#سرگذشت_مونس
#عاقبت_بخیر
#پارت_نود_دو
اسمم مونسه دختری از ایران
علی یه بلوزشلوارسفیدورزشی تنش بودامداستقبالمون،عباس روبغل کردبه ماهم خوش امدگفت..چشماش برق خاصی داشت..غزل خانم هم باخوشرویی ازمون پذیرایی کرد..هرچیزی سرسفره میذاشتن محلی بودازنون گرفته تاماست ودوغ ومرغ که پخته بودن..توحرفهاشون متوجه شدم اون سه تازن توحیاط زنداداشهای علی هستن وبرادرهاش سرزمین برای کاررفته بودن..پدرعلی هم امدبایه زبان ترکی بهمون خوش امدگفت پدرعلی برعکس غزل خانم یه مردعبوس بودکه همه روازبالانگاه میکردواصلافارسی حرف نمیزد..منم متوجه حرفهاش نمیشدم..زنداداشهای علی خیلی بداخلاق بودن وطرزنگاهشون به من زیادجالب نبود..وعلی تنهافرزندی بودکه ازدواج نکرده ومجردبود..متوجه شدم تمام عروسهاشون فامیل هستن واصلا باغریبه وصلت نکردن..نسبت غزل رولیلاازعباس پرسیدم..عباس گفت غزل خاله مادرلیلاست..بعدازناهار غزل امدکنارم نشست گفت مونس خیلی دوستدارم توعروسم بشی ومیدونم علی خاطرت رومیخوادوتوی فامیل کسی که لایق علی باشه رونداریم....
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
افرادی که #عزت_نفس ندارنـــد، محکــــم نیستنــد، نمی توانند «نه بگویند» و برای شخصیت خود احترامی قائل نیستند به همین نسبت مستعد خیانت کردن به همسر خود هستند.
#گاهی فرد حتی اگر در شرایط ویژه ای قرار گیرد که امکان خیانت کردن به همسرش برای او فراهم باشد، بازهم خیانت نمی کند، چراکه شخصیتش به او چنین اجازه ای را نمی دهد یا به بیان دیگر ارزش های انسانی و چارچوب و اصولی که برای خود تعریف کرده، هرگز به او اجازه نمی دهد که دست از پا خطا کند.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
❤️ تا توانی #دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
ﺭﻭﺯی ﻣﺮﺩی ﻓﻘﻴﺮ، ﺑﺎ ظرفی ﭘﺮ ﺍﺯ #ﺍﻧﮕﻮﺭ 🍇 ﻧﺰﺩ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ، ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﻥ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭ #تبسمی ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﻴﻜﺮﺩ،
🔻ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ #ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ #ﺷﺮﻳﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻌﺎﺭﻓﻲ ﻧﻜﺮﺩ. ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺭﻓﺖ .
🤔ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﭘﺮﺳﻴﺪ:
ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ #ﺷﺮﻳﻚ ﻣﻴﻜﺮﺩﻳﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ #ﺗﻨﻬﺎﺋﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻳﺪ !!
ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺯﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
ﺩﻳﺪﻳﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻴﺨﻮﺭﺩﻡ؟ ﺍﻧﮕﻮﺭﻫﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ #ﺗﻠﺦ ﺑﻮﺩ، ﻛﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺗﻠﺨﻲ #واکنشی ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ #ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﻲ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﻮﺩ .
🔹هیچگاه ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺭا نشکنید.💔❌
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_مونس
#عاقبت_بخیر
#پارت_نود_سه
اسمم مونسه دختری از ایران
خودم روجمع جورکردم گفتم شمالطف داریدولی من.. نذاشت حرفم روکامل کنم گفت من همه چی روراجع به تومیدونم..مهم نجابته که توداری وتاوقتی من زنده ام روسرم جاداری..خودم ازلیلاخواستم که توروبیاره..اینجاتابامابیشتراشنابشی..نمیدونم چراحرفهاش به دلم نشست وپیش خودم گفتم من روکه خانواده ام نخواستن عشقمم به لطف خواهرم ازدست دادم چه فرقی میکنت باکی زندگی کنم..تاغروب تواون روستابودیم وبعدبرگشتیم تهران..وقتی امدیم خونه لیلاازم خواست به علی خواستگاریش فکرکنم..میگفت اون شرایطتت رومیدونه وبااگاهی کامل داره ازت خواستگاری میکنه...خودمم هرجورفکرمیکردم به این نتیجه میرسیدم کمترکسی من روبااین شرایط قبول میکنه..ولیلا تمام تلاشش رومیکرد من روسرسامون بده ومیگفت کی بهترازعلی...کم کم داشتم کوتاه میومدم وبه ازدواج باعلی فکرمیکردم..ولی میدونستم این ازدواج ازطرف من هیچ عشق علاقه ای توش نیست واینقدرنسبت به اطرافیانم بی اعتمادشده بودم که دوست نداشتم حتی به شیرین هم اطلاع بدم....
