*شاید گِرِه گاه ما نفرت باشه. نفرت، مانع تحقق خیر و صلاحمون میشه
هر چی بیشتر نفرت بورزیم اون رو در خودمون قوی تر میکنیم و تو ذهن خودمون شیاری از نفرت حکاکی میکنیم که خودشو تو حالت دائمی چهره مون نشون میده
اونوقته که مردم ازمون فراری میشن و هزاران فرصت طلایی رو که هر روز انتظارمون رو میکشه از دست خواهیم داد.
پس گِرِه گاه مونن رو پیدا کنیم (چه بسا بیش از یدونه گره گاه داشته باشیم) تا اَلوارای موفقیت و خوشبختی و وفور نعمت، شتابان از رودخونه به سمتموم سرازیر بشه..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#پندانه
#زشتی_و_زیبایی
✨روزی، آدم نادانی كه صورت زیبایی داشت، به « افلاطون» كه مردی دانشمند بود، گفت: ” ای افلاطون، تو مرد زشتی هستی”.
افلاطون گفت: « عیبی كه بود گفتی و آن را به همه نشان دادی، اما آنچه كه دارم، همه هنر است، ولی تو نمی توانی آن را ببینی. هنر تو، تنها همین حرفی بود كه گفتی، بقیه وجود تو سراسر عیب است و زشتی.
بدان كه قبل از گفتن تو، خود را در آینه دیده بودم و به زشتی صورت خودم پی برده بودم. بعد از آن سعی كردم وجودم را پر از خوبی و دانش كنم تا دو زشتی در یك جا جمع نشود.
تو مردی زیبارو هستی، اما سعی كن با رفتار و كارهای زشت خود، این زیبایی رابه زشتی تبدیل نكنی”.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
یاد بگیریم
باهم باشیم
بدون تصاحب یکدیگر
همنوا باشیم
بدون تصرف اندیشه یکدیگر
همراه باشیم
بدون خدشه دار کردن راه یکدیگر
همکار باشیم
بدون دخالت در کار یکدیگر
همدل باشیم
بدون راهیابی به راز یکدیگر
همنشین باشیم
بدون تجاوز به مرزهای یکدیگر
خلاصه : مهربان باشیم فقط همین
امروز و هر روزمان یادمان باشد همیشه :
مرنج و مرنجان
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_افسون
#قضاوت_ممنوع
#پارت_صد_ده
سلام افسون هستم ازیه خانواده ی۶نفره که دوتابرادردارم یه خواهر
از اینکه میدیدم رابطه ی پدرومادرم خوب شد خیلی خوشحال بودم حداقل ازاین بابت دیگه عذاب وجدان نداشتم وخودم رو سرزنش نمیکردم که بخاطرمن ازهم دورشدن..پدرم شده بودهمون ادم سابق انقدربهم محبت میکردکه گاهی ازش خجالت میکشیدم وجالب بودبچه هام اصلاباهاش غریبی نمیکردن خیلی زودبهش وابسته شدن ازسرکولش بالامیرفتن بابابزرگ ازدهنشون نمی افتاد.پدرمم خیلی دوستشونداشت هردفعه میرفت بیرون کلی براشون خرت پرت میخرید..تواون روزهای سخت بیماریم تنهاآروزم این بودکه یکباردیگه برم مشهد زیارت وزهراخانم روببینم..یه روزکه بانجمه حرف میزدیم گفتم کاش میشدبرم مشهدمامانم تاحرفم روشنیدگفت اگرتوانایی سفرروداری میتونم به بابات بگم بریم ازخداخواسته گفتم اره میتونم ترخدابه بابابگو..هرچندحالم خیلی خوب نبود..امانمیخواستم فرصت زیارت روازخودم بگیرم..مادرم وقتی موضوع روبه پدرم گفت اولش مخالفت کردبخاطرحال من اما وقتی مادرم گفت ببریمش شایدامام رضا شفاش بده بابام کوتاه امد.
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: بﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺮﻭﯼ در زندگی ﭼﯿﺴﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻨﺪ!
ﮔﻔﺖ: ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯿﺪ، ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺷﺶ ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻫﯿﭻﮔﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ.
ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯽﺩﻟﯿﻞ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ.
ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ، ﺗﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﻧﺪ.
ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﺑﻨﺪﻧﺪ.
ﭘﻨﺠﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺳﺮﯾﻊ ﺁﺷﺘﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﻧﺪ
و ﺷﺸﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.
پس کودکانه زندگی کنید!
✍🏻📚 هر شب یک داستان جذاب و خواندنی 📚✍🏻
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱
🗓 امروز سه شنبه↯
☀️ ۲۹اسفند ۱۴۰۲
🌙 ۸رمضان ۱۴۴۵
🌲 ۱۹مارس ۲۰۲۴
📿 ذکر روز :
یا ارحم الراحمین
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🍃🌸سلامی پر از حس زندگی
🍃🌸صبح زیباتون بخیرو شادی
🍃🌸روزتـون لبـریـز محبت
🍃🌸و سرشار از لحظه های ناب
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
*اگه بتونين خودتونو تبديل به بهترين خودتون كنين، در اون صورت، چه مشخصاتی خواهين داشت؟!
فهرستی تهيه كنين و همهی عوامل و خصوصيات مورد نظرتونو تو اون بنويسين. تو عالم خيال، تصور كنين و تو قالب شخصيت تازه خودتوم فرو برید.
چطور راه میريد؟
چطور حرف میزنین؟
چطور فكر میكنين؟
حالت صورت و بدنتون چطوریه؟!
اين تمرينو انجام بدید تا خصوصياتی كه شما رو به هدفتون نزديک میكنه پيدا كنين..
با انجام اين تمرين، ذهن ناهشيار شما واسه رسيدن به هدفتون آمادگی پيدا میكنه.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_افسون
#قضاوت_ممنوع
#پارت_صد_یازده
سلام افسون هستم ازیه خانواده ی۶نفره که دوتابرادردارم یه خواهر
وقتی مادرم گفت ببریمش شایدامام رضاشفاش بده بابام کوتاه امدگفت برای چندروزی هتل رزرومیکنم باهواپیمامیریم که اذیت نشه..برای بردن بچه هابایدازخانواده ی حامداجازه میگرفتیم همون روزمادرم به خانواده ی حامدزنگزدجریان روگفت:فکرنمیکردم قبول کنن ولی درعین ناباوری مادرحامدمیگه ماهم باهاتون میایم میخوایم بریم سرمزارپسرمون..خلاصه پدرم برنامه ی سفررواوکی کردچندروزبعدش باخانواده ی حامدعازم مشهدشدیم..بعد از سالها دو تا خانواده که چشم دیدن هم رونداشتن با هم همسفر شدن وقتی رسیدیم مشهدرفتیم هتل چند ساعتی استراحت کردیم بعدرفتیم سر خاک حامدخیلی نگران حال بچه ها بودم میترسیدم بادیدن مزارحامدگذشته براشون تداعی بشه اماخوشبختانه هیچ عکس العملی نشون ندادن..پدرومادرحامدخیلی گریه کردن همونجاقسم خوردم گفتم تواین جدای هیچ نقشی نداشتم وبعدازتصادف چندباری خواستم بهتون بگم ولی حامدنمیذاشت من رومدیون کرده بود..
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
*رد پا*
مردی پس از سالها زندگی و در اوج پیری مُرد. هنگامی که به آن دنیا رفت، فرشته ای به سویش آمد و گفت: از آنجایی که تو انسان خوبی بودی، قبل از رفتن به بهشت یک آرزویت (غیر از اینکه به دنیا بر گردی و زنده شوی) بر آورده خواد شد.
مرد قدری فکر کرد و گفت: می خواهم گذر عمرم را با دور تند ببینم.
فرشته به اشاره ای همین کار را کرد و مرد محو تماشای زندگیش شد و دید که همواره دو رد پا کنار زندگیش وجود دارد که فرشته توضیح داد: رد پای دوم متعلق به خداوند است که همواره کنار بندگانش قرار دارد.
مرد همچنان تماشا می کرد، اما ناگهان متوجه شد در دوران پر رنج و درد زندگیش فقط یک رد پا وجود دارد! مرد با لحنی رنجیده به فرشته گفت: مگر خداوند وعده نداده بود که حتی در دوران سختی نیز کنار بنده اش خواهد بود، پس چرا در آن ایام رد پای خداوند وجود ندارد؟
فرشته خندید و گفت: ای بنده خوب، خداوند هرگز تو را تنها نگذاشت، آنجا هم که می بینی (در دوران سخت) یک رد پا در کنار زندگیت وجود دارد، رد پای پروردگار است چرا که در سختی و مشکلات خداوند تو را روی بال فرشته ها قرار می داد تا از موانع به راحتی عبور کنی!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
📗راز شاد زیستن
با نگاهی به اطراف خود افراد زیادی را می یابیم که از موقعیت ها به خوبی بهره می گیرند، آدم های موفق و شادی که در همین جو کنونی اقتصاد، درآمد های هنگفت دارند، آدم هایی که با داشتن هشت فرزند زندگی شاد و پر هیجانی را می گذرانند و آدم هایی که در آستانه ی طلاق، عشق را از سر گرفته اند.
این ها کسانی هستند که به ما ثابت می کنند با نشستن و زانوی غم در آغوش گرفتن و سرزنش کردن خود و دیگران، راه به جایی نمی بریم!
میزان لذتی که از زندگی می بریم، با میزان سرزنش اوضاع و احوال نسبت معکوس دارد!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_افسون
#قضاوت_ممنوع
#پارت_صد_دوازده
سلام افسون هستم ازیه خانواده ی۶نفره که دوتابرادردارم یه خواهر
روز اخر سفررفتم دیدن زهرا خانم بماند وقتی دیدم چقدرگریه کردناراحت شدامامن خوشحال بودم ازش خواستم حلالم کنه مثل همیشه دعای خیرش روازم دریغ نکنه..بعدازسفرخانواده ی حامدهرازگاهی میومدن به من وبچه هاسرمیزدن حالم رو میپرسیدن..مجیدومحسنم باوساطتت مادرم من روبخشیده بودن درهفته چند بار میومدن دیدنم..افسانه ام به مادرم زنگ میزدحالم رومیپرسید.از سفرمشهددوماه گذشته بودکه حالم دیگه خیلی بدشدبه ناچاربستری شدم شکمم ورم کرده بودکلیه هام ازکارافتاده بودنمیتونستم دیگه چیزی بخورم خودم میدونستم دیگه خوب نمیشم گفتم من روببریدخونه و..صبح تازه ازخواب بیدارشده بودم که مادرافسون زنگ زدباگریه گفت کجای که رفیقت رفت..باحرف مادرافسون نفهمیدم چه جوری خودم رورسوندم خونش..وقتی رسیدم افسون روتختش اروم خوابیده بودیه ملافه سفیدروش کشیده بودن.برای اخرین باردیدمش پیشونیش رو بوسیدم گفتم سفرت به سلامت عزیزم دیگه دردنداری راحت بخواب.
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد