eitaa logo
شهدای مدافع حرم
370 دنبال‌کننده
37.2هزار عکس
30.2هزار ویدیو
65 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🏴🌹🌴🌹🏴🕊 خودت گفتی شبیه باش من مثل مادرت دیدم یک لحظه یادم رفت اسمِ من است که خوردم را هم تار دیدم تسلیت باد . 🌹 🌹🌴
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 ماه مثل نوری تو همیشه تو می مونن دلبستن به مثل نور میکنم من فکه و طلائیه به خدا خاکش چزابه و دهلاویه مناطقیه که عجب جای با مثه باشم چی میشه بدون ها نمیشه دلم با همیشه پر زده دل برا از تو سینه برا تا به کرب و بلای با عشق و ایمان و صفا جت دادن تو راه مثله شاه کرب و بلا عاشق بودن فدایی پیر بودن غرق شور و شین بودن دلداده حنین بودن بی همتا توی بودن سربند یا می بستن دل به دار نبستن همیشه تو ما هستن پیچیده باز میون بوی جبهه یاد ردانی پور و همت یا رو لباشون پرچمشون موندن پای یا عبادتم رهرو و ولایتم تشنه خدمت به سعادتم بسیجیم و با صفای دل ماست شفاعت تو محشر دست علی اکبر 🌹 🕊🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 پیکر سر تا پا غرق خون بود. پیکر آمد بهشت زهرا(س) و لباسهای رزم از تنش خارج شد. از کتف جدا بود و با چند عضله به بدن بند بود. روی بازو، در اثر ترکشها و موج انفجار، تا روی مچ بشدت آسیب دیده بود. پر از جراحت بود. بعدا شمردم، روی پیراهن طرف پهلوش ۲۵ جای اصابت ترکش بود. سر یکی از ترکشهایی که اصابت کرده بود از زیر راست خارج شده بود. ساق شکسته بود و ترکش کوچکی هم به سرش گرفته بود. با همه جراحاتی که جلوی چشمانم بر پیکرش می‌دیدم ... زیبا بود .... زیباتر از این نمى‌شد که بشود .... می‌خوردم به وضعی که پیکرش داشت. توی دلم گذشت و زیر لب گفتم ماشاءالله داداش! ای والله! حقا شبیه شده‌ای. اما نه ! شبیه بیشتر ... چه می‌گویم ؟... هیچکس نمی‌دانست حرف آخری داشته یا نه ؟! آنهایی که بالای سرش رسیده بودند می‌گفتند : نفسهای آخرش بود و حرف نمی زد. نمى‌دانم ... شاید وقتی با موج انفجار به دیوار کانال خورد، یا گفته باشد. راوی : 🌹 🥀🕊
🕊🕊 زنده زنده سوخت.... اما آخ نگفت... 😭😭 نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در می سوخت. فهمیدیم یک داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا و نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! خدایا! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت نمی رسه! خدایا! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، خدایا! خودت باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ شد. ۲۲ اسفند روز بزرگداشت شهدا گرامی🌹 سیدعلی اکبرحسینی رزمنده دفاع مقدس و ازاولین نیروهای مقاومت لبنان و سوریه ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🕊🏴🌹🌴🌹🏴🕊 خودت گفتی شبیه باش من مثل مادرت دیدم یک لحظه یادم رفت اسمِ من است که خوردم را هم تار دیدم تسلیت باد . 🌹
👑 برای (عج) .................. همه را یاد کنیم و دلمان را کمتر می کند ابر، چرا گریه به صحرا کمتر!؟ از تب عشق و شب هجر و غم دوریِ یار هر چه یوسف به خدا گفت، زلیخا کمتر مست امروزم و حالم به همین حال، خوش است گفتم از آمدنت ای همه... فردا، کمتر از سرِ قبرم اگر بگذری ای میخانه آنقدر اشک بریزم که شود خاکم تر شب عید است و دلم ماهیِ تنگی کوچک دل زدم آه... چرا با تو به دریا کمتر!؟ چقدَر به سرت می آید نیست از ، این شبِ عُظمی کمتر مادرت در به در کوچه ی تنهاییِ توست غم تو نیست ولی از غم کمتر تو پایان عدم خواهد بود نیست آغاز تو از آدم و حوا کمتر 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed