✔️✔️نمونه هایی از جملاتی که نباید در همدلی هنگام فقدان يا بحرانى از آنها استفاده شود:
از به کار بردن جملات زیر پرهیز کنید، چرا که موجب خراب شدن همدلی می شوند:
*👎سعی کن شاد باشی
*👎این اتفاق ها برای همه پیش میاد
*👎حتما خیری توش هست
*👎قوی باش، سعی کن بر خودت مسلط باشی
*👎خیلی احساساتی شدی، این چیزها پیش میاد
*👎فکر می کنی موقعیت تو خیلی سخته؟ به بقیه نگاه کن !
❇️انقدر خودت را ناراحت نکن، چیز مهمی نیست
❇️اگر من به جای تو بودم، ..... " اگر ها ، ملامت کردن، توبیخ و نکوهش کردن "
*چرا بیشتر مراقبش نبودی ؟ "سوالات چرایی"
*کاری که باید انجام بدهی، این است که ... "نصیحت کردن"
✳️کاری که شما باید انجام بدین سکوت است و فقط شنونده باشید یا صحبتهای او را به نوعی تکرار کنید.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_پروین
#چشم_هم_چشمی
#پارت_هشتاد_پنج
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم...
وقتی از سلطان پرسیدم سلطان طفره می رفت میگفت به توچه که من از کجا پول آوردم قسطی خریدم.گفتم باشه پس بزار قسطاشو من بدم چون واقعاپسرم لباس نداشت..گفت لازم نکرده من دوست داشتم و خریدم لباس هایی که سلطان خریده بود شاید بیشتر از بیست دست لباس بود و بهم گفته بود که قائم شون کنم نمیدونستم کجا قائم شون کنم چون ماکمدنداشتیم .یک دست لحاف تشک اضافه تواتاقمون داشتیم سلطان اومد تشک رو شکافت لباسها رو گذاشت توش بعد دوباره دوخت.پسرم روز به روز بزرگتر میشد سماور خانم حتی به نوه های خودش هم رحم نمی کرد..سیلی های به پسرم می زد که گاهی دلم می خواست بگیرم و تیکه تیکه اش کنم.. پسرم یک سالش بود که سلطان گفت پروین من دیگه باید برم خونه ی خودمون این چند وقت هم به خاطر تو صبر کردم ولی انگار تو این خونه رو دوست داری ولی من می خوام برم خونه ی خودمون..شروع کردم به گریه کردن گفتم اگه تو بری من دیگه اینجا کسی رو ندارم گفت ببین من خیلی قبل تر از اومدن تو میخواستم برم ولی به خاطر تو ویه شرایطی که پیش اومد مجبور شدم اینجا بمونم،ولی دیگه نمیتونم باید برم خونه ی خودمون من هم طعم آرامش و آسایش رو بچشم..
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
💢پیرمرد فقیر
پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با گدایی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم میکرد.
از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن
را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها دعا و تکرار می کرد : ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت :
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!
پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی کیسه ای از طلا ریخته است !پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
همیشه محبتهای ابتکاری به همسر، روح تازهای به زندگی میدمد و باعث لذت و آرامش جدیدی میشود.
▪️ گاه درب ماشین یا خانه را با زبان محبت برای همسرتان باز کنید.
▫️ کفشهایش را برایش جفت کنید.
▪️گاه موقع تنهایی به احترامش جلوی پایش بلند شوید.
▫️سر سفره صبر کنید و بگویید بدون تو غذا از گلویم پایین نمیرود.
▪️برخی مواقع لقمه در دهان همسرتان بگذارید و بگویید این لقمهی محبّت است.
▫️ناخنهای او را بگیرید.
▪️دستهایش را بعد از شستن ظرف و کار در خانه ماساژ دهید و بگویید چون خسته شدی بگذار خستگی را از دستانت بیرون کنم
▫️ و دهها ابتکار دیگری که تا به حال انجام نداده و یا کمتر برای او انجام دادهاید. از تاثیرات فراوان محبتهای ابتکاری غافل نشوید.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
❤️هنر عشق ورزیدن❤️
از زندگی لذت ببرید .
انسانها، به سمت کسانی بیشتر جذب میشوند که میدانند چطور از زندگی لذت ببرند و شاد باشند.
