.
هر #جمعه براه مانده چشمانم
من منتظر وصال جانانم
کی میرسد آن ظهور موعودش
پایان برود فصول هجرانم
ای کاش که روی او عیان گردد
آید سبب سرور چشمانم
کنعان دلم در انتظار اوست
تا پای گذارد او به کنعانم
ای یوسف فاطمه گل نرگس
ای ملجأ عاشقان، بهارانم
بازآ و تو غیبتت ببر پایان
ای حجت بی مثال پنهانم
طاقت نبود دگر فراقت را
بنمای ظهور،جان جانانم
عجل لولیک الفرج یا رب
در حسرت روی او پریشانم
شعر:اسماعیل تقوایی
#امام_زمان
.
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
#سرود
#میلاد_حضرت_زینب
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_استخاره
از کرامات خدایی آمده پنج جمادی
شیعیان مرتضی را آمده هنگام شادی
در مدینه شور و غوغاست
نوری از سرمد هویداست
شب میلادی زینب
دختر حضرت زهراست
زینب کبراخوش آمد(۴)
جشن شادی گشته برپا ازبرایش درمدینه
آمده امشب به دنیا آنکه باشد بی قرینه
کعبه ی دلها رسیده
گوهر یکتا رسیده
در جهان از لطف یزدان
زینب کبرا رسیده
زینب کبراخوش آمد
گلی ازگلزارعصمت واشده امشب دوباره
زیر پای گل حیدر از سما ریزد ستاره
ماهی امشب جلوه گرشد
در شعف خیر البشر شد
حیدر و زهرای اطهر
شادمان از این قمر شد
زینب کبرا خوش آمد
بیت زهرا ازقدومش گشته امشب همچو گلشن
تاکه جلوه کرده زینب چشم حیدرگشته روشن
در سپهر دین عصمت
کوکب آمد کوکب آمد
عاشقان شادی نمایید
دخت زهرا زینب آمد
زینب کبراخوش آمد
دختری آمد به دنیا از تبار و نسل احمد
بوسه می زد برگل روی چو ماه او محمد
بر علی حق داده نعمت
دختری با جاه و حشمت
نورچشم حسنین است
باشد او فاطمه سیرت
زینب کبراخوش آمد
مرتضی وفاطمه راهدیه داده حی یکتا
آمده امشب به دنیا روح تقوادخت زهرا
اوکه عالی درجات است
مهر او رمز حیات است
چون حسین بن علی او
در جهان باب النجات است
زینب کبرا خوش آمد
فاطمه را دختر آمد مرتضی را کوثر آمد
ازسوی خلاق سرمدحسنین راخواهرآمد
همچوزهرا مادر خود
زینبش خیر کثیر است
چون حسن باشد کریم و
در کرامت بینظیر است
زینب کبرا خوش آمد
مرتضی راافتخاراست فاطمه رایادگار است
نبوی خوی وخصالش همچو زهرا باوقار است
شیعه را باب المراد است
شافع روز معاد است
در شب میلاد زینب
شیعیانش شاد شاد است
زینب کبرا خوش آمد
#سرود_ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مشهد_مقدس
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب
در مدح تو لال می شود هر "غالی"
تو مثل خدا محول الاحوالی
در روز ولادت تو ای خواهر عشق
جای همه ی مدافعانت خالی
🔸شاعر:
#محمد_کاظمی_نیا
________________________
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
امشب از اوج آسمانها نور آمد
امشب امید چشمهای کور آمد
گویا کسی شیرین تر از انگور آمد
دیگر برای سینه زنها شور آمد
قنداقه اش را جبرئیل از عرش آورد
آیینه حق را به روی فرش آورد
سوی زمین آمد تجلی از خدا باز
او آمد و انگار آمد مرتضی باز
وقتی کبوتر با کبوتر باز با باز
پس می کند سوی حسینش چشم را باز
عالم ندیده این چنین خواهر برادر
عالم شود قربان این خواهر برادر
انگار این کودک قیامش فرق دارد
ساقی کوثر گفته جامش فرق دارد
زینب شده یعنی که نامش فرق دارد
الحق عقیله احترامش فرق دارد
او محترم باشد برای خانواده
پشت سرش باشد دعای خانواده
چشمان زهرائیش الحق بی نظیر است
وقتی پدر شیر است او هم ماده شیر است
از خاک عالم تا خدا او تک مسیر است
هم شد شریک شاه هم نعم الامیر است
نور دوعینش باشد، او هم هست آنجا
هر جا حسینش باشد، او هم هست آنجا
وقتی برادر هست چیزی کم ندارد
غیر از برادر کار بر عالم ندارد
او غصه ها دیده ست اما غم ندارد
جز دوری از دلداده اش ماتم ندارد
گویا سه روز است او حسینش را ندیده
من مانده ام بانو چرا رنگش پریده؟
قبل از ازل تا حشر بی همتاست زینب
تنها فقط یک گفت، چون یکتاست زینب
هفت آسمان یک قطره پس دریاست زینب
گرچه زن آمد بر زمین، آقاست زینب
در نام او صد کیمیا را می توان یافت
در زینب کبری خدا را می توان یافت
دربار زینب ماورای عرش باشد
عبد خدا بوده، خدای عرش باشد
بی ذوالفقار او لافتای عرش باشد
اصلا فقط زینب برای عرش باشد
این ابتکارش را خدا وقتی که رو کرد
دین خودش را در زمین با آبرو کرد
همسایه حتی سایه ی او را ندیده
انگار غصه طاقت او را بریده
حالا زمان وعده ی زهرا رسیده
باید ببیند کربلا را پس خمیده
باید ببیند شمر در گودال رفته
باید ببیند مادرش از حال رفته
ایکاش هرگز او نبیند گرگ ها را
ایکاش چشمانش نبیند بوریا را
دعوا سر عمامه، نعلین و عبا را
انگشت بی انگشتر خون خدا را
🔸شاعر:
؟؟؟؟
_______________________________
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
امشب از اوج آسمانها نور آمد
امشب امید چشمهای کور آمد
گویا کسی شیرین تر از انگور آمد
دیگر برای سینه زنها شور آمد
قنداقه اش را جبرئیل از عرش آورد
آیینه حق را به روی فرش آورد
سوی زمین آمد تجلی از خدا باز
او آمد و انگار آمد مرتضی باز
وقتی کبوتر با کبوتر باز با باز
پس می کند سوی حسینش چشم را باز
عالم ندیده این چنین خواهر برادر
عالم شود قربان این خواهر برادر
انگار این کودک قیامش فرق دارد
ساقی کوثر گفته جامش فرق دارد
زینب شده یعنی که نامش فرق دارد
الحق عقیله احترامش فرق دارد
او محترم باشد برای خانواده
پشت سرش باشد دعای خانواده
چشمان زهرائیش الحق بی نظیر است
وقتی پدر شیر است او هم ماده شیر است
از خاک عالم تا خدا او تک مسیر است
هم شد شریک شاه هم نعم الامیر است
نور دوعینش باشد، او هم هست آنجا
هر جا حسینش باشد، او هم هست آنجا
وقتی برادر هست چیزی کم ندارد
غیر از برادر کار بر عالم ندارد
او غصه ها دیده ست اما غم ندارد
جز دوری از دلداده اش ماتم ندارد
گویا سه روز است او حسینش را ندیده
من مانده ام بانو چرا رنگش پریده؟
قبل از ازل تا حشر بی همتاست زینب
تنها فقط یک گفت، چون یکتاست زینب
هفت آسمان یک قطره پس دریاست زینب
گرچه زن آمد بر زمین، آقاست زینب
در نام او صد کیمیا را می توان یافت
در زینب کبری خدا را می توان یافت
دربار زینب ماورای عرش باشد
عبد خدا بوده، خدای عرش باشد
بی ذوالفقار او لافتای عرش باشد
اصلا فقط زینب برای عرش باشد
این ابتکارش را خدا وقتی که رو کرد
دین خودش را در زمین با آبرو کرد
همسایه حتی سایه ی او را ندیده
انگار غصه طاقت او را بریده
حالا زمان وعده ی زهرا رسیده
باید ببیند کربلا را پس خمیده
باید ببیند شمر در گودال رفته
باید ببیند مادرش از حال رفته
ایکاش هرگز او نبیند گرگ ها را
ایکاش چشمانش نبیند بوریا را
دعوا سر عمامه، نعلین و عبا را
انگشت بی انگشتر خون خدا را
🔸شاعر:
؟؟؟؟
_______________________________
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
امشب از میکدۀ غیب رسیده است پیامی
به تو ای دخترِ ساقی! برسانیم سلامی
بسپاریم به شعری دل بیمار به دستت
و بخوانیم دوبیتی و بگیریم دو جامی
امشب آرام به یک گوشه مودب بنشینم
خجل از روی سیاهم چو مرکب بنشینم
بگذارم قلم از شوق تو بر صفحه برقصد
زینب آباد شوم، ـ مُهر تو بر لب ـ بنشینم
مست لایعقل در وصف عقیله چه بگوید؟
دل آلوده از اسماء جمیله چه بگوید؟
شاعر از آیهی در پرده کوثر چه بخواند؟
کودک از مردی بانوی قبیله چه بگوید؟
داده سرّ نی او نی قلم عشق به دستم
زینب الله پرستید که الله پرستم
قصهی چوبهی محمل خبر بیسندش هم
سندی بود که با آن سر بی یار شکستم
کوفه لرزید به زیر قدم و ضرب کلامش
ذوالفقاری دگر انگار درآمد ز نیامش
خواند در آخر این خطبه چنان فصل خطابی
که شد انگشت به لب شام هم از حسن ختامش
زینبی دیدن هر منظره عشق است جماعت!
عشق در قبضهی بانوی دمشق است جماعت!
بگذارید که تکرار شود قافیه، آخر
اول و آخر این قافله عشق است جماعت!
طبق فتوای تو در عشق نمازی است ندیده
سجده در دین تو بوسه است به رگهای بریده
هست سرها به رکوعی که اشارهست به سروی
که قدش یک شبه از دوری دلدار خمیده
چیدهام برگی از آن باغ بلاغت که تو داری
شدهام شیعه آن شور و شجاعت که تو داری
زدهام فالی و فریاد رسی صبح میآید
با نگاه علی و هر چه علامت که تو داری
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
_______________________________
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
باز هم شهر مدینه شب رؤیایی داشت
یاس حیدر به برش غنچه زیبایی داشت
متولد شده بود آینه حجب و حیا
دختری که دم او هیبت مولایی داشت
بسکه از آمدنش چشم علی روشن شد
باز حیدر هوس خواندن لالایی داشت
مانده بودم چه بگویم به خدا این نوزاد
دختری بود که صد آینه آقایی داشت
عشق باباست به دختر همه اش کار دل است
بی سبب نیست که بابا تب بالایی داشت
یاسمن منتظر آمدن دلبر بود
علت این بود اگر دیده دریایی داشت
یک نفر گفت حسین آمد و او غوغا کرد
ناگهان دیده نورانی خود را وا کرد
آمده آینه حضرت زهرا بشود
آمده زینت جان و دل بابا بشود
دختر فاطمه و ام ابیهای علیست
پس عجب نیست که او زینب کبری بشود
نام زینب که می آید به خدا جا دارد
کوه دریا شود و موج زنان پا بشود
می تواند همه دم با نظر فاطمی اش
هرکسی را که نظرکرد مسیحا بشود
شب میلاد قرار دل ارباب حسین
نامه ام را برسانید که امضا بشود
اینچنین دختری از فاطمه باید هم که
آبروی نسب آدم و حوا بشود
شوری افتاده به هر دل که بیانش سخت است
هرکسی نوکر زینب بشود خوشبخت است
او که نور پدر حضرت زهرا را داشت
خلق و خوی پسر حضرت زهرا را داشت
متولد شد و شیرینی این دنیا شد
آنکه نامش شِکر حضرت زهرا را داشت
به دل حیدر کرار جلایی بخشید
آنکه نامش اثر حضرت زهرا را داشت
از بزرگی نگاهش همگی فهمیدند
اینکه زینب جگر حضرت زهرا را داشت
مرتضی مست خدا شد که گلش را بویید
دید عطر سحر حضرت زهرا را داشت
از گدا پروری و خانمی اش شد معلوم
اینکه دستش هنر حضرت زهرا را داشت
بی سبب نیست که زهرا می کوثر می خواست
از خدای خودش این مرتبه دختر می خواست
دختر شیرخدا آینۀ شیر خداست
دختر فاطمه والله که دریای حیاست
بعد زهرا به خدا در ادب و علم و حجاب
پرچم زینب کبراست که خیلی بالاست
زینب آن بانوی با عزت و والایی که
یکی از پابه رکابان حریمش سقاست
جگری نیست کسی را که کشد معجر او
چونکه او بنت علی شیر زن کرببلاست
آنقدر مثل پدر مست خداوند شده
که شهادت همه جا در نظر او زیباست
وای اگر قصد کند خطبه بخواند زینب
زود ثابت بکند دشمن زینب رسواست
از لب خطبه او در و گهر می ریزد
تیغ بردارد اگر یکسره سر می ریزد
دست او بسته شد و حوصله او سر رفت
لب گشود و همه گفتند علی منبر رفت
گفت لاحول ولا قوه الا بالله
همه گفتند که مولا به سوی خیبر رفت
همه گفتند که او تیغ دمش حیدری است
ذهن ها سوی سخن پروری حیدر رفت
ذوالفقاری که به لب داشت در آمد ز غلاف
خطبه آغاز شد و آبروی لشگر رفت
آنقدر گفت که افتاد یزید از تختش
آنقدر گفت که اشک همه آنجا سر رفت
ناگهان در وسط گریه و اشک مردم
مردی از جای پرید و طرف یک سر رفت
چشم زینب به سر سوخته یار افتاد
فکر آن روز که رفته سر بازار افتاد
🔸شاعر:
#مهدی_نظری
_______________________________
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب
مرا اسیر دو لبخند زینبم کردند
هزار شکر که در بند زینبم کردند
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد
از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست
رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد
جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد
من در اعماق خیالم … چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو
چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است
چه بگویم که خداوند روایتگر تو است
تار و پود همه افلاک نخ معجر توست
روبروی تو که قرآن خدا وا می شد
لب آیات به تفسیر شما وا می شد
آمدی تا که فقط زینت مولا باشی
تا پس از فاطمه صدیقه صغری باشی
آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سوره ی ” اعطینا ” شد
عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت:
بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود
🔸شاعر:
#سیدحمیدرضا_برقعی
_______________________________
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
دوباره اشک های شوق جاری
زمین و مستی و دل بی قراری
هوا بد جور گردیده بهاری
شده غم از همه عالم فراری
نشسته خنده بر لب های مولا
خدا داده است زهرایی به زهرا
به کوری همان که هست ابتر
دوباره آمد از فردوس کوثر
شده کار گدای شهر بهتر
دوباره مجتبی گشته برادر
پریده عشق امشب باز از خواب
رسیده لیلی و مجنون ارباب
منم بیچاره و رسوای زینب
مرید منطق والای زینب
نمی از قطره دریای زینب
به اذن حضرت سقای زینب :
حسینی مذهبم الحمدلله
غلام زینبم الحمدلله
خدایا بی قرار زینبم کن
غلام اعتبار زینبم کن
شهید اقتدار زینبم کن
سگ ایل و تبار زینبم کن
الهی نرم گردد قلب سردم
رسول ترک این بانو بگردم
فدای گام های استوارش
ندیده نا امیدی روزگارش
دهان ها مانده وا از اقتدارش
چه کرده غیرت ریحانه وارش
ستون عاشقی را او بنا کرد
وقارش کربلا را کربلا کرد
علی پیداست از لحن کلامش
شبیه کعبه واجب احترامش
تعصب داشت بر نامش امامش
جوانان بنی هاشم غلامش
گرفتار حیای اوست دنیا
«ندید همسایه اش هم ، سایه اش را »
همیشه ورد لبهایش حسین است
بهشت و دین و دنیایش حسین است
نشان مهر و امضایش حسین است
همه دانند آقایش حسین است
خدا او را قیامت آفریده
حسینی تر از او دنیا ندیده
اگر چه سوخت در آتش پر او
نشد کم ذره ای از باور او
نیامد خستگی در پیکر او
حلالش باد شیرمادر او
مراد مکتب اهل جنون است
شعارش حاء و سین و یاء و نون است
زمانه با غرور او چه ها کرد
حسینش را چه بد از او جدا کرد
و کوفه قامتش را خوب تا کرد
سرش چون علی مرتضی کرد
مرور دردهای او عذاب است
کجا در شأن او بزم شراب است
🔸شاعر:
#محمدحسین_رحیمیان
______________________________
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
مدح هرکس که مقرر شده بر لب باشد
حق بده بر لب ما صحبت زینب باشد
نیست شایسته ی هر کس که برد نامش را
نام او در خور لبهای مودب باشد
چه نیاز است به موضوع همینکه در شعر
دختر حیدر کرار مخاطب باشد
هرکسی مذهب و آیینی و دینی دارد
زینبی هرکه شود صاحب مذهب باشد
تیغ حیدر به زبان دارد اگر دم بزند
شام گیرم که پر از خیبر و مرحب باشد
قرب ، همسویی عشق است و جنون در مقصود
هرکه با اوست از افراد مقرب باشد
او نشان داد که عزت ز مذلت دور است
به اسیری برود باز محجب باشد...
🔸شاعر:
#محسن_ناصحی
________________________
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا
خانهای در حوالی باران
باغی از گل, در آستان دارد
پدری که شبیه اقیانوس
مادری سخت مهربان دارد
خانهای که شبیه منظومه
بیت بیتش ستاره باران است
خانه ای که اگرچه از خشت است
در خودش پنج کهکشان دارد
خانهای که اگرچه ساده ولی
لحظههای اجابت افطار
هر فقیری که باز در بزند
توی سفره همیشه نان دارد
روی بام همیشه کوچکشان
رد پای فرشتهها باقی است
وای این بیت تا خدا جاری
ریشههایی در آسمان دارد
کوثری از بهشت برگشته
سوره ای آبروی پیغمبر
آیه هایی بلند و دریایی
ساحلی سبز و بیکران دارد
باید اما دوباره برگردیم
به همان سفره های نان و نمک
به همان خانه ای که میگویند
خشت خشتش غمِ جهان دارد
به همان خانه ای که میگویند
کوچک اما بزرگ خواهد ماند
در آن رو به آسمان باز است
رو به خورشید نردبان دارد
🔸شاعر:
#موسی_عصمتی
_______________________________
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7