eitaa logo
شرح سیب
98 دنبال‌کننده
2 عکس
9 ویدیو
0 فایل
شادی و غم ،بیم و امید، شرم و ترس ، عشق و نفرت ، حیرانی و شیدایی... شرح سیب فضایی است برای شرح این همه سیب آورده
مشاهده در ایتا
دانلود
از شیر حق امیر عرب مرتضی علی کوهی به نام زینب کبری عجب نبود @sharh_sib
پریشان بودم و چشمان تو آرامش من شد پس از آن خنده های دلفریبت خواهش من شد @sharh_sib
از آن نسیم شفا بخش جان فزا خبری نیست بهار می رسد و از بهار ما اثری نیست شکوفه ریخته بر شانه های خیس درختان جوانه سر زده اما امید بر ثمری نیست چه سود از این همه تحویل سال تازه که بی تو نصیب منتظران غیر صبر و خون جگری نیست هزار سال تباهی گرفته دامن ما را شب سیاه جهان را نشانه ی سحری نیست بیا به دیدن ما قبل مرگ ای گل نرگس که عمر باقی ما جز درنگ مختصری نیست @sharh_sib
هرچند دل به عالم و آدم سپرده ایم ما با توییم گرچه بدون تو مرده ایم ما را ببخش ای پسر مرتضی علی مایی که هیچ وقت به دردت نخورده ایم مایی که هیچگاه به یاد تو نیستیم مایی که پی به درد نگاهت نبرده ایم بی طاقتیم بس که به دور از تو روز و شب تکرار تلخ ثانیه ها را شمرده ایم اشکیم و می چکیم به دلمردگی خویش بغضیم و در گلو خودمان را فشرد ه ایم @sharh_sib
سرا پا دردم و در گریه می جویم مداوا را مگر گریه مداوا سازد این درد سرا پا را یتیمی قصه ی تلخی است وصفش تلخ تر اما نمی‌فهمد کسی غیر از یتیم این داغ عظما را یتیمی غصه ی سختی است این غم را نمی‌فهمد مگر آنکس که گم کرده میان خاک بابا را تفاوت نیست در این غم میان کودک و یک مرد یتیمی خشک خواهد ساخت گاهی چشم دریا را به دخترها مگر چیزی به غیر از ناز می آید پدر ها خوب می فهمند این مضمون زیبا را سه ساله دختری می رفت سمت شام از کوفه به زخم آبله می کاشت گل پهنای صحرا را سه ساله دختری می رفت اما دست بر پهلو چهل منزل جهان می دید در او صبر زهرا را به ماه نیزها می گفت هر جا دردهایش را نسیم دشت حس میکرد چشم خیس سقا را @sharh_sib
هی گله کردیم و تو حوصله کردی و ما صبر تو را دیده و باز جری تر شدیم @sharh_sib
چه آمد بر سرت ای دل نوای آشنایت کو چرا خاموش و غمگینی فروغ رَبّنایت کو بنا بود آسمان باشی چرا در خاک جا ماندی چه شد رویای پروازت پر و بال دعایت کو چنین بی حال و بی حاصل نبودی پیش از این ای دل رها کن این تکلف را وجود بی ریایت کو چنان در گیر دنیایی که آرامش نمی یابی تامل کن شبی در خود بگو صبر و رضایت کو چه پیش آمد که این گونه سیاهی شد نصیب تو در این تاریکی ممتد چراغ اشک هایت کو به غیر از گریه درمان چیست زخم بی خدایی را تویی که سر به سر دردی دل من پس دوایت کو چرا ساکن نشستی هان مگر گم نیستی در خود چه کردی با خودت ای دل توکل بر خدایت کو بگو حال مناجاتت کجای زندگی گم شد بپرس از نفس اماره ببین سوز صدایت کو غرورت را رها کن تا دمی عبد خدا باشی کجا ای بنده ی عاصی دل بی ادعایت کو پس از عمری علی گفتن چرا اینگونه خاموشی در این هنگامه ی غربت دم یا مرتضایت کو @sharh_sib
مگر مولا بپرسد از کرم حال موالی را که غیر از او نمی گیرد کسی دستان خالی را شهی جز او سراغ دردمندان را نمیگیرد کسی جز او نمی فهمد غم آشفته حالی را اگر دست کرم را وا کند انگشتر لطفش گشاید برخلایق باب فضل لا یزالی را نگاه مهر او بارانی از جود و کرم دارد ببارد گر به ما پایان دهد این خشکسالی را نمی گنجد صفات او به بحر شعر و می دانم بیان هرگز نخواهد یافت وصف آن تعالی را امین الله و نورالله و وجه الله و عین الله چه تمثیلی سزاوار است این حد بی مثالی را ولی والی والا ،علی عالی اعلا که دارد غیر مولا اینچنین اوصاف عالی را زلال نام او بخشیده ارزش جان عاشق را وگرنه بر نمی دارد کسی جام سفالی را علی حق است حقی آنچنان واضح که انوارش شبیه روز روشن ساخته حتی لیالی را میان صحن رو در روی ایوان از علی گفتن خدا از ما نگیرد لطف این نازک خیالی را به وقت مرگ‌ چون می آید او خوش باد جان دادن بیا ای مرگ و از ما بر نگیر این نیک فالی را @sharh_sib
نه در آیینه ابیات می تابد ثنای تو نه در این واژه های گنگ اوصاف رسای تو کدامین بال خواهد برد ما را تا بلندایت پری از نور میخواهد پریدن در هوای تو پدرها پاک دل بودند و مادرها از آن بهتر که اکنون پر شده جان و دل ما از ولای تو چنان صحن و سرای توست قلب عاشقان اما پر است از عاشقان اینک دل صحن و سرای تو چه دستانی گره خورده به دامان ضریح آقا چه دلهایی که جا مانده در ایوان طلای تو یتیمان میشناسندت تمام درد مندان هم نگاهی نیز بر ما کن که جان ما فدای تو گره ها باز خواهد شد به وقت یاعلی گفتن چه حاجت ها روا کرده ید مشکل گشای تو عجب زیباست بعد از مرگ بیداری به شرطی که به پا خیزیم مولا جان به لحن آشنای تو به پیش هیچ کس دست گدایی بر نخواهم داشت سرم بالاست وقتی میگذارم سر به پای تو @sharh_sib
نه از تو با خبریم و نه از تو بی خبریم میان برزخ بیم و امید در به دریم هزار بغض فرو خورده در گلو داریم اسیر زندگی و بندگی بی ثمریم رسیده ایم به بن بست سرد کوچه ی یأس به پنجه بر تن دیوار در پی سحریم پر از غمیم و به درماندگی دچار اما گلایه های دل آزار را کجا ببریم در آستانه ی بهت هزار سال فراق هنوز منتظر بازگشت منتظریم اگرچه کوچه معشوقه سر شکن هر بار به شوق خوردن سنگی دوباره می گذریم گدای کوچه نشینیم و دستمان خالی است مگر که می‌شود از پادشاه دل ببریم به روضه ختم شده روزهای ما آری هزار شکر که در بزم گریه شعله وریم شقایقیم و به دل داغ عاشقی داریم که سالهاست پریشان زخم میخ دریم @sharh_sib
ای سرو رشید یا اباعبدالله آقای شهید یا اباعبدالله ظلمت زده ایم رحم کن بر دل ما ای نور امید یا اباعبدالله غیر از تو که رحمت خدایی ما را یک تن نخرید یا ابا عبدالله دل خون شد و خون اشک غریبی تو شد از دیده چکید یا ابا عبدالله ما روضه شنیدم و چنینیم بگو زینب چه کشید یا ابا عبدالله از جانب خیمه با تمامی توان سوی تو دویید یا ابا عبدالله هی خورد زمین و پا شد و خورد زمین فریاد کشید یا ابا عبدالله وقتی که رسید شمر بود و بدنت از غصه خمید یا ابا عبدالله لعنت به کسی که چنگ زد بر مویت آن موی سپید یا ابا عبدالله سر تا سر دشت پر شد از آیاتت قرآن مجید یا ابا عبدالله بعد از تو نبودی که ببینی در شام طفلت چه شنید یا ابا عبدالله دنبال کنیز بود مستی بی شرم در بزم یزید یا ابا عبدالله @sharh_sib
اگرچه شمعم و اندک زبانه ای دارم هنوز سوز و گداز شبانه ای دارم خوشا به من که در این روزگار تیره و تار کنار خانه خورشید خانه ای دارم دلم که می شکند می روم به سمت حرم برای گریه در آنجا بهانه ای دارم درخت خشکم و هر گاه در حرم هستم به دستهای دعایم جوانه ای دارم کبوترانه دلم را سپرده ام به شما خوشم که پیش شما آب و دانه ای دارم به یاد کودکی و بوسه بر ضریح زدن هنوز حس خوش کودکانه ای دارم قسم به گنبد و گل دسته ات که در این شهر من از بهشت دلیل و نشانه ای دارم مرا رها نکنی بین این هیاهوها مرا رها نکنی ای پناه آهو ها @sharh_sib