📚داستان کوتاه
ليوانی چای ريخته بودم و منتظر بودم خنک شود. ناگهان نگاهم به مورچه ای افتاد كه روی لبه ی ليوان دور ميزد. نظرم را به خودش جلب كرد. دقايقی به آن خيره ماندم و نكته ی جالب اينجا بود كه اين مورچه ی زبان بسته ده ها بار دايره ی كوچك لبه ی ليوان را دور زد.
هر از گاهی می ايستاد و دو طرفش را نگاه ميكرد. يك طرفش چای جوشان و طرفی ديگر ارتفاع. از هردو ميترسيد به همين خاطر همان دايره را مدام دور ميزد.
او قابليت های خود را نميشناخت. نميدانست ارتفاع برای او مفهومی ندارد به همين خاطر در جا ميزد. مسيری طولانی و بی پايان را طی ميكرد ولی همانجايی بود كه بود.
یاد بيتي از شعری افتادم كه ميگفت " سالها ره ميرويم و در مسير ، همچنان در منزل اول اسير"
ما انسان ها نيز اگر قابليت های خود را ميشناختيم و آنرا باور ميكرديم هيچگاه دور خود نميچرخيديم. هيچگاه درجا نمیزدیم!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموخته ام که...
تنها کسي که مرا در زندگي شاد مي کند
کسي است که به من مي گويد:
تو مرا شاد کردی
آموخته ام ... که مهربان بودن،
بسيار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام ... که هرگز نبايد
به هديه ای از طرف کودکي، نه گفت
آموخته ام ... که هميشه براي کسي که
به هيچ عنوان قادر به کمک کردنش نيستم دعا کنم
آموخته ام ... که
گاهي تمام چيزهايي که يک نفر مي خواهد،
فقط دستي است براي گرفتن دست او،
و قلبي است براي فهميدن وی
آموخته ام ... که خداوند همه چيز را
در يک روز نيافريد.
پس چه چيز باعث شد که من بينديشم
مي توانم همه چيز را در يک روز
به دست بياورم 👌
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_زیبا
#تاوان_سنگین
#پارت_صد_شانزده
سلام زیباهستم اصالتاشیرازی تویه خانواده ی۶نفره بزرگ شدم.
پسرمن روبه کشتن دادی بست نیست حالانوبت محمد!!خدایامن چی میشنیدم گفتم خودکشی محمدبه من چه ربطی داره مگه من گفتم خودکشی کنه مادرامین گفت لابدتوبراش دلبری کردی که اونم اینکارروکرده توکه میدونی خانوادش مخالف هستن چراپاتواززندگیش بیرون نکشیدی هرچی من میگفتم فایده نداشت پدرشوهرم گفت حضانت بچه بامن دیگه نمیخوام باتوزندگی کنه بهتره بری دنبال زندگیت تادوسه نفردیگه ام به کشتن ندادی بعدم رفتن توراحت درروبستن..داشتم دیوانه میشدم اصلادرک نمیکردم چرایدفعه اخلاقشون انقدرعوض شده بودومن شده بودم دشمنشون!!بدون پسرم من میمردم نمیتونستم به این راحتی تسلیم بشم کناردرروپله نشستم تایه کم حالم بهتربشه اشکام همینجوری میومدنمیدونم دقیقاچقدرگذشت که صدای بازشدن درحیاط امدسریع بلندشدم دیدم حلماومادرش ازخونه امدن بیرون.ازشدت عصبانیت تندتندنفس میزدم بدون توجه به من راهشون روگرفتن رفتن تازه متوجه شدم چرارفتارپدرشوهرمادرشوهرم باهام بدشده بود...
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
✨✨فرمول مهربونی اونقدرها هم سخت نیست.
👈اون آدمی که بهش میگی زشت،
دست کم چند نفری رو داره که براشون
خوشگلترین آدم دنیاست.
✨✨اونی که بابت اضافه وزنش سرزنشش میکنی،
👈کلی اخلاق خوب داره که دوستاش عاشقشن.
✨✨اونی که دائم نداشتههاشو توی سرش میزنی،
👈شاید با همون داشتههای کمش
آرامشی داره که خیلیا ندارن.
👌زندگی یه فرمول سادهست.
اگر میتونی آدما رو همونطوری که هستن
دوست داشته باش، ولی اگر نه،
مجبور نیستی با گذاشتن یه زخم بزرگ
توی دلشون همراهیشون کنی.
🔆باور کن فرمول مهربونی اونقدرام سخت نیست.
فقط کافیه کسی رو نرنجونی..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🔸اشکال از من بود!🔸
🌤 آیت الله حائری میگفت به راحتی میشود آدمها را با حرفهایشان شناخت. مثال میزد: ... یک قلمی، یک خودکاری در طاقچه است. هست! به یکی میگویی برو بیار. میرود میگردد. خودکار هست اما پیدایش نمیکند.میگوید: «نمیبینم». به دومی میگویی برو. خودکار هست اما پیدایش نمیکند. ولی نمیگوید «نمیبینم»؛ میگوید: «نیست». ... آن که میگوید نمیبینم یک شخصیت دارد؛ آن که میگوید نیست، یک شخصیت.
