eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
62 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کوفه چه ساکت و خموشی خاموشی و سخت در خروشی ای مسجد کوفه کو امامت محراب علی سرت سلامت ای پیر مریض کو طبیبت ای منبر کوفه کو خطیبت سجادۀ لاله گون مولا انداخته گل زخون مولا امروز که آبرو گرفتی از خون علی وضو گرفتی ای زندگی ات تمام تاریخ مظلوم ترین امام تاریخ ای کل وجود تربت تو شهر تو دیار غربت تو هر ظلم که بود با دلت شد تا تیغ سقیفه قاتلت شد ای عقل نخست هر که هستی تو کشتۀ جهل مردمستی با آن همه حُسن نیت خویش دیدی ستم از رعیت خویش کو مالک اشترت علی جان سلمان و ابوذرت علی جان هر جا که نشانه از غم توست صد دجلۀ اشک هم کم توست با آنکه شکافت فرق پاکت خون ریخت به روی تابناکت زخمیت به زخمۀ جگر بود کز زخم سرت کشنده تر بود مشتاق رخ حبیب بودی بی فاطمه ات غریب بودی بشکافت چو فرق نازنینت شمشیر گریست بر جبینت خون تو روانه از جبین بود پاداش محبت تو این بود؟ ای زخم تو زخم آفرینش بگریسته بر تو چشم بینش ای خاک نشین آسمانی ای عرش مکان لا مکانی ای قلب نماز سینه چاکت ای سجده نهاده سر به خاکت ارکان دعا شکست بی تو تکبیر به خون نشست بی تو تو منتظر وصال یاری در بستر مرگ بی قراری اطفال یتیم داغدارند امشب همه چون تو بی قرارند خون گشته روانه در عزایت از چشم یتیم بی غذایت با قتل تو آه آه کوفه خیزد ز درون چاه کوفه زخم تو به فرق مرهمت بود پایانگر دورۀ غمت بود از "فزت برب" توست معلوم راحت شدی ای امام مظلوم آیینۀ دل ، شکستۀ توست محراب ، به خون نشستۀ توست تا هست به سینه ها غم تو تقدیم تو اشک "میثم" تو 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای رهنمای گم شدگان! اِهْدِنَا الصِّراط وی نور چشم راهروان! اِهْدِنَا الصِّراط در دوزخ هوا و هوس مانده‌ایم زار گم کرده‌ایم راه جنان اِهْدِنَا الصِّراط بگذشت عمر در لَعَب و لهو و بی‌خودی شاید تدارکی بتوان اِهْدِنَا الصِّراط ره دور و وقت دیر و شب تار و صد خطر مرکب ضعیف و جاده نهان اِهْدِنَا الصِّراط... رفتند اهل دل همه با کاروان جان ما مانده‌ایم بی‌دل و جان اِهْدِنَا الصِّراط گم گشت «فیض» و راه به جایی نمی‌برد ای رهنمای گمشدگان اِهْدِنَا الصِّراط 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفته ام زینب ببوسد حنجرت را بی گمان زیر خنجر بوسه خواهر به دردت می خورد کربلا چون می روی با خود عبایم را ببر وقت برگرداندن اکبر به دردت می خورد بی سبب مادر به زینب کهنه پیراهن نداد بی کفن ،پیراهن مادر به دردت می خورد در رکوع عشق در گودال هم انفاق کن پس نگین سرخ پیغمبر به دردت می خورد زینبم همراه خود تو چند تا معجر ببر در هجوم سنگها معجر به دردت می خورد دخترم تو پا به پای من مریز اشک روان روزگاری این دو چشم تر به دردت می خورد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چرا امشب به بستر جان نداری ندارم هیچ باور... جان نداری سَرَت برشانه‌ات می‌اُفتد ای وای بمیرم مثلِ مادر جان نداری بخوان روضه که خون شد حاصلِ تو که خون می‌جوشد از درد و دلِ تو شبیه قاتلانِ مادرم باز به من خندید بابا قاتلِ تو بخوان روضه عصایش را شکستند غرورِ مجتبایش را شکستند بخوان ای سر شکسته نیم روزی زدند و هفت جایش را شکستند دو دستش رویِ سینه با ادب رفت تو گفتی فاطمه با تاب و تب رفت همینکه نامِ زهرا را شنید او سرش پایین به سمت در عقب رفت به او گفتی امانِ زینبم باش بمان عباس جانِ زینبم باش اگر حتی به رویِ نیزه رفتی به نیزه سایبانِ زینبم باش کنارش باش کمتر غم ببیند که با تو دردها را کم ببیند سپردم بر تو؛ حتی سایه‌اش را مبادا چشمِ نامحرم ببیند دلم قرص است غم همسایه‌اش نیست که عباسِ مرا همپایه‌اش نیست مرا او سایبان می‌گردد اما سرِ کج روی نیزه سایه‌اش نیست مرا گفتی به شهپر می‌سپاری به دستِ شش برادر می‌سپاری ولی دست چه کس در شام و کوفه مرا با چند دختر می‌سپاری 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خوشحال از اینکه عاقبت حاجت روا می شد با هر قدم برداشتن از غم رها می شد دستش به دوش ماه و دوش آفتابش بود این بار دوم بود محتاج عصا می شد چه حاجتی بالاتر از دیدار زهرا داشت آری چه توفیقی نصیب مرتضی می شد دست یداللهی او هر وقت می لرزید گویا ستون عرش اعلی جابجا می شد لحظه به لحظه چشمهایش تار تر می دید با خواب تازه چشمهایش آشنا می شد تنها برای خاطر زینب نمی افتاد مانند روز دفن زهرا بود تا می شد خیلی سفارش کرد بر عباس زینب را دِینی که مولا داشت بر گردن ادا می شد مانند روز آخر زهرا وصیت کرد از کربلا می گفت و حجره کربلا می شد طفلان دعا کردند شاید او شفا گیرد این بار اول بود در کوچه دعا می شد مردی که تا دیشب به ناحق غرق تهمت بود امشب میان کوچه ها بابا صدا می شد از بسترش گویا شمیم یاس می آمد هر چند دیر امشب ولی حاجت روا می شد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تحدیر(تندخوانی)جزء۲۴ قرآن‌کریم - <unknown>.mp3
3.94M
تندخوانی جزء بیست و چهارم قرآن کریم با صدای استاد معتز آقایی. •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙دعای روز بیست وپنجم ماه مبارک رمضان🌙 التماس دعا🤲🏻 مجمع طلاب فتح المبین
حمد سزاوارِ آن خدای توانا کآمده حمدش ورای مُدرِک دانا موجد و از نسبت وجود، مقدّس کائن و از وصف کائنات مبرّا... نقطۀ هستی فناست پیش وجودش نکتۀ إلّا به نزد مرتَبتش لا... طَیرِ خِرَد کی پرد به ساحت عزّش؟ عقل بسوزد اگر گذر کند آن‌جا زآن متعالی بُوَد که در احدیّت خلق ثنایش کنند واحد و یکتا... خلق چه تسبیح او کنند چه تنزیه هست صفاتش ز هر دو اشرف و اعلا... رحمت عامش فزون ز عالم توصیف نعمت خاصش برون ز عرصۀ إحصا... جلوۀ حق است کز نهایت اشراق در همه اشیا بروز کرده به اسما... گر بگشایی درون قطرۀ قلزم ور بشکافی بطونِ ذرۀ خارا قطره، درونش بحور نامتناهی‌ست ذره، بطونش شموس لایتناها عقل در آیات قدرتش متحیر همچو در آثار شمس دیدۀ حربا پرتوی از علم اوست عالم ایجاد آیتی از فعل اوست نشئۀ انشا علم بسیطش، بساط کون و مکان را باغ نظر آفریده بهر تماشا... بی‌قلم و لوح نقش لوح و قلم کرد بی‌مدد خلق، خلق عرش معلّا شمس و قمر را در این رواق مطبّق چهرۀ تابنده داد و طلعت رخشا... وه که چه نیکو کشیده کلک بدیعش نقش معانی به لوح صورت زیبا... خلق چه دانند کآسمان و زمین را قدرت یزدان چگونه داشته برپا در پسِ این پرده حکمت است که یزدان ساخت جهان را ورای فکرت دانا زآن‌که خدای اجل لِأجلِ عبادت روز نخست آفرید آدم و حوا... شرط عبودیّت آن‌که در ره معبود محو شود عبد را وجود، سراپا عقل و دل و روح و جسم و دیده و سمعش مات شود در صفات خالق یکتا بنده همان بِهْ که عجز خویش بداند پا ننهد از مقام عجز به بالا... بهر عبودیّت آمد از عدم آدم قدرت دادار از او مدار تمنّا... وحی به موسی شد از خدای، که خود را آینه کن در مقام بندگی ما پاک کن از لوح دل کدورت اغیار روی به دیوار ما کن آینه‌آسا انسان باید وجودش آینه گردد تا که در او گردد آفتاب، هویدا آینه خود، عین آفتاب نباشد گر چه بُوَد زآفتاب حاکی و گویا 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خيز، اى بندۀ محروم و گنهکار! بيا يک شب اى خفتۀ غفلت‌زده! بيدار بيا بس شب و روز که در زير لَحَد خواهى خفت دَم غنيمت بشمار امشب و بيدار بيا شب فيض است و درِ توبه و رحمت باز است خيز، اى عبد پشيمان و خطاکار بيا پردۀ شب که بُوَد آيت ستّارىِ من دور از ديدۀ مردم، به شب تار بيا اين تويى، بندۀ آلوده و شرمندۀ من اين منم، خالق بخشندۀ ستّار، بيا مگشا دست نيازت به عطاى دگران دل به من بسته و بگسسته ز اغيار بيا فرصت از دست مده، مى‌گذرد اين لحظات منشين غافل و بى‌حاصل و بی‌کار، بيا 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بخشنده ی غریب شبانگاه کوچه ها برخیز خانه پر شده از آه کوچه ها خرما و نان کوفه زمین مانده یاعلی ای ناشناس نیمه شب کوچه ها علی حالا که می روی دل من را نظاره کن رحمی به قلب سوخته ی پر شراره کن زردی صورت تو نشان از جدایی است حرف دلم دوباره امان از جدایی است مرهم که بر شکاف سرت بی جواب شد دنیا دوباره بر سر زینب خراب شد خیبر گشا چرا ز زمین پا نمی شود؟ چشمت_امید زندگی ام_وا نمی شود میلی به زندگی به دلت نیست واضح است این بی قراری ات پدر از چیست؟ واضح است از زخم تیغ زخم دلت بیشتر شده ست چشمت به یاد یاس شکسته ست تر شده ست زخم سرت کشیده دلم را مدینه و... دیوار و آتش و در و مسمار و سینه و... شد زنده یاد ضلع شکسته برابرم ذکرم کنار تو شده ای وای مادرم سیلیِ کوچه بال و پرت را شکسته است شمشیر آن قلاف، سرت را شکسته است کوه کمر شکسته ی بشکوه یا علی ای داغدار کوثر مجروح یا علی کمتر به فکر نان یتیمان کوفه باش بابا دوباره جانِ یتیمان کوفه، باش قصدت به رفتن است که مرهم اثر نکرد در عزم رفتنت غم من هم اثر نکرد حالا که می روی به من از کربلا بگو از کاف و ها و یا و از آن ماجرا بگو با من که غرق عشق حسینم، از او بگو از تیغ های تشنه به خون گلو بگو از بوسه های من به رگ گردنش بگو از پاره پاره ریخته های تنش بگو از کهنه پیرهن بگو و غارتش پدر از لحظه های آخر و از غربتش پدر رنگت چرا عوض شده ای غیرت حرم؟ وقتی که حرف می زنی از داغ معجرم من را ببین که سوخته از بی قراری ام حالا که می روی به چه کس می سپاری ام؟ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7