#امام_حسین_علیه_السلام
آقا چه میشود به غلامت کرم کنی
با گوشه ی نگاه دلش را حرم کنی
از بس که با گنه دلتان را شکسته ام
لایق نیم نگه به دل مضطرم کنی
یک گوشه ی نگاه تو دل را جلا دهد
دل میدهم تو را که شما گوهرم کنی
آقا مدال نوکریت را ز من نگیر
من سینه میزنم که تو عاشقترم کنی
ازکاروان عشق تو جامانده ام حسین
آیا شود مرا تو مقیم حرم کنی؟
یک جرعه ای بده تو ز صهبای کربلا
تا مست آن شراب و مِیِ کوثرم کنی
#مرتضی_شاهمندی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
◾خاکسپاری ""جون'" غلام ابی ذر غفاری رحمه الله علیه و صحابی باوفای حضرت #سیدالشهدا سلام الله علیه◾
ﺟﻤﻌﻰ ﺍﺯ #ﺑﻨﻰ_ﺍﺳﺪ ﺑﺪﻥ ﺷﺮﻳﻒ #ﺟﻮﻥ #ﻏﻠﺎﻡ ﺍﺑﻰ ﺫﺭ ﻏﻔﺎﺭﻯ ﺭﺍ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻧﻮﺭﺍﻧﻰ ﻭ ﺑﺪﻧﺶ ﻣﻌﻄﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻓﻦ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
📚(ﻣﻨﺘﺨﺐ ﺍﻟﺘﻮﺍﺭﻳﺦ: ﺹ 311)
⬅گوشه ای از زندگی حضرت "جون"رحمه الله علیه.
حضرت ﺟﻮﻥ رحمه الله علیه ،ﻛﺴﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ #ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ 150 ﺩﻳﻨﺎﺭ ﺧﺮﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ #ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺑﺨﺸﻴﺪ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ #ﺭﺑﺬﻩ ﺗﺒﻌﻴﺪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﻏﻠﺎﻡ ﺑﺮﺍﻯ ﻛﻤﻚ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺭﺑﺬﻩ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺣﻠﺖ ﺟﻨﺎﺏ ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻣﺮﺍﺟﻌﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﺎﻡ #ﻣﺠﺘﺒﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻪ #ﻣﻜﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻜﻪ ﺑﻪ #ﻛﺮﺑﻠﺎ ﺁﻣﺪ.
⬅معرفت حضرت جون رحمه الله علیه نسبت به #امام خویش.
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ #ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺷﺪّﺕ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﻭ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺣﺮﻳﻢ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﻭ ﺍﻣﺎﻣﺖ #ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺧﻮﺍﺳﺖ.
ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﻔﺮ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺪ ﻋﺎﻓﻴﺖ ﻭ ﺳﻠﺎﻣﺘﻰ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﺎ ﺑﻮﺩی ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺧﻮﻳﺸﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺎ ﻣﺒﺘﻠﺎ ﻣﺴﺎﺯ.
ﺟﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ #ﻗﺪﻣﻬﺎﻯ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻮﺳﻴﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
👈 ﺍﻯ ﭘﺴﺮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺭﺍﺣﺘﻰ ﻭ ﺁﺳﺎﻳﺶ ﺑﻮﺩﻳﺪ
ﻣﻦ #ﻛﺎﺳﻪ_ﻟﻴﺲ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻡ،
ﻭ ﺣﺎﻝ ﻛﻪ ﺑﻪ #ﺑﻠﺎ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﻨﻢ؟
ﺟﻮﻥ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩ:
ﻣﻦ ﻛﺠﺎ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻛﺠﺎ؟
ﻟﺬﺍ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺖ:
ﺁﻗﺎﻯ ﻣﻦ، ﺑﻮﻯ ﻣﻦ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﻰ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺭﻧﮓ ﻣﻦ ﺳﻴﺎﻩ ﺍﺳﺖ. ﻳﺎ #ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ، ﻟﻄﻒ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﻣﺮﺍ #ﺑﻬﺸﺘﻰ ﻧﻤﺎﺋﻴﺪ ﺗﺎ ﺑﻮﻳﻢ ﺧﻮﺵ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﻰ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﻡ
ﻭ ﺭﻭﺳﻔﻴﺪ ﺷﻮﻡ.
ﻧﻪ ﺁﻗﺎﻯ ﻣﻦ، ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺟﺪﺍ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻡ ﺗﺎ ﺧﻮﻥ ﺳﻴﺎﻩ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺧﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﮔﺮﺩﺩ.
ﺟﻮﻥ ﻣﻰ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺣﺪّﻯ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﮔﺮﻳﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩﻧﺪ.
و در روایتی امام حسین علیه السلام این غلام را به امام #زین_العابدين علیه السلام بخشیدند
و #سید_الساجدين علیه السلام در راه خدا آزاد کردند
و بعد جون برای کسب اجازه به محضر ارباب رفته و اجازه گرفتند و به میدان رفتند..
⬅جون و لحظه #خداحافظی و #گریه اطفال خیام
ﺑﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺟﻮﻥ ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻯ 90 ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩ،
ﻭﻟﻰ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﻧﺲ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻰ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ.
ﺍﻭ ﺑﻪ ﻛﻨﺎﺭ ﺧﻴﻤﻪﻫﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﻰ ﻭ ﻃﻠﺐ ﺣﻠﺎﻟﻴّﺖ ﺁﻣﺪ،
ﻛﻪ ﺻﺪﺍﻯ ﮔﺮﻳﻪ ﺍﻃﻔﺎﻝ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ.
ﻫﺮﻳﻚ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻧﻰ ﺳﺎﻛﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ #ﺧﻴﻤﻪﻫﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﻴﺮﻯ ﻏﻀﺒﻨﺎﻙ ﺭﻭﻯ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻗﻮﻡ ﻧﺎﭘﺎﻙ ﻛﺮﺩ.
ﺍﻭ ﺟﻨﮓ ﻧﻤﺎﻳﺎﻧﻰ ﻛﺮﺩ، ﺗﺎ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺯﺧﻤﻬﺎﻯ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﻛﺮﺩﻧﺪ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺭﻭﻯ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺳﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﻦ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﺮﻳﺴﺖ، ﻭ ﺩﺳﺖ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺟﻮﻥ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
«ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺑﻴّﺾ ﻭﺟﻬﻪ ﻭ ﻃﻴّﺐ ﺭﻳﺤﻪ ﻭ ﺍﺣﺸﺮﻩ ﻣﻊ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ:
ﺑﺎﺭ ﺍﻟﻬﺎ ﺭﻭﻳﺶ ﺭﺍ #ﺳﻔﻴﺪ ﻭ ﺑﻮﻳﺶ ﺭﺍ #ﺧﻮﺵ ﻓﺮﻣﺎ ﻭ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻋﺼﻤﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻣﺤﺸﻮﺭﺵ ﻧﻤﺎ.
⬅ ﺍﺯ ﺑﺮﻛﺖ ﺩﻋﺎﻯ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻭﻯ ﻏﻠﺎﻡ ﻣﺎﻧﻨﺪ #ﻣﺎﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭﺧﺸﻴﺪﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻮﻯ #ﻋﻄﺮ ﺍﺯ ﻭﻯ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻡ ﺭﺳﻴﺪ.
ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﺪﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻩ ﺭﻭﺯ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻣﻨّﻮﺭ ﻭ ﺑﻮﻳﺶ #ﻣﻌﻄﺮ ﺑﻮﺩ.
📚 ﻭﺳﻴﻠﺔ ﺍﻟﺪﺍﺭﻳﻦ ﻓﻰ ﺍﻧﺼﺎﺭ ﺍﻟﺤﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ: ﺹ 115
#تقویم_شیعه
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تقدیم به ساحت
#حضرت_جون_علیه_السلام
رنگی سیاه داشت ولی باطنی سپید
مردی که بار عشق ؛ سرِ شانه می کشید
آهسته داشت زمزمه می کرد با خودش
"یارب مکن امید کسی را تو نا امید"
تعجیل داشت مُهر شود برگ نوکریش
هِی اذن می گرفت و اجازه نمی رسید
گفتند : جون بیشتر از این نمان ؛ برو
تا این کلام را ز لب صاحبش شنید
پرسید : چون سیاهم و بوی تنم بد است
آقا اجازه بهر دفاعم نمی دهید؟
اشک حسین ریخت ، دمی که اجازه داد
تا جون هم شود یکی از آن همه شهید
جنگید و کُشت و زخم زد و عضو عضو او
از ضربه های آن همه تیر و سنان درید
آمد حسین چون به کنار تنش ، گذاشت...