🌤 آن که میگوید نمیبینم ... ضعفها و نقصها را متوجه خودش میداند. فردا اگر اتفاق ناخوشی در زندگیاش افتاد، پای خدا را وسط نمیکشد، به حساب خودش میگذارد، چون اینجا به حساب خودش گذاشت. گفت ضعف بینایی من هست. «من» نمیبینم. اما آن که میگوید «نیست» ... فردا هر اتفاقی بیفتد، فرافکنی میکند. به دوش خدا و زمانه و روزگار میاندازد...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#شانسی_برای_تغییر
در سال های دور پادشاه دانایی یک تخته سنگ بزرگ را در وسط جاده قرار داد و برای اینکه عکس العمل رهگذارن را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد.
بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند. بسیاری هم غرولند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است.
این داستان ادامه داشت تا اینکه نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار میوه بود نزدیک سنگ شد و با هر زحمتی که بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کنار جاده قرار داد.
ناگهان کیسه ای دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود کیسه را باز کرد داخل آن سکه های طلا و یک نامه پیدا کرد
در نامه نوشته بود : هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
ﻣﻴﺪﻭنید ﺧﻮﻧﻪ ﻛﺠﺎﺳﺖ؟
ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎﻳﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻳﻪ ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻰ ﺻﺪ ﻣﺘﺮﻯ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﻛﻠﻰ ﺍﻣﻜﺎﻧﺎﺕ ﺩﻳﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ...
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ «ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺩﺭک ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ»
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ «ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻬﺶ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻰ ﻳﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻴﺎﺩ ﺭﻭ ﻟﺒﺎﺕ»
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ «ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺍﻣﻨﻴﺖ»
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ «ﻳﻪ ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﭼﺎﻯ ﮔﺮﻡ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﺴﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﻯ»
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ «ﻓﻀﺎﻳﻰ ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ،
ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺩﻭﺩ و ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺮﺱ»
ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ «ﻭﻗﺘﻰ ﻭﺍﺭﺩﺵ ﻣﻴﺸﻰ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻰ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺒﻴﻨﻰ»
ﻳﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﺘﺮﺍﮊﺵ ﺑﺎﻻ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﻭﺳﻌﺖ ﻗﻠﺐ ﺁﺩﻣﺎﺵ ﺯﻳﺎﺩﻩ.
ﻫﻤﭽﻴﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯو کنیم...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سواد_زندگي
قاطعانه صحبت کنید، نه تهاجمی :
داشتن روحیه ی پرخاشگری نشان دهنده ی اعتماد به نفس نیست؛ بلکه زورگویی شما را نشان می دهد.
هنگامی که خودتان را باور نداشته باشید، به راحتی و بدون اینکه بخواهید، قلدری و دیگران را تهدید می کنید.
سعی کنید در اظهار نظر های خود، بدون اینکه تهاجمی عمل کنید و شخصیت دیگران را زیر سوال ببرید قاطعانه سخن گفتن را تمرین کنید.
بخاطر داشته باشید هیچگاه نمی توانید بدون اینکه روی خودتان کنترل داشته باشید، اعتماد به نفستان را افزایش دهید.
همواره با صدا و لحن مناسب حرف بزنید و نسبت به طرز ایستادن خود حساس باشید..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌹اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتماد داری
به تو بگــــــــــوید ؛
【 نگران نباش و غصه بدهیهایت را نخور،
خیالت راحت باشد، من هستم 】
┘◄ ببیـن این حرف او چقدر به تو آرامش میبخشد و راحت میشوی !
خــ❥ ــــدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفــــــــــته است ؛
❤♡ الیس الله بکاف عبده» ؛
❤♡ آیا خداوند برای کفایت امور بندهاش بس نیست؟
یعنی ای بنده من، برای همه کسری و کمبودهای دنیوی و اخرویت من هستم.
این سخن خــــــــــدا چقدر انسان را راحت میکند و به او آرامش میبخشد.
لذاست که فرمود:
◄الا بذکر الله تطمئن القلوب► : ◄دلها با یــــــــــاد خـــــدا آرامش مییابند.►💎
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نیمه_شعبان 💐
🟡 شب نیمه شعبان بود.
🌹امام عسکری دعوتش کرده بود تا
🔹آن شب مهمان او باشد.
🌹وقتی آمد، از امام شنید:
✨«امشب پسرم به دنیا میآید».
تعجب کرد.
🔹هیچ اثری از بارداری در نرجس نبود!
✨تا سحر چشم از نرجس برنداشت.
🌹صدای امام از اتاق ديگر بلند شد:
✨«شک نکن عمه، وقتش شده.»
نشست کنار نرجس.
🔹سورهی قدر برايش خواند.
✨صدايی همراهیاش میکرد.
🌺کودک، در شکم مادر إنَّا أَنزَلنَاه میخواند!
✨به دنيا که آمد، پاک و پاکيزه بود.
🌺به سجده رفت.
✨شهادتین را گفت
🌺شهادت داد بر امامت همهی ائمه:
✨از علیبنابیطالب تا خودش.
🌺بعد هم برای فرج خودش اینطور دعا کرد:
✨«خدایا، وعدهای را که به من دادهای، محقق فرما...»
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌱 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱
🗓 امروز یکشنبه↯
☀️ ۶اسفند ۱۴۰۲
🌙 ۱۵شعبان ۱۴۴۵
🌲 ۲۵فوریه ۲۰۲۴
📿 ذکر روز :
یا ذوالجلال و الاکرام
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
✨آقا سلام می دهم از جان و دل به تو
تا اینکه بشنوم «و علیک السّلام» را …
✨ یقین دارم صدایم را میشنوی وسلامم را پاسخ میدهی …
🍃صبح میلاد بهترین منجی عالم بخیر..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد