eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
980 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
در آرزوی گرچه یکی یکی و جدا می‌برندمان شکر خدا به کرببلا می‌برندمان ما نذر کرده‌ایم که قربانی‌اش شویم دارند یک به یک به منا می‌برندمان حالا که حجم کل حسینیه‌ها کم است از خاک کنده و به سما می‌برندمان بال ملائکه است که فرش قدوم ماست محض تبرک است به پا می‌برندمان اول میان خیل ملک سینه می‌زنیم بعداً به هیئت شهدا می‌برندمان سربند یا حسین به ما می‌دهند و بعد با هروله به عرش خدا می‌برندمان جان می‌دهیم در وسط روضه‌ها سپس در خاک با لباس سیا می‌برندمان این دل حسینی و رضوی بوده از ازل از کربلا بهشتِ رضا می‌برندمان گیرم به کربلا نرسیدیم تا به حال یک روز عاقبت رفقا می‌برندمان ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کتاب خلق را فردا روایت می کند حیدر جماعت ایستاده ند و امامت می کند حیدر حساب دشمن حیدر که روز حشر معلوم است میان دوستدارانش قضاوت می کند حیدر علی عمّار می خواهد علی تمّار می خواهد جز این باشد ، ز دست ما شکایت می کند حیدر تو بینا باش و ردّ پای حیدر را بجو در شهر که با هر کور نابینا ، محبّت می کند حیدر * شهیدا ! فتنه در خون تو تن شُست و نمی داند به حکم مَن یَمُت ... با تو رفاقت می کند حیدر شهیدا ! ای چراغ پیش رو ! امروز فهمیدم که با خون تو خلقی را هدایت می کند حیدر کماکان مرتضی فُزتُ و ربّ الکعبه می خواند کماکان بین خون دارد عبادت می کند حیدر عجب محراب خونینی ! دعایم‌ کن که می دانم قنوت شیعه را در خون اجابت می کند حیدر . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نمی دانم چرا از روشنی از نور می ترسم به من نزدیکی و من از تو دورا دور می ترسم چنان با تیرگی خو کرده ام یک عمر که حتی ببینم خانه ام را می کنی پر نور می ترسم بمیرانم ولی اول بخوان این اعترافم را خدایا هرچه باشم باز هم از گور می ترسم الهی وحشتی مِن ضیقِ لحدی ، رحم کن بر من من از تاریکی این قبر سرد و کور می ترسم الهی لا تؤدبنی ، عقوبت کار رحمان نیست من از اخم‌‌ و سوال آن دوتا مأمور می ترسم اگر نیش زبانم خانه و همسایه را آزرد به فریادم برس ، از نیش مار و مور می ترسم خدایا هرچه کردم ، بر حسینت گریه هم کردم من از بی آبرویی پیش او ، بدجور می ترسم به اشکی بر حسبنت می کنی خاموش آتش را مرا بر آتش خشمت نکن مجبور ، می ترسم . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مرا هرقدر ذوق رفتن و پرواز، شاعر کرد تو را اندیشه‌ات مانایِ تاریخ معاصر کرد میان آیه‌ی والفجر یا بعد از لیالٍ عشر تو را باید کجا خواند و کجا بایست حاضر کرد؟!! تو را با کشتی نوح و تو را در نیل با موسی تو را همپای ابراهیم می‌باید مجاور کرد پیمبروار در اطراف تو پروانه پروانه کلامت مردم این شهر را عمارِ یاسر کرد جوان‌ها را مرامت کربلا در کربلا قاسم کهنسالان عاشق را حبیب بن مظاهر کرد به راه افتادی و با تو بیابان‌ها خیابان شد جهان را هر خیابان در مسیرِ نور، عابر کرد سپاه فیل آورده‌ست دنیا و نمی‌فهمد ابابیل آنچه را با لشکر بی دین و کافر کرد به تحریف تو در ذلت نشستند و نمی‌دانند که عزت را همین نام خمینی بود صادر کرد زمان با من سر ناسازگاری داشت انگاری مرا پابند دنیا و تو را مرغ مهاجر کرد ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در زیر آفتاب تو ماندی، حسین هم ای تشنه! دور از آب تو ماندی، حسین هم پیر و جوان نداشت! که یک نور واحدید در قلب شیخ و شاب تو ماندی، حسین هم کم یا زیاد مرثیه فرقی نمی‌کند در روضه در کتاب، تو ماندی، حسین هم گودال و بام، مرز قبول شهادتند راضی از انتخاب، تو ماندی، حسین هم شمشیر و زهر هردو جگر پاره می‌کنند دل خون و دل کباب، تو ماندی، حسین هم هرگز نمیرد آنکه از او زنده‌ایم ما پس با همین حساب، تو ماندی، حسین هم ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ارث قبیله است که هرکس جوان‌تر است مویش سفید گشته و قدش کمان‌تر است این بیست و پنج سال که سنی نمی‌شود اما بهار عمر شما پر خزان‌تر است تو مجتبای خانه‌ی موسی بن جعفری با همسری که از همه نامهربان‌تر است زهری کشنده بود و لبت را سیاه کرد زهری که چوب نیست؛ ولی خیزران‌تر است... ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
؛ ؛ آنقدر خسته‌ام، قدمم پا نمی‌دهد گاهی مسیر از من عابر کلافه است وقتی پیاده راهی این جاده می‌‌شوم حتی برای من چمدان هم اضافه است سنگینی سفر به بلندای جاده‌هاست امّا سفر به سادگی یک اشاره است کافی‌ست رو به قبله سرت را تکان دهی بال خیال وا کنی و نیمه‌‌های شب پشت دری که بسته خودت را نشان دهی اصلاً به شُرطهٔ دم در اعتنا نکن! حس می‌‌کنم که پنجرۀ رو به روی من دارد به عمق خاطره‌ها باز می‌‌شود بی آنکه شرطه ترس به جانم بیاورد تاریخ عقده‌‌های من آغاز می‌‌شود من، جایی‌ام که زهر، دل کوزه را شکست آنجایی‌ام که مادر این چفیه سرخ‌ها با شرطه‌‌های فتنه‌گر و ظالم آمده‌ست با اینکه نقطه نقطه بدن تیرخورده، باز تابوت روی دوش بنی هاشم آمده است دارم برای قبر حسن شمع می‌‌برم! این درد از مدینه مرا برد کربلا از کربلا کنار امامی مرا به شام پر می‌‌کشم به بوی سم از شام تا بقیع جایی که دیر می‌‌رسم و زهر را امام... از این بلا، پناه به سجّاده می‌‌برم اینجا کمی به حال خودم فکر می‌‌کنم جایی که فتنه دست فشرده‌ست در گلوم راه نجات از خفگی، شیعه بودن است رو می‌‌کنم به مدرسۀ باقرالعلوم آب و هوا عوض نکنم دیر می‌‌شود! شب مانده است و هرچه که هی سعی می‌‌کنم از لابلای پنجره‌ها تو نمی‌روم هر قدر هم که راه مرا سد کنند، باز تا صبح می‌‌نشینم و از رو نمی‌روم حتی شده تمام تنم شمع می‌‌شود! می‌گریم و به کوچه می‌آیم، هنوز هم این کوچه جای آمد و رفت و شتاب‌هاست تاریخ از زمانِ علی باز مانده است ما دست بسته‌ایم اگر، از طناب‌هاست! لعنت به شرطه‌ای که سبب ساز فتنه شد این بار هم به آخر تشییع می‌‌رسم تابوت روی شانۀ اهل تشیّع است شاید به یاد مادر بی قبر این امام این گوشه از بقیع، چنین کم توقع است بی گنبد و رواق، حرم دیدنی‌تر است ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای بقیعِ غم تو کرببلایی دیگر کربلا بود برای تو مِنایی دیکر کوفه تا شام، تو را سعی‌وصفایی دیگر در غریبان، تو غریب الغربایی دیگر غربتت را نسرودم منِ شاعر آری راستی تو چقَدَر شاعر و ذاکر داری؟! شده آزرده تو را از عمل ما، خاطر بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر گرچه محتاج‌ترینیم به قال الباقر همه‌ی سال پی یک شب تقویم توأیم ما فقط مرثیه‌خوان شب ترحیم توأیم دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا؟ گاهگاهی که رسیدیم، نماندیم چرا؟ پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا؟ باقرالعلم! ز علم تو نخواندیم چرا؟ بگذر از ما که برای تو مؤثر نشدیم نه که بی صحن و رواقی تو، مسافر نشدیم کودکی‌های تو در اوج مصیبت طی شد کودکی‌های تو همراه شهادت طی شد پای آن خیمه که می‌رفت به غارت طی شد زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد طی شده کودکی‌ات گوشه‌ی بین الحرمین گه در آغوش پدر، گاه در آغوش حسین کربلا جلوه‌ی غم بود برایت مادام کربلا کشت تو را، کشت تو را بدتر شام کربلا بود و حسین و تو و سجاد، تمام کربلا بود و امام بن امام بن امام من تو را یک تنه یک کرببلا می‌بینم من تو را در همه‌ی مرثیه‌ها می‌بینم داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو روضه‌خوان باش خودت، روضه‌ی او را تو بگو پرده بردار، بیا راز مگو را تو بگو بوسه‌ی تیغ به رگ‌های گلو را تو بگو تو بنا بود بمانی به امامت برسی روضه‌خوان باشی و هر شب به شهادت برسی ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قسمت این بود تا که در کوفه تو علمدار پرچمش باشی اصلاً آنجا تو را فرستاده تا سفیر محرمش باشی کوفه دارد دروغ می گوید مردم کوفه اهل نیرنگند اولش دست می‌دهند و سپس همه‌ی شهر با تو می‌جنگند عهد و پیمان کوفیان، مسلم! مثل قوم یهود می‌شکند دل نبندی به مردم این شهر بیعت کوفه زود می‌شکند جمعیت آمده است و مسجد پُر به جماعت نماز بر پا کن مطمئن نیستم به این مردم نیتت را بیا فرادا کن همه‌ی شهر را بگردی نیست یک نفر مردِ مرد در کوفه جز خودت که غریب ماندی، نیست هیچ کس کوچه‌گرد در کوفه مثل هانی یکی دو تا شاید دیگران برق سکه را دیدند به بهای سرت طمع کردند آمدند و تمام جنگیدند اولین روضه‌خوان خودت هستی داری از بوی سیب می‌خوانی روی دارالاماره هم بروی از امام غریب می‌خوانی ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
_اُخرُجْ اِلَی العِراق_ که هرگز قرار نیست اینجا کنار حادثه غم‌پروری کنم _اُخرُجْ اِلَی العِراق_ قرار است با سرم تا روزگار می‌گذرد سروری کنم _اُخرُجْ اِلَی العِراق_  به من وحی می‌شود مبعوث این رسالت بی انتها منم اعجاز من سری‌ست که قرآن می‌آورد باید به نیزه باشم و پیغمبری کنم   فرعون‌تر از همیشه جهان پُر شد از یزید معروف‌های جامعه از جنس منکرند موسی‌تر از همیشه برانگیخته مرا باید به نیلِ خون همه را رهبری کنم   وقت اَدای دِین خدایم رسیده است هفتاد و دو امانت او مانده پیش من مرگی چُنان میانه‌ی گودالم آرزوست باید که دست و پا بزنم دلبری کنم اصلاح کار امّت از این حرف‌ها گذشت اینک اُحد مقابل من قد کشیده است حالا که ذوالفقار پدر مانده دست من باید دوباره در اُحدش حیدری کنم حجْ ناتمام مانده طوافی که ناقص است دارد مسیر قبله عوض می‌شود ولی کافی‌ست با مکعّب شش‌گوش کربلا در کعبه‌ی فنا شده احیاگری کنم   بادی وزید و گرد نفاقی بلند شد خورشید را سقیفه‌ای از آسمان گرفت بر نیزه‌ی خطابه رها می‌کنم سری تا از غدیر گم شده یادآوری کنم _اُخرُجْ اِلَی العِراق_ که من خواب دیده‌ام اینبارهم خلیل به قربانی آمده است ذبجی عظیم منتظرم مانده، لازم است از امر وحی‌آمده فرمانبری کنم ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
_اُخرُجْ اِلَی العِراق_ که هرگز قرار نیست اینجا کنار حادثه غم‌پروری کنم _اُخرُجْ اِلَی العِراق_ قرار است با سرم تا روزگار می‌گذرد سروری کنم _اُخرُجْ اِلَی العِراق_  به من وحی می‌شود مبعوث این رسالت بی انتها منم اعجاز من سری‌ست که قرآن می‌آورد باید به نیزه باشم و پیغمبری کنم   فرعون‌تر از همیشه جهان پُر شد از یزید معروف‌های جامعه از جنس منکرند موسی‌تر از همیشه برانگیخته مرا باید به نیلِ خون همه را رهبری کنم   وقت اَدای دِین خدایم رسیده است هفتاد و دو امانت او مانده پیش من مرگی چُنان میانه‌ی گودالم آرزوست باید که دست و پا بزنم دلبری کنم اصلاح کار امّت از این حرف‌ها گذشت اینک اُحد مقابل من قد کشیده است حالا که ذوالفقار پدر مانده دست من باید دوباره در اُحدش حیدری کنم حجْ ناتمام مانده طوافی که ناقص است دارد مسیر قبله عوض می‌شود ولی کافی‌ست با مکعّب شش‌گوش کربلا در کعبه‌ی فنا شده احیاگری کنم   بادی وزید و گرد نفاقی بلند شد خورشید را سقیفه‌ای از آسمان گرفت بر نیزه‌ی خطابه رها می‌کنم سری تا از غدیر گم شده یادآوری کنم _اُخرُجْ اِلَی العِراق_ که من خواب دیده‌ام اینبارهم خلیل به قربانی آمده است ذبجی عظیم منتظرم مانده، لازم است از امر وحی‌آمده فرمانبری کنم ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پر از اندوه هجران است اوقاتی که من دارم چه سنگین است این بار مجازاتی که من دارم طلای قلب من آخر بدل از آب در آمد عوض شد عاقبت با هر گنه، ذاتی که من دارم الهی لا تودّبنی، مرا رسوا نکن در شهر که می‌خندند مردم بر مکافاتی که من دارم به من گفتی بیا شب‌ها چراغ اشک روشن کن دلم روشن شده حالا ز مشکاتی که من دارم مرا آورده‌ای پای دعاهای شبانگاهت خودت دادی به من حال مناجاتی که من دارم مناجات امیرالمومنین، ایوان طلا و من ندارد عالم این کنج خراباتی که من دارم نجف هر سال من با تو قرار آشتی دارم نگیری از دلم ای عشق! میقاتی که من دارم ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فرازهای إِلَهِي كَيْفَ آيَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ لِي بَعْدَ مَمَاتِي... محکومم و در گناه خود محبوسم فاسد شدم و درون خود می پوسم یک‌ عمر به‌ من‌ نیکی‌ و‌ احسان کردی یارب ! پسِ مرگ هم نکن مأیوسم اِلهی اِنْ حَرَمْتَنی فَمَنْ ذَا الَّذی یَرْزُقُنی؟... ای رازق من ! مرا تو محروم نکن من یَنصُرُنی ؟! مرا تو مغموم نکن غیر از تو خدای دیگری دارم؟! نه من گرچه بدم، مرا تو محکوم نکن الهی إن اَخَذْتَنی بِجُرمی اَخذْتُکَ بِعَفْوِک... من از کرمت به دیگران خواهم گفت از لطف تو با اهل جهان خواهم گفت باشد، تو مرا به جرم و تقصیرم بین من عفو تو را به این و آن خواهم گفت اِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلیکَ... یارب دل من که دل نشد، چیست دلم ؟! مانده‌م که پس از غم تو با کیست دلم؟! باید بِبُرم از همه تا برگردم اما چه کنم که منقطع نیست دلم إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ... بیرون شدم از مسیر و رفتم بیراه افتاده‌ام از شدت عصیان در چاه این بنده اگرچه عَبْدُکَ المذنب بود از شدت غفران تو می‌کرد گناه إِلٰهِى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْيا وَأَنَا أَحْوَجُ إِلىٰ سَتْرِها عَلَىَّ مِنْكَ فِى الْأُخْرىٰ... دریاست و چشم من که مواج‌ترست هنگام مناجات از امواج، تَرست امروز ز عیب، بنده را پوشاندی محشر به عنایات تو محتاج‌ترست إِلَهِي إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِكَ لَمُسْتَنِيرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ لَمُسْتَجِيرٌ هربار رسید، سوز و آهش دادی در را زد و باز هم تو راهش دادی مَن إنتَهَجَ، آمد و‌ نور از تو گرفت مَن إعتَصَمَ بکَ، پناهش دادی إِلٰهِى إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلىٰ مِنْكَ بِذٰلِكَ حق می‌دهم از همه طلبکارتری بد کرده‌ام و باز تو غفّارتری محتاج خطاپوشی‌ام آری اما تو از همه بر عفو سزاوارتری ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فرازهای إِلَهِي كَيْفَ آيَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ لِي بَعْدَ مَمَاتِي... محکومم و در گناه خود محبوسم فاسد شدم و درون خود می پوسم یک‌ عمر به‌ من‌ نیکی‌ و‌ احسان کردی یارب ! پسِ مرگ هم نکن مأیوسم اِلهی اِنْ حَرَمْتَنی فَمَنْ ذَا الَّذی یَرْزُقُنی؟... ای رازق من ! مرا تو محروم نکن من یَنصُرُنی ؟! مرا تو مغموم نکن غیر از تو خدای دیگری دارم؟! نه من گرچه بدم، مرا تو محکوم نکن الهی إن اَخَذْتَنی بِجُرمی اَخذْتُکَ بِعَفْوِک... من از کرمت به دیگران خواهم گفت از لطف تو با اهل جهان خواهم گفت باشد، تو مرا به جرم و تقصیرم بین من عفو تو را به این و آن خواهم گفت اِلهی هَب لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلیکَ... یارب دل من که دل نشد، چیست دلم ؟! مانده‌م که پس از غم تو با کیست دلم؟! باید بِبُرم از همه تا برگردم اما چه کنم که منقطع نیست دلم إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ... بیرون شدم از مسیر و رفتم بیراه افتاده‌ام از شدت عصیان در چاه این بنده اگرچه عَبْدُکَ المذنب بود از شدت غفران تو می‌کرد گناه إِلٰهِى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْيا وَأَنَا أَحْوَجُ إِلىٰ سَتْرِها عَلَىَّ مِنْكَ فِى الْأُخْرىٰ... دریاست و چشم من که مواج‌ترست هنگام مناجات از امواج، تَرست امروز ز عیب، بنده را پوشاندی محشر به عنایات تو محتاج‌ترست إِلَهِي إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِكَ لَمُسْتَنِيرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ لَمُسْتَجِيرٌ هربار رسید، سوز و آهش دادی در را زد و باز هم تو راهش دادی مَن إنتَهَجَ، آمد و‌ نور از تو گرفت مَن إعتَصَمَ بکَ، پناهش دادی إِلٰهِى إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلىٰ مِنْكَ بِذٰلِكَ حق می‌دهم از همه طلبکارتری بد کرده‌ام و باز تو غفّارتری محتاج خطاپوشی‌ام آری اما تو از همه بر عفو سزاوارتری ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کتاب خلق را فردا روایت می کند حیدر جماعت ایستاده ند و امامت می کند حیدر حساب دشمن حیدر که روز حشر معلوم است میان دوستدارانش قضاوت می کند حیدر علی عمّار می خواهد علی تمّار می خواهد جز این باشد ، ز دست ما شکایت می کند حیدر تو بینا باش و ردّ پای حیدر را بجو در شهر که با هر کور نابینا ، محبّت می کند حیدر * شهیدا ! فتنه در خون تو تن شُست و نمی داند به حکم مَن یَمُت ... با تو رفاقت می کند حیدر شهیدا ! ای چراغ پیش رو ! امروز فهمیدم که با خون تو خلقی را هدایت می کند حیدر کماکان مرتضی فُزتُ و ربّ الکعبه می خواند کماکان بین خون دارد عبادت می کند حیدر عجب محراب خونینی ! دعایم‌ کن که می دانم قنوت شیعه را در خون اجابت می کند حیدر . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نمی دانم چرا از روشنی از نور می ترسم به من نزدیکی و من از تو دورا دور می ترسم چنان با تیرگی خو کرده ام یک عمر که حتی ببینم خانه ام را می کنی پر نور می ترسم بمیرانم ولی اول بخوان این اعترافم را خدایا هرچه باشم باز هم از گور می ترسم الهی وحشتی مِن ضیقِ لحدی ، رحم کن بر من من از تاریکی این قبر سرد و کور می ترسم الهی لا تؤدبنی ، عقوبت کار رحمان نیست من از اخم‌‌ و سوال آن دوتا مأمور می ترسم اگر نیش زبانم خانه و همسایه را آزرد به فریادم برس ، از نیش مار و مور می ترسم خدایا هرچه کردم ، بر حسینت گریه هم کردم من از بی آبرویی پیش او ، بدجور می ترسم به اشکی بر حسبنت می کنی خاموش آتش را مرا بر آتش خشمت نکن مجبور ، می ترسم . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نمی دانم چرا از روشنی از نور می ترسم به من نزدیکی و من از تو دورا دور می ترسم چنان با تیرگی خو کرده ام یک عمر که حتی ببینم خانه ام را می کنی پر نور می ترسم بمیرانم ولی اول بخوان این اعترافم را خدایا هرچه باشم باز هم از گور می ترسم الهی وحشتی مِن ضیقِ لحدی ، رحم کن بر من من از تاریکی این قبر سرد و کور می ترسم الهی لا تؤدبنی ، عقوبت کار رحمان نیست من از اخم‌‌ و سوال آن دوتا مأمور می ترسم اگر نیش زبانم خانه و همسایه را آزرد به فریادم برس ، از نیش مار و مور می ترسم خدایا هرچه کردم ، بر حسینت گریه هم کردم من از بی آبرویی پیش او ، بدجور می ترسم به اشکی بر حسبنت می کنی خاموش آتش را مرا بر آتش خشمت نکن مجبور ، می ترسم . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کتاب خلق را فردا روایت می کند حیدر جماعت ایستاده ند و امامت می کند حیدر حساب دشمن حیدر که روز حشر معلوم است میان دوستدارانش قضاوت می کند حیدر علی عمّار می خواهد علی تمّار می خواهد جز این باشد ، ز دست ما شکایت می کند حیدر تو بینا باش و ردّ پای حیدر را بجو در شهر که با هر کور نابینا ، محبّت می کند حیدر * شهیدا ! فتنه در خون تو تن شُست و نمی داند به حکم مَن یَمُت ... با تو رفاقت می کند حیدر شهیدا ! ای چراغ پیش رو ! امروز فهمیدم که با خون تو خلقی را هدایت می کند حیدر کماکان مرتضی فُزتُ و ربّ الکعبه می خواند کماکان بین خون دارد عبادت می کند حیدر عجب محراب خونینی ! دعایم‌ کن که می دانم قنوت شیعه را در خون اجابت می کند حیدر . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به ساغر غمت ای شاه! تا حواله شدم خراب باده‌ی عشقت به یک پیاله شدم گناه، از من اگر ساخت یک بُتِ سنگی به هیأت آمدم و در دم استحاله شدم همیشه آه کشیدم غم فراقت را از این که وصل ندیدم، همیشه ناله شدم به دوش بردم از این داغ، سوزنی! امّا شکسته شد کمرم، از غمت مچاله شدم "حسین" گفتنِ من ناگهان و آنی نیست من از قدیم گرفتار این سلاله شدم غلام حلقه به گوشم، مرا مران از خود بس است هرچه در این راه بی قباله شدم ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
35.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اربعین ها هر زمان قصد زیارت می کنم می روم جایی کنار مرز خدمت کنم من فراجایی شدم از روز اول با حسین در لباس خدمتم غسل شهادت می کنم روزهایم یک به یک شوقند ، شوق بندگی در لباس سبز خود دارم عبادت می کنم گریه هایم از سر عشقند ، من یک عاشقم با زبان اشک با معشوق صحبت می کنم در شهیدان عاشق خرّازی و همّت شدم پس برای وصل بی اندازه همّت می کنم در یگان ویژه سختی می کشم گاهی ، ولی من بنای نفس را دارم مرمّت می کنم وقت دلتنگی میان اشتیاق زائران می نشینم گوشه ای با خویش خلوت می کنم پیش زائرها اگر با عشق سر خم کرده ام نوکرم ، اینگونه از ارباب اطاعت می کنم گر شهادت گوشه ی چشمی بیندازد به من با مسرّت دعوت او را اجابت می کنم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در بسته بود اما در را کریم وا کرد از بس گدا بر این در هرشب خدا خدا کرد با یاکریم و یارب حاجت گرفت سائل از بس نشست اینجا ، از بسکه پا به پا کرد مولا به عبد رو داد تا بنده رو نگیرد بنده فقط جفا و مولا فقط وفا کرد دست مرا گرفت و با خود به خانه اش برد او این غریبه را هم با خویش آشنا کرد رو راست باشم اصلا ، خیلی به ما بها داد بی قیمتیم و ما را با اشک پر بها کرد از او مدام دعوت ، از ما نشد اجابت بی اعتنا شدیم و او باز اعتنا کرد با او وفا نکردیم ، او را صدا نکردیم با این وجود ما را راهی به کربلا کرد ما را به هیأت آورد ، بین رعیٌت آورد ارباب دید ما را ، در را دوباره وا کرد با اینکه سر جدا بود ، بر روی نیزه ها بود ، دید اشکمان درآمد خیلی به ما دعا کرد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به مناسبت سالروز صلح شکرُ لِلّه اگر زبان دارم طبع آیینیِ روان دارم خاکیم ، میل آسمان دارم بال اگر نیست نردبان دارم شاعرم ، بر زبان من عشق است شکر، نام و نشان من عشق است عشق اگر هست در یَمُت یَرنی است من اویسم وفای من قرنی است دل من چون عقیقها یمنی است خون دلم پس مرام من حسنی است هرکجا عشق خیمه زد وطن است شکرُلِلّه امام من حسن است ما به توحید از خدا گفتیم در نبوّت ز مصطفی گفتیم در امامت ز مرتضی گفتیم در کرامت ز مجتبی گفتیم ما مسلمان این قبیله شدیم وَبتَغوا را اِلی الوسیله شدیم ذکر ماشد به هر کلام ، حسن نیّتِ ما به هر سلام ، حسن بر زبانها علی الدّوام ، حسن کن نگاهی به ما امام حسن دل ما خون شد ای بقیع نشین! یا کریم آمد ای کریم ! ببین پاکشیدی تو از مناظره ؟ نه ترس داری تو از مخاطره؟ نه صلح کردی ولی مذاکره ، نه در بقیعی ولی محاصره ، نه آل وهّاب کمتر از آن است که ببند ز شیعیان تو دست ما تو را در خطر نمی بینیم دشمنت را قَدَر نمی بینیم دیگر از سَم ضرر نمی بینیم بر سر نیزه سر نمی بینیم که بقیع تو خوش سرانجام است پایتخت جهان اسلام است کو؟ ندیدند در جدل چه گذشت؟ سالها بر سر ملل چه گذشت؟ یا ندیدند در جمل چه گذشت؟ بر سر وارث هبل چه گذشت؟ حسنی زاده ها فراوانند وای اگر تیغ را بجنبانند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یه شب واژه واژه کبوتر شدی مسافر که بودی مهاجر شدی شهادت تو رو برد تا آسمون با صدتا ستاره مجاور شدی منو واژه واژه صدا کن شهید! تفنگت نیفتاده روی زمین منو مثل شعرِ حماسی بخون منو توی مَمّد نبودی ببین ما رو مثل روزایِ خون دادنت شبیهِ شبایِ خطر یاد کن گلومون پر از بغضه این روزها خودت جای ما باش و فریاد کن تو رفتی ولی سنگرت موند و من دلم سوخت ، عاشق شد و شمع شد تو رفتی دلم ریخت اما چه غم با سید علی خاطرم جمع شد من از سوت خمپاره عاشق ترم دارم جاده جاده تو رو می دوم صدای تو از دوردستا میاد هنوزم صدای تو رو میشنوم از عباس از عباس! صدا مبهمه حسین جون اگه میشنوی گوش کن ما از معبر آخری رد شدیم از این لحظه بی سیم و خاموش کن 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
لبیک یا اباعبدالله گفتم از باران ، هوا ابری شد و باران گرفت گفتم از دریا ، نمی دانم چه شد طوفان گرفت در دل ساحل نشینان اضطراب افتاده بود کشتی امن حسین آمد ، امیدم جان گرفت خسته بودم خسته بودم خسته بودم یا حسین ! خستگی هایم ولی در کربلا پایان گرفت عارفی آمد ، تو را دید و چراغ راه خواست سائلی چون من ، از این درگاه آب و نان گرفت با کلافی می شود از مشتری های تو بود می شود یک یوسف از بازار غم ارزان گرفت زیر خنجر چون تو را مشغول یا رب دیده بوده نیزه مشتاق عبادت شد به سر قرآن گرفت آیه ی هم راکعون تغسیر شد در کربلا ساربان ، انگشتری می خواست در پایان گرفت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تکمیل شعر ناتمام استاد محمد حسن زاده رحمت الله علیه توسط جمعی از شاعران اهلبیت علیهم السلام 《زیر باران نگاهت چشم‌ها تر می شود》** پیش تو دریا شدن قطعا مُقَدَّر می شود ۱ هر غلامی آخرش از دستِ اربابش گریخت هرکسی اربابِ ما را‌ دیده ، نوکر می شود ۲ عمرِ هر کس با خیالی سر شد و صد شکر که ..‌. عمر ما با شوق وصلِ کربلا سر می شود ۳ یا محول نرگس چشم تو حوِل حالنا حال من خوب است اما با تو بهتر می شود ۴ کعبه گِردِ کربلا می گَردد و حَظ می بَرَد ! یک قدم در راهِ تو با حج برابر می شود ۵ 《با تنفس در حرم حال و هوای قلب ها》 《از تمامِ لحظه های عمر ، بهتر می شود》** هر سری از سروران و هر دلی از دلبران چون به این مِی خانه آید ، کوبه ی دَر می شود ۶ هرکه‌عمری چون "حسن زاده " دم از مولا زند هم‌نشینِ فاطمه در روزِ محشر می شود ۷ شک اگر داری بیا بر نیزه های حق ببین هرکه با او مانده از کلِ جهان ، سر می شود ۸ این که میدانم "حسن زاده" است مهمانِ حسین داغِ فقدانش برایم باز کمتر می شود ۹ رحمتِ الله بر عشاقِ اربابم حسین خادمِ درگاه او در عرش ، سرور میشود ۱۰ باز هم شبهای جمعه سهمِ ما از کربلا بیتی از بی تابیِ زهرای اطهر می شود ۱۱ روضه از گودال میخوانم ، از آن اوقات که پیش چشمِ مادری ، فرزند ، پرپر‌ می شود ۱۲ نیزه و شمشیر ها سهمِ برادر شد همه در اسارت بودن اما سهمِ خواهر می شود ۱۳ من هوای روضه کردم ارباً اربا شد دلم روضه خوانم ، روضه ی من داغِ اکبر می شود ۱۴ خوش قد و بالا به میدان رفت فرزندت ولی... اکبری که در عبا برگردد اصغر می شود ۱۵ نامِ زیبایِ حسین بنِ علی آمد ، یقین این غزل از بهترین اشعارِ دفتر می شود ۱۶ سروده شده به همت شاعران اهلبیت علیهم السلام :   ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷   ۸   ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲   ۱۳ ۱۴ ۱۵    ۱۶ ابیاتِ ستاره دار ، سروده شده توسط شاعر اهلبیت علیهم السلام ، استاد حسن زاده رحمت الله علیه می باشند نثار روح شاعر با اخلاص اهلبیت علیهم السلام ، استاد محمد حسن زاده رحمت الله علیه ، صلواتی بفرستید 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7