♥️🍃
توی ذوق دیگران نزنیم،
به هم ضدحال نزنیم.
اینطور همدیگر را آزار ندهیم.
تاحالا هیچ موردی در تاریخ بشریت
ثبت نشده که کسی گفته باشد:
از بس خوب ضدحال میزنه
و ذوقم رو کور میکنه
عاشقش شدم! عاشقش موندم!
هر بار که این کار را میکنیم
آدمهای دور و برمان یکقدم عقب میروند،
یکقدم دورتر میشوند و
اندکاندک آنقدر دور که با هم غریبه میشویم.
آدمها که دور شدند
دیگر سر جای اول برنمیگردند.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
هدایت شده از مشتریان گسترده ترابایت
.
بزرگترین کانال عینکهای ترند در ایتا💯
🕶عینک آفتابی های اورجینال👌
👝جلد مگنتی های طرحدار 🦋
📿بندعینک های دلبر🤗
📦ضمانت مرجوعی✌️
پست آخر کانال،روش تشخیص عینک اصل رو ببین😍👇
https://eitaa.com/joinchat/3620733303C81a59a51ed
.
هدایت شده از تبلیغات
❌ فردا همه مدارس تعطیل نیستن فقط این استان ها 👇
لیست تعطیلی استان ها
لیست تعطیلی استان ها
#سرگذشت_ترلان
#عاقبت_به_خیر
#پارت_هشتاد_چهار
من ترلان هستم یه دختر آذری
سال ۱۳۳۸ تو یکی از روستاهای اطراف تبریز به دنیا اومدم
حسین با قرض و قوله تونست یه مینیبوس بخره، حسین خوب کار میکرد و سرویسی که میرفت و می اومد براش خوب صرف میکرد...حمید برادر حسین وقتی فهمید که حسین مینیبوس خریده شروع کرد به حسادت و روزگار خانوم رو سیاه میکرد که به منم پول بدید تا ماشین بخرم ولی اونا پولی نداشتند که بهش بدند میدونستم که قراره به زودی حمید آویزونه حسین بشه ولی کاری از دستم بر نمیومد و حسین به حرفم گوش نمیداد.یه روز خسته از بیمارستان برگشته بودم و تازه بچهها رو آورده بودم خونه حسین هم رفته بود کارهای اداری رو انجام بده و خونه نبود.هر سه تا بچه هام بازیگوش بودند بجز خاطره که دختر آرام و ساکتی بودهر چی اون آروم بود سالومه آتیش بود و از دستش آسایش نداشتم اون روز بچهها گرسنه بودند.گوشت رو ریختم تو زودپز و رفتم رختهارو بشورم که با صدای انفجار که از تو آشپزخونه میومد هراسون خودم رو رسوندم.چیزی رو که میدیدم باورم نمیشدزودپز ترکیده بود و یه گوشه افتاده بود سالومه هم دستش رو گذاشته بود رو صورتش و جیغ میزد تو اتاق بالا و پایین میپرید.با وحشت صورتش رو بررسی کردم وبا دیدن سوختگیه صورتش شروع کردم به جیغ و گریه و تو سرم میزدم فقط صورت سالومه سوخته بود....
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
هدایت شده از مشتریان گسترده ترابایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیـگـه مـوهـاتو چـتری نـزن😉👌
💥 عاشق تنوعی دوست داری
بعضی روزا موهات چتری باشه 🤩🔥
🔮ولی میترسی بری زیر دست آرایشگر؟✂️
بیا از این تل چتری ها بگیر 👇🏻😗
https://eitaa.com/joinchat/3563913502C0963426c9e
تنها کانــال ایتا که فعلا تل چتری داره😱🚩
#داستانک
یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته،
یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد!
خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه.
یک مدت واسه خودش خوش و خرم میره، یهو میبینه موتور گازیه غیییییژ.... ازش جلو زد!
دیگه پاک قاطی میکنه با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه.
همینجور داشته با آخرین سرعت میرفته، یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!!