...صورت بروی صورت آن پیر رو سپید
القصه وقت دفن شهیدان ؛ بنی اسد
بعد از سه روز ؛ چونکه به کرببلا رسید
دیدند مثل ماه سفید است پیکرش
دیدند بوی عطر از آن کشته می وزید
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مصائب_شام
خدا بخیر کند باز ازدحام شده
زمان روضهی جانسوز شهر شام شده
تمام شهر برای نظاره جمع شدند
عذاب حضرت زینب نگاه عام شده
یهودیان به تلافی خیبر آمدهاند
زمان سنگزدن وقت انتقام شده
تمام صورت آقا بروی نی خون است
سرش شکسته ز بس هتک احترام شده
خدا کند که نباشد درست این روضه
که آل فاطمه وارد به بزم شام شده
چه شد امام به گریه سهبار گفت الشام؟
تمام روضه خلاصه در این کلام شده
#سیدپوریا_هاشمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🔆﷽🔆
#شام
غصه های بدون اندازه
مردمی پست و حیله ای تازه
هلهله چنگ و دف، کف و شادی
چه خبر بود پشت دروازه
داخل شهر فتنه در بازار
روز ما را سیاه می کردند
یک منادی بلند هی می گفت
بشتابید اسیر آوردند
روی لبهای کودکان حرم
اول آخر کلام زینب بود
همه شهر کافر و بی دین
بد زمانی امام زینب بود
کوچهء تنگ و نیزه های بلند
سینه ای که پر از غم و آه است
سنگ و خاکستر و سر بابا
بام این خانه ها چه کوتاه است
پسر شیر بدر را کشتند
از همین روست اینچنین شادند
هر چه خرما علی به آنها داد
جای آن سنگ و غم به ما دادند
عترت حضرت رسول امین
آل پیغمبر خدا هستیم
به همین قاریِ سر نیزه
معنی آیه ء ولا هستیم
تهمت و افتراء و زخم زبان
به دلم زخم بی شماره زدند
بخدا کودکانشان حتی
فحش و نفرین و ناسزا بلدند
مردم شام بی وفای لعین
به عذابی الیم محکومند
از همان بدعت سقیفه به بعد
آل حیدر همیشه مظلومند
✍ #عماد_بهرامی
🔸اهلبیت علیهم السلام اَجمعین🔸
❤️ علی«ع»ولیاللّٰه ❤️
🌺 🍃حَقًّا حَقّٰا 🍃 🌺
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیه_السلام
درتمام عمربا چشمان ترگفتم حسین
درغمت با گریه ی شام و سحر گفتم حسین
دامنی لبریز گل دردامن خود یافتم
تاکه بایاد غمت با چشم ترگفتم حسین
باز شد بر روی من درهای الطاف خدا
چون که با آه غمی صاحب اثر گفتم حسین
لحظه ای غافل نبودم من زیاد ونام تو
دروطن بودم اگر یا درسفر گفتم حسین
من دل گم گشته ام را یافتم درکربلا
هرزمان با ناله وسوز جگر گفتم حسین
همره زوارّ کوی تو به گوشم هرزمان
آمد از کرب وبلای تو خبرگفتم حسین
هیچ نامی لذتش بالاتر از نام تونیست
چون «وفایی» درهمه عمرم اگرگفتم حسین
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیه_السلام
تو در عین غریبی برتمام خلق سلطانی
تو دراوج عطش آبی تو دریای خروشانی
اگرچه اهرمن انگشترت رابرد می بینم
تو درملک خدا تا عرصه محشرسلیمانی
تو هم خون خدا هم زاده خون خداوندی
تومجروحی تومذبوحی توعریانی توعطشانی
نیازی نیست تا قرآن بخوانی برفراز نی
تو قرآنی تو قرآنی تو قرآنی تو قرآنی
به تن داری هزاران زخم تیرو نیزه و خنجر
نباید سنگ بارانت کنند آخر تو مهمانی
نصیحت می کنی در زیر خنجر قاتل خودرا
زبس دارای لطف و رحمت و عفوی و احسانی
به زخم پیکرت ای جان جان عالم هستی
چرا خورشید می تابد تو خود خورشید تابانی
برای گوشواره گشت گوش دخترت پاره
ندانستند تو خود گوشوار عرش رحمانی
جرا بین دو نهر آب لب تشنه تورا کشتند
نگفتند ای همه اسلام آخر تو مسلمانی
تو که چشم خداوندی به میثم باز کن چشمی
قبولش کن بگو میثم تو مارا مرثیه خوانی
#میثم_سازگار
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب
#مصائب_شام
هر چند پای بیرمق او توان نداشت
هر چند بین قافله جانش امان نداشت
بار امانتی که به منزل رسانده است
چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت
جز گیسوان غرق به خون روی نیزهها
در آتش بلا به سرش سایهبان نداشت
آیا به جز حوالی گودال، ساربان
راهی برای بردن این کاروان نداشت؟
یک شهر چشم خیره و ... بگذار بگذریم
شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت
آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود
اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت
دیگر لب مقدس قرآن کربلا
جایی برای طعنۀ آن خیزران نداشت!
#یوسف_رحیمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین
#حضرت_زینب
نه تنها از سر نی ها سرش را نیز دزدیدند
که حتی پاره های پیکرش را نیز دزدیدند
گمان کردی قناعت می کنند این قوم بر خلخال؟
حریصان از حسین انگشترش را نیز دزدیدند
خداوندا تو گفتی دین حق احیا شود با خون
ولی این قوم خون اطهرش را نیز دزدیدند
سکینه یک النگو یادگاری از برادر داشت
شگفتا یادگار اکبرش را نیز دزدیدند
حیا می کرد عریان باشد آن پیکر به خاک اما
لباس دست دوز مادرش را نیز دزدیدند
میان خیمه ها دیدم غریب و خسته فطرس را
گرفتند آسمانش را، پرش را نیز دزدیدند
دگر بر دختران شیعه زر زینت نخواهد بود
کنون که گوشوار دخترش را نیز دزدیدند
#پیمان_طالبی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب_س
زلف دیوانگی ام باز پریشان شده است
روضه خوان از خبر آینه، حیران شده است
روضه خوان مانده که با معجر زینب چه کند
گویی از آخر این روضه پشیمان شده است
روضه خوان دم نزد اما همگان میدانند
ماه از حادثۀ کوفه، هراسان شده است
مستمع حوصله ی صبرندارد دیگر
بعد از این صاعقه ها نوبت باران شده است
روضه خوان لال شد و مستمع، آهسته گریست
فهم این روضه برای همه آسان شده است
چند سال است که درگیر همین بیدلی ام
"آتش و آب بهم دست و گریبان شده است"
شاه عریان به صلیب است و مسیحا درعرش
ارمنی در عجب از کار مسلمان شده است
روضه ی کوفه نخوانید مگر نیمه ی شب
این تنوری ست که گرم از سر مهمان شده است
#احمد_بابایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیه_السلام
آمدم روضه ی ارباب ابا عبدالله
" هر که دارد هوس کرببلا بسم الله "
هر که خواهد که کند گریه به مظلومی عشق
در میان حرم امن خدا بسم الله
بر در هیئت او مادر او گریه کنان
گوید ای گریه کنا سینه زنا بسم الله
همه جمع اند در این سنگر اخلاص و دعا
تا بیایند امام و شهدا بسم الله
آدم و یوسف و یعقوب وَ سجاد و بتول
ناله دارند همه اهل بُکا بسم الله
یاد ارباب در آن لحظه ی آخر سوزد
پاره های دل بشکسته ی ما بسم الله
یاد آن مقتل خونین که غریبانه زدند
بر تنش نیزه و شمشیر جفا بسم الله
مادری مویه کنان موی کَنان می گوید
یا بُنیَّ قَتَلوکَ بِثَری بسم الله
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مثنوی
#امام_سجاد_علیه_السلام
دلا خواهم که حرف دل بگویم
به اهل دل در این محفل بگویم
منم سجاد یاری بی قرارم
که از کرببلا من یادگارم
بهشت حق بود اجر محبان
هر آنکس بهر بابم گشت گریان
مرا هر دم نظر آید ز داغش
ز داغ لاله های مست باغش
خودم دیدم خزانی باغ او شد
که زینت بخش دل ها داغ او شد
خودم دیدم که اصغر غرق خون شد
علی اکبر من لاله گون شد
خودم دیدم که قاسم دست و پا زد
به موج خون عمویش را صدا زد
خودم دیدم که سقایم فدا شد
دو دست حیدری او جدا شد
خودم دیدم که مقتل چون منا بود
پدر در پیش چشمم سر جدا بود
خودم دیدم گلوی پاره پاره
که آتش زد به جان من شراره
خودم دیدم که سرها را بریدند
تن بی جان بابا را دریدند
خودم دیدم فراز نی سرش را
به زیر تازیانه دخترش را
خودم دیدم که طفلان بی قرارند
ز ضرب تازیانه جان سپارند
خودم دیدم رقیه رخ نشان داد
به کنج گوشه ی ویرانه جان داد
گرفته جان من را دوری یار
که هر روز است عاشورای دلدار
تو شاهد باش بر غم سر سپردم
خدا داند ز زهر کین نمردم
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_سجاد_علیه_السلام
من چهارمین شقایق باغ ولایتم
من معنی عبادت و نور هدایتم
چشمم به جز جفا و مصیبت ندیده است
از خلق دون وفا و محبت ندیده است
بر روی دست من اثر بند مانده است
بر لب همیشه حسرت لبخند مانده است
در دل همیشه داغ گل یاس تازه است
داغ سر شکسته ی عباس تازه است
بر پای من ز شدت تاول نشانه هاست
بر پشت من اثر زِ رَدِ تازیانه هاست
من دیده ام وداع عجیب حسین را
من دیده ام نگاه غریب حسین را
من دیده ام چگونه علی پاره پاره شد
آنجا نفس کشیدن من در شماره شد
من شاهد نهایت غم های زینبم
وآگه ز سوز و درد و اَلَم های زینبم
من شاهد عروج علمدار لشکرم
زائر به قبر کوچک سردار بی سرم
من طعم تلخ سیلی کین را چشیده ام
با زور تازیانه به هر سو دویده ام
دست من و عقیله به هم خصم بسته بود
من شاهدم که ساقه ی آن گل شکسته بود
از بس که زیر شعله ی گرما نشسته بود
عمه تنش ز تابش خورشید خسته بود
از درد او مپرس که وصفش محال شد
تنها بدان که قامت زینب هلال شد
حالا که زهر حاجت دل را روا نمود
این دل دوباره یاد غم کربلا نمود
ای زهر خوش به جان و دل من نشسته ای
شکر خدا که بند زِ بندم گسسته ای
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#در_مسیر_كوفه_و_شام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
وقتی قرار شد که دلی امتحان شود
باید دچار درد و غمی بیکران شود
رویی برای آنکه شود آبروی دین
باید اسیر سیلی نامحرمان شود
از بهر حفظ معجر خود دختر یتیم
باید به پشت خار مغیلان نهان شود
آن شیر زنی که درد و بلا را به جان خرید
باشد سزا کفیلِ امام زمان شود
قامت برای آنکه بگردد ستون عشق
باید به زیر بار مصائب کمان شود
باید سفیر واقعه بهر حیات نور
با دست بسته در پی قاتل روان شود
آتش بجان خرید که آگاه شد دلش
باید به شام و کوفه چو آتش فشان شود
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل
#امام_حسین_علیه_السلام
مرا برای خودت انتخاب کردی شکر
ز غصه ات دل ما را کباب کردی شکر
برای خود کسی ام گر چه خار چشمانم
مرا تو سائل عالیجناب کردی شکر
سپید شد همه موهای من به روضه ی تو
به اشک ، صورت ما را خضاب کردی شکر
بهشت هم بروم باز روضه می خوانم
مرا به روضه تو مِنّا خطاب کردی شکر
عجب مرام قشنگی هنوز قبل از مرگ
تمام نامه ی ما را حساب کردی شکر
کنون که غرق گناهم مرا همین دنیا
به هجر کرببلایت عذاب کردی شکر
تو با قیام خودت سال شصت و یک آقا
میان سینه ی ما انقلاب کردی شکر
اجازه هست برایت بمیرم آقا جان
مرا همیشه اگر چه جواب کردی شکر
اسیر زلف حسینم خدا که می داند
مرا تو لایق این پیچ و تاب کردی شکر
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#نعمت_ولایت
دلم به یاد تو ای دوست خلوتی دارد
دراین سکوت غم بی نهایتی دارد
نسیم یاد تو بر باغ جان صفا بخشد
حسین نام تو بُردن چه لذتی دارد
اگرکه بغض گلویم امان دهد ،دل من
به قدر فرصت گل با تو صحبتی دارد
به خار راه خود ای گل اگر نگاه کنی
دگر زعالم و آدم چه حاجتی دارد
کجا به پرتو خورشید التفات کند
هرآن دلی که به مهر تو الفتی دارد
هرآن کسی که ندارد ولای تو، درحشر
اسیر غم شود وآه حسرتی دارد
بهشت با همه سرسبزی و طراوت وحُسن
به پیش کرب وبلایت چه قیمتی دارد
حریم تربت تو سجده گاه اهل ولاست
زمین کرب وبلا از تو حُرمتی دارد
به یاد داغ تو هر لاله ای که می روید
به وسعت دل صحرا مصیبتی دارد
شفق زسرخی خونت به خون نشسته هنوز
غروب رنگ غم وبوی محنتی دارد
کسی که پیرو مشی ومرام تو گردید
دراین طریق خدایی رسالتی دارد
هر آن که همچو من آلوده وگنه کار است
زآستان تو چشم شفاعتی دارد
«وفاییم» که به دل نعمت ولا دارم
خدا نگیرد ازاو هرکه نعمتی دارد
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7