به جای آنکه ایدهآلگرایی کنید، شروع کنید به لذت بردن از چیزهایی که همین الان در دسترستان هست.
دوست داشتنی بودن در واقع ارتباط مستقیمی با گشوده بودن، دارد...👇🏽
_با لذت بردن از چیزهای کوچک و بزرگِ زندگی،
بجای متمرکز شدن برای بهتر کردن هر چیزی،
خواهید دید که تا چه حد همه چیز تغییر می کند.
هر روز چندین بار با #خودتان_تکرار کنید:
_در آن چه برای من اتفاق می افتد همیشه، خیری نهفته است❕
و مطمئن باشید بهترین ها برایتان اتفاق میافتد..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🔰هر احساسی پیامی برای ما دارد
🔻افسردگی پیامی دارد و می گوید: سبک زندگیم خوب نیست و راکد بودن را باید رها کنم و به جای حس بیهوده بودن حس مفید بودن را تقویت کنم
🔻اضطراب پیامی دارد و می گوید: خودم را بیش از حد درگیر مسائلی کرده ام که ارتباطی به من ندارند
🔻استرس پیامی دارد و می گوید: روی مسائل زندگیم تسلط ندارم و باید مهارت هایم را افزایش دهم و نیاز به مرتب تر کردن زندگیم دارم
🔻کمبود اعتماد به نفس پیامی دارد و می گوید: من به وعده هایی که به خودم می دهم عمل نمیکنم و دیگه نمیتوانم روی خودم حساب کنم
🔻زود رنجی برای من پیامی دارد و میگوید: دچار خودبزرگ بینی هستم و کوچکترین مخالفتی را برنمیتابم چرا که تصور میکنم هرآنچه که میپندارم بی شک درست است
در واقع تمام احساس های منفی در باطن خود پیامی دارند و اشاره به نقطه ضعفی از ما میکنند!
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
از بین آدمای زندگیتون،
دلنازکا رو بیشتر دوسشون داشته باشید.
بیشتر هوای اونایی که دلشون
قد گنجیشکه رو داشته باشید.
همونا که زود میرنجن و به
روت میارن ازت رنجیدن،
ولی زودم میبخشنت و
یادشون میره چی شده.
همونا که زود عصبانی میشن و
از کوره در میرن و زودم آروم میشن
و باز بهت لبخند میزنن.
دلنازکا هیچوقت آدمای ترسناکی نیستن!
هیچوقت ناامنت نمیکنن!
چون دلِ اینکه کینه ازت بگیرن و
بشینن نقشه برات بکشن ندارن!
دل نازکا هیچوقت زمین نمیزننت!
قدرِ اونا که دلشون زلالِ آبه و
چشاشون آینه بدونید.
فرشته های پاک و مهربون زندگین
کسایی که با چند دهه سن و سر و شکل آدم بزرگا،
هنوز قلبِ یه بچه دو ساله تو سینه شون میتپه!🍃
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🦋چه نعمتِ بزرگیه این آرامش ، اگه تو زندگیت آرامش نداشته باشی حوصله هیچ کاری و نداری
نه دوست داری کار کنی ، نه ورزش کنی و نه هیچ کارِ دیگه ...
پس اول از هرچیز برای به دست آوردنِ آرامشت تلاش کن
صبح که از خواب بیدار میشی هر اتفاقِ تلخی که دیروز افتاد بذار تو همون دیروز بمونه و به روزِ قشنگی که خدایِ مهربون در اختیارت قرار داده فکر کن
همین که داری نفس میکشی یعنی یه معجزه ی قشنگ و بزرگ ، پس بلند با حسِ خوب بگو خدایاااا شکرت
حالا برو جلوی آینه یه لبخندِ خوشگل به خودت بزن و بگو اجازه نمیدم هیچ اتفاقی آرامشم رو ازم بگیره..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
• شش راهکار برای رهایی از اضطراب:
1.از واكنشهای خودتون آگاهی كسب كنید. ببینید وقتی عصبی و مضطرب میشید چه حالتی سراغ تان میاد بعد سعی در کنترل اون داشته باشید.
2.خودگویی های مثبت رو افزایش بدید و دائم افکار و گفتار منفی رو در ذهن تون مرور نکنید.
3.برتوانایی ها و تكالیف كامل شده خودتون تمركز كنید و کمتر به نقاط ضعف تون توجه کنید.
4.از رقابت غیر ضروری دوری کنید. افراد مضطرب تا جایی که امکان داره باید سعی کنند زندگی آرامی طراحی کنند.
5.محدودیتهای خودتون رو بشناسید و بپذیرید. به یاد داشته باشید كه هركسی منحصر به فرد و با دیگران متفاوته. هرگز خودتون رو با دیگران مقایسه نکنید. این کار یک عامل ایجاد کننده اضطراب و استرسه
6.سرگرمی هایی برای خودتون در نظر بگیرید و حالت آرامش خودتون رو حفظ کنید. 🌸
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_پروین
#چشم_هم_چشمی
#پارت_هشتاد_شش
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم...
سلطان گفت باید برم خونه ی خودمون من هم طعم آرامش و آسایش رو بچشم....وقتی با خودم دودو تا چهارتا کردم دیدم که راست میگه تا الان هم که پیشم مونده لطف زیادی کرده و در واقع فداکاری کرده..گفتم سلطان برو به سلامت ممنون که این همه سال مراقب من بودی و به خاطر ما نرفتی ..گفت نترس من که برای همیشه نمیرم فقط اسباب اثاثیه رو می چینم در طول روز سه چهار ساعت میام و اینجا پیش تو میمونم..شنیدن این حرف برام خیلی خوشحال کننده بود خلاصه سلطان اسباب اثاثیه اشو جمع کرد و رفت خونه ی خودش..خیلی خونشون قشنگ بود در مقایسه با اتاقی که ما توش زندگی می کردیم اونجا مثل یک کاخ بود خیلی دوست داشتم که ما هم یه همچین خونه ای درست کنیم از پیش سماور خانوم بریم ولی می دونستم که این اتفاق به این زودیها نمیفته..خلاصه حدود پنج شش ماه از رفتن سلطان گذشته بود که سلطان با خنده آمد و گفت حامله است..خیلی خوشحال شدم سلطان سنی نداشت میگفت خیلی دوست دارم که این یکی دختر باشه با رفتن سلطان از خونه اذیت های سماور خانم خیلی خیلی زیاد شده بود اونقدرکار می کردم که دستام مثل موکت سفت شده بود....
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#پندانه
اگر در درونت صلح و آرامش برقرار باشد ، آن را در دیگران نیز مییابی
اگر ذهنت آشفته باشد آشفتگی در اطرافت موج خواهد زد
اگر ذهنت آرام باشد هر اتفاقی در پیرامونت، رنگ و بوی آرامش میدهد
بنابراین #آرامش_را_در_درونت بیاب.
آنگاه میبینی چگونه به بیرون منعکس میگردد. تو خود، همان آرامشی
همان خوشبختی ، پس بیشتر جست و جو کن درونت را ....
به یاد داشته باش آرامش را در هیچ کجا نمیتوانی پیدا کنی
اگر درونت متلاطم باشد...
بر ما گذشت نيک و بد،
اما تو روزگار!
فكری به حال خويش كن،
اين روزگار نيست...💙
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#دلنوشته🌻💛
گاهی باید به روند طبیعی زندگی اعتماد کرد، منتظر ماند و کارها را به نوبت پیش برد و صبور بود تا مشکلاتِ آزار دهنده با گذار زمان حل شوند.
همیشه که نمیشود دقت کرد و عمیق بود و غصه خورد! همیشه که نمیشود عذاب وجدان داشت برای مشکلاتِ در انتظار حل شدن و بخاطرشان به تک تک لحظات، جامهی سیاهِ اندوه پوشاند و عزادار بود... نمیشود که از چیزهای کوچک هم لذت نبرد، چرا که مشکلات بزرگ، شاهراه دلخوشی را مسدود کردهاند!
باید همچنان لبخند زد و همچنان لذت برد و همچنان دلخوش بود و تلاش هم کرد و احساس مسئولیت هم داشت و محتاط هم بود و به وقتش، با حالی خوبتر، موانع عظیمِ خوشبختی و آرامش را هم کنار زد.
بعضی مسائل، قدرت عظیمتری میطلبند اما نمیشود که از مسائل و خوشحالیهای کوچک هم چشمپوشی کرد!!!
باید صبور بود و از زندگی و از مسیر، لذت برد و به خاطر سپرد که همه چیز به وقتش اتفاق میافتد...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد