eitaa logo
شهدای مدافع حرم
483 دنبال‌کننده
46.1هزار عکس
37.2هزار ویدیو
83 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
:"من از هرکسی که به بدبین باشد برای همیشه " 🌷 از مدافعان حرم حضرت زینب سلام الله علیها ، دلنوشته ای را در مراسم تشییع پدر در جمع مردم شهید پرور باغملک قرائت کرد. پاسدار شهید محمدرضا علیخانی سی و چهارمین شهید مدافع حرم خوزستانی در نبرد با تکفیری‌های در سوریه به شهادت رسید ، در زیر دختر شهید علیخانی را می خوانید که در مراسم تشییع پدر قرائت شد. از میان مردانی اند که به آنچه با عهد بستند وفا کردند برخى از آنان به رسیدند و برخى از آنها در [همین] انتظارند و [هرگز عقیده خود را] تبدیل نکردند () … مردان غیور و دلیر نریمیسا … و و و و … بابای دلاورم آمد …مردی از تبار به مهمانی تان آمده است … به میزبانی بیایید … به میزبانی لاله ی سرخ زمینی بیایید… و میدهد… بوی میدهد زنان ایل مان کنید، مردان ایل مان سردهید، فریاد برآرید بابای خوبم ، بابای رشیدم ، بابای دلاورم ، شد… اشک و بغض و غمم ترکیده، امانم را بریده ، مانده ام چه بگویم ازدلاوری هایت در دوران هشت سال بگویم ، ازدلیری هایت در ، ، ، و بگویم یا از شجاعتت در دفاع از حرم حضرت زینب بگویم ، یا از بغض ترکیده ات برای شهدای بگویم بابای خوب و مهربانم ، شهید شاهدم شهد شیرین بر لباس های جبهه هایت ، سلام بر لباس رشیدت ، سلام بر بسیجیان بصیرت ، و بر بابای مهربانم ، و ” می گویند شهدا اسراری دارند … می گویند شهدا را نمیتوان فهمید.. می گویند شهدا فرزندان ….” ” میدانم گمشده ای داشتی … میدانم از تا حرم بانوی کربلا دنبالش بودی …” وقتی خبردار شدی برای شهادت بازشده کردی ، با خود گفتی این بار از قافله جا نخواهم ماند ، با خود گفتی من (ره) و هستم… میدانم دمشق را کربلایی تر کرده ای… شهید شیرمرد شهرم ، روزهای زیادی با خود می گفتی اگر دیر آمدم مجروح بودم ، اسیر قبض و بسط روح بودم و باز زمزمه می کردی رفیقانم کردند و رفتند، مرا زخمی رها کردند و رفتند، بیا باز امشب این در بکوبیم ، بیا این بار محکم تر بکوبیم … بابای خوبم ، دلت در سینه قفلی بود محکم ، کلیدش در دریاچه ی غم … و چنان گفتی که شهدا دعایت را شنیده اند و به رساندند ، ناله ات را شنیده اند و در را گشوده اند ، ، ، " ” اما یک جمله از وصیت نامه ی پدرم قبل از رفتن به سمت (ع) را خوب گوش کنید "من به هر کسی که به ولایت امام خامنه ای باشد برای همیشه ”🌷 🍃 ❤️❤️ اگه عاشق شهدایی کانال شهداء رو به دوستانتان معرفی کنید. 🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🕊🕊 زنده زنده سوخت.... اما آخ نگفت... 😭😭 نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در می سوخت. فهمیدیم یک داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را برمی داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا و نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! خدایا! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت نمی رسه! خدایا! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! خدایا! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، خدایا! خودت باش! خودت شهادت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال حسین آقا از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: خدایا! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ شد. ۲۲ اسفند روز بزرگداشت شهدا گرامی🌹 سیدعلی اکبرحسینی رزمنده دفاع مقدس و ازاولین نیروهای مقاومت لبنان و سوریه ●➼‌┅═❧═┅┅───┄