طرف کم میاره، میزنه کنار، به موتوریه هم علامت میده.
خلاصه دوتایی وامیستن کنار اتوبان. یارو پیاده میشه میره جلوی موتوریه، میگه: آقا ! من مخلصتم، فقط بگو چطور با این موتور گازی روی ما رو کم کردی؟!
موتوریه با رنگ پریده نفس زنان میگه :
داداش… خدا پدرت رو بیامرزه وایستادی!…کش شلوارم گیر کرده به آیینه بغلت
نتیجه اخلاقی:
اگه میبینید بعضیها در کمال بیاستعدادی پیشرفتهای قابل ملاحظهای دارند، ببینید کش شلوارشان به کی گیر کرده ...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
هدایت شده از تبلیغات گسترده منتخب | آموزش تبلیغ
من مهوام یه #دختر_موقرمز، که دختر خان هستم ولی هرچی یادم میاد خان و مادرم از من متنفر بودن و منو داخل انباری پنهان کرده بودن. یروز رعیت خونهی بابامو دیدم یک دل نه صد دل عاشق هم شدیم
درست شبی که قرار بود فرداش نامزدی خواهرم برگزار بشه منم رفتم سرقرار دیدمش و ازش ی نامه گرفتم وقتی میخواستم برگردم داخل اتاقم یدفعه خوردم زمین نامه از دستم افتاد ینفر نامه رو برداشت. با هزار ترس و لرز شب رو به صبح رسوندم که مبادا به خان چیزی بگه فردا صبح خان به اتاقم که همون انباری بود اومد و گفت بجای خواهرم باید سر سفرهی عقد بشینم هرچی التماسش کردم مرغش ی پا داشت منو به زور سر سفرهی عقد نشوند
#بعد_عقد زیر چادرم داشتم گریه میکردم که داماد چادرمو کنار زد دم گوشم گفت میدونی برای چی تو رو انتخاب کردیم" بهت زده بودم. و فقط نگاش میکردم همون بود همون کسی که نامه رو برداشته بود اما با حرفی که بهم زد داشتم پس می افتادم چون اون میخواست.... 😰😱👇
https://eitaa.com/joinchat/1630798236C39949ec03b
❇️با همسرتان، درست دعوا کنید
بروز اختلاف میان همسران طبیعی است دعوا جایی نگرانکننده است که دچار تکرارشده و بر رابطه غلبه یابد
فاصله بگیرید
🔹️بعد از پذیرش این اصل باید برای بهتر پیشرفتن بحث، تلاش نکنیم در همان لحظه و میان دعوا مسئله را حل کنیم یا حرفمان را به اثبات برسانیم. باید کمی از بحث فاصله بگیریم، به یکدیگر زمان دهیم.
به زبان مشترک برسید
🔹️در بسیاری از مواقع، دلیل شدتیافتن دعواها این است که دوطرف هنوز نمیدانند دقیقا بر سر چه موضوعی بحث میکنند و زبان مشترک بین آنها ایجاد نشده، اول باید دید همسرمان موضوع مورد بحث و دلیل عصبانیت و ناراحتی ما را درست متوجه شده یا نه.
خواستهمان را شفاف بگوییم
🔹️معمولاً دعواهای زن و شوهری یک خط مشترک میانشان وجود دارد و آن این است که هنوز حرفی نزدهایم و خواسته و دلخوری و نیازمان را شفاف و روشن بیان نکردهایم، اما انتظار داریم همسرمان خودش آن را متوجه شود و طبق خواسته ما رفتار
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
هدایت شده از مشتریان گسترده ترابایت
🔴کانال لرستانیها در ایتا تاسیس شد
مگه میشه لر باشی و تو جمع باصفای لرستانیها در ایتا نباشی ؟؟
همه لرها اینجا عضون👇
https://eitaa.com/joinchat/3922723130C486bebc8b6
هدایت شده از تبلیغات
🚨بزرگترین گروه دورهمی لرها در ایتا
جهت عضویت کلیک کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/3922723130C486bebc8b6