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#داستان_های_اخلاقی
✍یک استاد دانشگاه میگفت: یک بار داشتم برگههای امتحان را تصحیح میکردم. به برگهای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگهها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا میکنم. تصحیح کردم و 17/5 گرفت. احساس کردم زیاد است. کمتر پیش میآید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم 15 گرفت. برگهها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم.
اغلب ما نسبت به دیگران سخت گیرتر هستیم تا نسبت به خودمان و بعضى وقتها اگر خودمان را تصحيح كنيم ميبينيم به آن خوبى كه فكر ميكنيم، نیستیم.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#داستان_آموزنده
دختر کوچولوی ملوس دو تا سیب🍎🍃
در دو دست داشت.
در این موقع مادرش وارد اطاق شد.
چشمش به دو دست او افتاد.
گفت، "یکی از سیباتو به من میدی؟"
دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت
و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب.🍎🍃
اندکی اندیشید.سپس یک گاز
بر این سیب زد و گازی به آن سیب.
لبخند روی لبان مادرش ماسید.
سیمایش داد میزد که چقدر
از دخترکش نومید شده است. 🍃
امّا، دخترک لحظهای بعد
یکی از سیبهای گاز زده را
به طرف مادر گرفت و گفت،
"بیا مامان این سیب شیرینتره!"
مادر خشکش زد. 🍃
چه اندیشهای به ذهن خود راه داده بود
و دخترکش در چه اندیشه بود.
هر قدر باتجربه باشید
در هر مقامی که باشید🍃
هر قدر خود را دانشمند بدانید
قضاوت خود را اندکی به تأخیر اندازید🍃
و بگذارید طرف مقابل شما
فرصتی برای توضیح داشته باشید...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨دوستی میگفت:
من چیزهای زیادی بخشیدم و در عوض فقط یک نگاه توهین آمیز دریافت کردم.
بیایید به فرد نبخشیم، به شخص نبخشیم.
بلکه آن شخص را به عنوان تصویری از خدا بدانیم و آنچه را که به او میبخشیم به خدا بدهیم.
آن شخص فقط مانند یک صندوق پست است. وقتی که نامه ای را پست میکنید مهم نیست که صندوق پست کهنه است یا نو. فقط نامه را در آن می اندازید و اطمینان دارید که نامه به مقصد خواهد رسید.
مقصد ما خود خداست.
با چنین اعتقادی ببخشید و بدهید آنگاه حالتان خوب خوب میشود بعد از هر بخششی...
✨بده بستان را با فرد نکنیم؛ با ذات خودش کنیم که هر چه بستانیم بی شک بهترین است.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_مونس
#عاقبت_بخیر
#پارت_نود_چهار
اسمم مونسه دختری از ایران
لیلا برای زری پیغام فرستاد که مونس میخواد ازدواج کنه واخر هفته بیاد.. وبرای خانواده علی هم پیغام فرستادکه مونس رضایت داده برای خواستگاری رسمی بیاید.این وسط علی به عباس گفته بودبه مونس بگودیگه کارخونه نیاد..من دوستندارم زنم بیادسرکارواینجوری شدکه من دیگه علی روندیدم..تاپنج شنبه شب که عباس امدگفت علی امده ومیخوادقبل امدن خانواده اش حرفهای مهمی بهت بزنه...کنجکاوشده بودم ببینم چی میخوادبهم بگه که مجبورشده یه شب قبل ازخواستگاری بیاددیدنم جلوی اینه روی طاقچه ظاهرم رودرست کردم رفتم توحیاط..علی کنارحوضنشسته بودتامن رودیدسلام کردوحالم روپرسید..جواب سلامش رودادم نشستم کنارحوض،علی روبه روم نشست گفت مونس من راجب گذشته توهمه چی رومیدونم وباچشم بازمیخوام باهات ازدواج کنم..ولی امدم بهت بگم پدرم به من اجازه نمیده فعلا جدازندگی کنم وچون یه کم مریض احواله نمیخوام باهاش جربحث بیخودکنم که حالش بدتربشه..وخوب میدونی که مادرمم مریضه حالش خوب نیست..مجبوریم یه مدت بعدازعروسیمون بریم روستاوکنارخانواده ام زندگی کنیم...ولی بهت قول میدم دراولین فرصت برمیگردیم همینجا....
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
به ريشه چنگ بزنید نه برگ.
در دین، در ازدواج، حتی در کار و جستجوی علم، به ریشه چنگ بزنید، نه برگها.
در دین، به پالایش قلب خود پایبند باشید، نه شکل نماز و ظاهر بیرون.
در ازدواج، به محبت و آرامش چنگ بزنید، نه گردش و سفر کردن.
در کار، به کیفیت و مهارت چنگ بزنید، نه ترفیع و رتبهبندی.
در علم، به رگ و ریشۀ سازندگی و شکیبایی در طلب آن چنگ بزنید، نه مشاجره و جدال لفظی.
برگها زود تغییر میکنند، اما ریشه برای مدت زیادی باقی میماند.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
این چنــد ویژگی را در خود تقویت کنــید!
🌱مهـــربان باشـــید!
چیزی که زن دارد و مرد را تسخیر می کند، مهربانی اوست نه سیمای زیبایش زن مهـــربان می تواند خشگمیـــن ترین مـــردان را آرام کنـــد.
🌱معذرت خواهــی كنــيد!
اگر اشتباهی كرديد معذرت خواهی كنــيد و نگران غرورتان نباشيد، مهم نیست اگر انسانی برای کسی که دوستش دارد، غرورش را از دست بدهد، اما فاجعـــه است اگر به خاطــر حفظ غــرور، کسی را که دوست دارد از دست بدهـــد!
🌱با درايت باشـــيد!
اگر همـــسر شما از شما ناراحت است، تنها توسط خود شما به آرامش ميرسد، تمام تلاشتان را بكنيد تا اين شما باشيد تا همـــسرتان را به آرامش می رسانيـــد.
🌱مسئــول باشـــيد!
میزان حماقت انسان ها رو میشه از میزان استفادشون از دو کلمه ی همیشه و هرگز فهمید، بيشتر به فكر راه حلی باشـــيد تا سرزنش كردن.
🌱عاشــق باشـــيد!
هیچکس تصادفی برای کسی فرستاده نمیشود، مثل يك معجــــزه به همــــسر خـــود نگــــاه كنـــيد.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
هنـوز هـم می تــوان شــــاد بود
حتـی با وجـود تمــامِ دغـدغه ها
من ایمــــان دارم که چیزی به نام "مشکــل" وجودِ خارجی نــدارد !
اتفـاقات ، ماهیتـی خنثـی دارند
نه منفی اند و نه مثـبت
نه خـوب اند و نه بد
اتفــاقات ذاتشــان ، فقـط افتـــادن است !
اینڪه مشکل تلقـی شوند یا پلـه ای برای صعـــود
به ذهنیــتِ مـن و تــو بستــگی دارد
تـــو ذهـنی مثــــبت داشتــه باش
قــــوی باش و جســــور
آن وقـت می بیـنی این به اصطلاح "مشکــلات"
همــه شان ســوء تفاهمی بیشتر نبوده اند
یک ذهـن مثــــبت اندیــش و شــــاد ؛
مقــدمه ایست برای صعــــود !
بــــاور ڪن...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🔵چگونه تحت تاثیر حرف دیگران قرار نگیریم؟
گاهی اوقات اطرافیان ما پیشنهاداتی می دهند که ذهنیت ما را درمورد موضوعات مختلف زندگیمان خراب می کنند. اینها تاثیر حرف دیگران روی ماست. اهمیت ندادن به حرف مردم از سری مهارت هایی است که هر انسانی باید در زندگی مثل صبر و تحمل بیاموزد. از قدیم بسیار شنیده ایم که می گویند در دروازه را می شود بست ولی در دهان مردم را نه. کاربرد این ضرب المثل زمانی است که کسی از نظرات و عیب جویی دیگران ناراحت شده و تاثیر حرف دیگران روی رفتار او بسیار است. همیشه افرادی در اطرافمان هستند برحسب خیر خواهی، صمیمیت و یا حتی حسادت در مورد موضوعات مختلف زندگی ما نظر می دهند.
انسان موجودی تغییر پذیر است، یعنی تحت تاثیر حرف دیگران قرار می گیرد اما گاهی این تاثیرات منفی است و باعث رنجش فرد می شود. دیده شده که تاثیر حرف دیگران، زندگی هایی را با مشکل روبهرو کرده و توقعات خانوادگی را بالا برده است. در جامعه ما ارتباط و روابط اجتماعی انسان ها با یکدیگر وظایف و آدابی دارد که با رعایت کردن آنها می توان زندگی موفقی داشت و ارتباط با همنوعان را حفظ کرد.
🟡اگر فرد مورد نظر دارای شخصیتی حساس باشد و تاثیر حرف دیگران برای او زیاد باشد، این اتفاق برایش بسیار ناراحت کننده تمام می شود. چنین فردی برای وفق دادن خود با نظر دیگران باعث آزار خود می شود و بعضا تحت تاثیر نظر نادرست دیگران خیال بافی هایی در ذهن خود انجام می دهد و مدتی درگیر این مسئله است.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد