#مصائب_بعد_از_شهادت
روضهی شب جمعه
🩸علی جان! حسینم از خواب بیدار شده و بهانه مادر گرفته است ...
در نقلی آمده است:
🥀 امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه هر شب بر سر قبر مطهر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها آمده و گریه میکردند. در یکی از شبها حسنین علیهماالسلام را در حجرهای خوابانده و به سر قبر مطهر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها آمدند.
🥀 مولا علی علیهالسلام پیوسته مرثیهخوانی نموده و میفرمودند: فاطمه جان! دیگر بعد از تو زندگانی دنیا را نمیخواهم! دیگر بعد از تو علی به که پناه ببرد؟
🥀 در همین حال که گریه میکردند، روی قبر مطهر به خواب رفته و در عالم رؤیا وارد بوستانی شدند و دیدند در وسط آن باغ، تختی گذاشته شده و صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بر روی آن تخت نشسته است؛ در حالتی که تاجی از نور به سر مبارک دارد و لباس های بهشتی در بر فاطمه سلاماللهعلیها است؛ حوریان بهشتی نیز در اطراف این تخت دست ادب به سینه گرفته و ایستادهاند.
🥀 مولا فرمودند: فاطمهجان! احوالت چگونه است؟ صدیقه کبری سلاماللّهعلیها فرمودند: الحمدلله! ... و بعد از کلماتی که با هم صحبت داشتند، فرمودند: یاعلیجان! حالا برخیزید به خانه بروید! چرا حسینم از خواب بیدار شده و حجره، تاریک است! دلش بهانه مادر گرفته و گریه میکند! بروید او را از گریه ساکت نمایید!
🥀 مولا به خانه آمدند و دیدند سیدالشهداء علیهالسلام از خواب بیدار شده و در حجره تاریک سر به دیوار گذاشته و گریه میکند!
📚الروضة الحسینیه، ابنخباز، مجلس۲۸، ص۱۰۳.(نسخه خطی)
📚الزهراء و الحسين علیهماالسلام، انصاری، ص۲۴۳. (با تفاوت)
✍ برای گریه علی، بیتو کم بهانه ندارد
ولی به غیرِ همین هقهقِ شبانه ندارد
درِ شکسته ، دو دستان بسته ، کوچهای باریک
برای گریه علی بی تو کم بهانه ندارد
مرا که روز سکوتِ یتیمهای تو کُشتهاست
به خانهای که دری بین آستانه ندارد
خدا کند نرسد صبح برنخیزم از خاکت
کجا رَوَم که علی بی تو آشیانه ندارد
هرآنکه دید مرا نیمه شب دراینجا گفت :
که این غریبه هرآنکس که هست خانه ندارد
به زینب تو فقط سرسلامتی حَسنت گفت
مدینه بعدِ تو یک مجلسِ زنانه ندارد
نخواستی که بیافتد زمین علی ، چه بد اُفتاد
شبیه روضهی تو روضهای زمانه ندارد :
رسید طعنهی قنفذ به کودکانِ غریبم
چنان زدم که پس از این توانِ شانه ندارد
کسی نگفت مغیره بزن! ولی به علی زن
زنی که خورده زمین ضربِ تازیانه ندارد
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#ترکیب_بند_سقیفه_پایگاه_فتنه_گران
بند اول
باز این چه رخنه ای ست که دونان به دین کنند
باز این چه فتنه ای ست لئیمان ز کین کنند
باز این چه آتشی ست که بر پا نموده اند
تا کی جفا به حق امام مبین کنند
باز این چه قیل و قال و چه غوغای کاذب است
زیر سقیفه از چه تجمع چنین کنند
بویی نبرده اند ز عهد و وفا مگر
که اینسان جفا به عهد رسول امین کنند
آن خلعتی که بر تن مولا نبی نمود
بیرون چسان ز پیکر سلطان دین کنند
تاج خلافتی که به فرقش نبی نهاد
گو از چه رو ز کینه چنان و چنین کنند
دست یدالهی که خدا باز کرده بود
بستند تا که عرش به زیر زمین کنند
از بس که بی حیا و شقی و دنی شدند
خجلت مگر ز حضرت روح الامین کنند
با وحی او ز سوی خدا شد علی ولی
ترسم ز کینه بهر مَلَک هم کمین کنند
شادان شوند آن دمی آن روبهان پست
کز روی کینه فاطمه را دل غمین کنند
از بس حسود و کوردل و سنگدل شدند
خونین جگر امیر و شه مومنین کنند
دست سقیفه چون که برون شد ز آستین
تیغ از نیام کرد برون زد به فرق دین
بند دوم
سوی سقیفه از ره کین چون قدم زدنند
بر بام آن ز فتنه لئیمان عَلَم زدند
شیرخدا چه کرده بدین روبهان پست
کز روی بغض و کینه ستم را رقم زدند
خود هر چه خواستند بریدند و دوختند
بر قامت خبیث ردای ظَلَم زدند
پر خُدعه ،لیقه مَکر و مرکب فریب شد
بر لوح معصیت چه ستم ها قلم زدند
از کینه بود یا ز حسادت که غاصبان
این گونه تیغ بر سر شاه کرم زدند
بازوی پاک فاطمه بازوی دین نبود؟
که اینسان ز بغض ضربه به آن محترم زدند
قرآن و اهل بیت امانت مگر نبود ؟
سیلی چرا به مصحف پاک حرم زدند
آنان که در غدیر به احمد زدند سنگ
بر اهل بیت گوی مگر ضربه کم زدند
سر تا به پا دروغ و فریب و ریا شدند
تا تکیه ها به مسند آن محتشم زدند
مُلک فدک که ما تَرَک خاندان اوست
غصبش نموده اند و ورق راه به هم زدند
یا صاحب الزمان به ظهورت شتاب کن
بنیان فتنه را ز سقیفه خراب کن
بند سوم
آیا غدیر شاهد آن ماجرا نبود ؟
عهدی که بسته اند به غیر از وفا نبود؟
آیا به چشم خویش ندیدند آنجه کرد
گفتار مصطفی ز وحی خدا نبود؟
پای نبی به منبر و دست علی به دست
برآسمان بلند و لبش بر دعا نبود؟
من کُنت مولا فهذا علی مولا
آیا به خلق این سخن مصطفی نبود
آیا علی، ساقی کوثر ، شفیع حشر
مولای مردمان ز پی انبیا نبود؟
آیا ابو تراب به همراه ذوالفقار
خصم سپاه خیره سر اشقیا نبود؟
آیا علی وزیر شهنشاه عالمین
شوی شریف فاطمه خیرالنسا نبود ؟
آیا علی که کشته ی عدل و عدالت است
عدلش لوای صلح ید مجتبی نبود
فرق علی اگرچه به محراب شد دوتا
معنای آن لوای شه سر جدا نبود؟
دست سقیفه روز نخستین چو می شکست
دیگر حسین کشته ی کرب و بلا نبود
بیمار دشت کرب و بلا غُل به پا نداشت
زینب دگر به داغ حسین مبتلا نبود
نوری که از حجاز بتابد چو آفتاب
بنیان ظلم و جور ملاعین کند خراب
بند چهارم
آه از سقیفه و ستم و جور اشقیا
لعنت به بانیان و ملاعین بی حیا
آنان که دَم ز سُنت پیغمبری زدند
پیغمبر صفا و وفا ختم الانبیا
جرم علی چه بود؟ عدالت، علی که بود ؟
شیر خدا و سید بر حقِِّ اوصیا
آه از دمی که اهل ستم شعله ور شدند
آتش شدند بر در و بر حلقه ی ولا
در پشت در که بود چسان پهلویش شکست ؟
بُد فاطمه عزیز دل و دخت مصطفی
از میخ و در مپرس چنان ضربتی زدند
بشکست پهلویش که شدی محسنش فدا
آن کس که بود ضربتی از کینه زد به در ؟
ثانی بی حیا و همان زاده ی زنا
جرمش چه بود فاطمه ؟ بُد یاری علی
در کوچه ها چه بوده ؟ حسن داند و خدا
اهل سقیفه فتنه چه کردند بعد از آن
کردند فتنه خانه نشین گشت مرتضی
آری علی که باعث قتلش عدالت است
شد کشته ی نماز ،کجا ؟خانه ی خدا
بعد از علی حسن به چسان شد شهید حق
خونین جگر ز اخگر الماس ریزه ها
بعد از حسن حسین شهید سقیفه گشت
اندر کجا ؟ به ماریه و دشت کربلا
این فتنه ی سقیفه چه ها کرد با حسین
در دشت کربلا تن او پاره، سر جدا
سیراب بود ؟نی، بچسان شد شهید حق
لب تشنه شمر سر ببریدش چو از قفا
آری اگر سقیفه نبُد جور و کین نبود
غصب خلافت از شه و سلطان دین نبود
#جواد_کریم_زاده
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_جمعه
#مهدوی_فاطمی
#کنار_بستر
#گریز_به_گودال
#واحد_زمزمه_زمینه_شور
چقد میون من و تو فاصله افتاده آقا
نشد یه بار ببینمت توی مجالس عزا
یه عمره هر روز وشبم بدون یاد تو گذشت
جواب دل شکستنام،برای من کردی دعا
شاه طریدم
عمرم گذشت و روی ماهتو ندیدم
شاه طریدم
من تلخی دنیای بی تو رو چشیدم
دعا دارم به روی لب
با اشک چشم و قلب خون
خدا به حق فاطمه
دیگه فرج رو برسون
به حقّ زهرا
عجل لولیک الفرج..... 🌸
دلت گرفته این روزا، فدای قلب مضطرت
دقایق تو میگذره، با روضه های مادرت
می بینی لحظه لحظه ی مصائب مادرتو
آتیش به عالم میزنی با دیده ی از خون ترت
میبینی مادر
شده دیگه مثل شَبَه در بین بستر
میبینی مادر
لبریز درده و غمش شد درد حیدر
خدا به حق مرتضی
که قامتش شده کمون
به حقّ اشک پنهونیش
دیگه فرج رو برسون
به حقّ زهرا
عجل لولیک الفرج..... 🌸
زبانحال حضرت زهرا با امیرالمؤمنین علیهمالسلام در بستر
علی اگه جدایی از تو انتخاب من شده
غصه های تو باعث درد و عذاب من شده
منو حلال کن که برم،خیلی ازت گرفتم اشک
چندروزه سرفه های من مانع خواب تو شده
برات بمیرم
که زخم قلب تو دیگه نداره مرهم
برات بمیرم
دیگه شدی تنها میون درد عالم
خدا به اشکای علی(خدا به اشک منتقم)
کنار قبر بی نشون
مرهم بزار به قلب او
دیگه فرج رو برسون
به حقّ زهرا
عجل لولیک الفرج..... 🌸
علی وصیتی دارم، که برده از دلم قرار
شبا کنار بستر حسین یه ظرف آب بزار
یه روزی با لبای خشک، جدا میشه سر از تنش
جلوی من میره تنش، به زیر نعل ده سوار
میون گودال
رها میشه سه روز تنش، شاه غریبم
میون گودال
غارت میشه پیراهنش، شاه غریبم
خدا به حق خواهری
که روی تل شد نیمه جون
به حقّ زینب ای خدا
دیگه فرج رو برسون
به حقّ زینب
عجل لولیک الفرج.....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کربلایی مجتبی دسترنجشور معرفت نوکری.. .mp3
زمان:
حجم:
9.82M
شور معرفت نوکری..
سینه زن همیشه پای منبره
سینه زن نوکره شاه بی سره
توی روضه هست و گریه میکنه
وسط سینه زنی چه محشره
سینه زن تو فکرِ جز نوکری نیس
وقت روضه اومدن، آخری نیس
سینه زن بازی نمیخوره رفیق..
توی فکرِ حرفای دیگری نیس
گرمیه هیئت ها به میون داریه
کار ما تو هیئت گریه و زاریه
ذاکر و سینه زن همه نوکر هستیم
گرم کنیم روضَش رو.. تو حرم بنشستیم
بده به ما اخلاص.. ربی العباس..
دلم تنگه آقاس.. ربی العباس..
یا ابوفاضل..
منبره روضه ها با کرامته
گرچه که سینه زنی عبادته
هر کسی از اول هیئتا هست
خیلی با مرام و با سعادته
گرچه که شفا ته پیاله هاس..
ولی روضه اولش چه باصفاس
عرض نوکری، شلوغ بازی که نیس
با ادب سینه زدن ملاکِ ماس
سینه می کوبیمو.. مادرش می بینه
مهدی هم تو بزمِ.. بی ریا می شینه
بی ریا باش اما.. صوتِ اربابت باش
تویِ روضه داداش. پایه ی ثابت باش
بده به ما اخلاص.. ربی العباس..
دلم تنگه آقاس.. ربی العباس..
یاابوفاضل..
هرکسی که پای روضه ها نشست
توی روضه با آقاش یه عهدی بست
روضه درس نوکری بهش میده...
بعد هیئت ببینید یه جور دیگه ست
تا شروع میشه زیارت عاشورا..
همه نوکرا میان تو روضه ها
بابی انت و امی یاحسین..
درسمون اینه بشیم براش فدا..
هرکی تویِ هیئت خوب گدایی باشه
اربعین میتونه کربلایی باشه
روضه ها تمرینه تا خدایی باشیم
تو ظهورِ مهدی ما فدایی باشیم
بده به ما اخلاص.. ربی العباس..
دلم تنگه آقاس.. ربی العباس..
یا ابوفاضل..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
.
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه_علیهاالسلام
فرازی از یک #قصیده
🔹شهید اول راه علی🔹
رُخت فروغ خداوند دادگر دارد
قَدت نشان ز قیام پیامبر دارد
میان خلق شود چون محبتت تقسیم،
پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد
به دانه دانۀ اشک تو میخورد پیوند
که ناله، سوز دگر در دل سحر دارد
خدا ثنای تو را در کتاب خود گوید
رسول، مِهر تو را همچو جان به بر دارد...
حدیث وصف تو ننوشته ماند و باز از آن
بسی زمانه روایات معتبر دارد
ز عزم توست ولایت، دوام اگر بگرفت
ز صبر توست رسالت، بقا اگر دارد
نسیم شهر مدینه بِه خُلد ناز کند
که هر شب از حرم مخفیات گذر دارد...
به هر دلی نگرم از طریق مُلک حجاز
به شوق کوی تو، رو جانب سفر دارد
نبوّت از تو به پا ماند و تا ابد برجاست
ولایت از تو به کف، رایت ظفر دارد...
گذشته است بسی قرنها و، بر دل خصم
هنوز هم سخنت حکم نیشتر دارد
خطابه خواندن تو حیف؛ خاصه در جایی
که اجتماع، دل کور و گوش کر دارد
ندای کفر به نطق تو در گلو خفه شد
همای دین ز قیام تو بال و پر دارد
ز غصهات چه بگویم؟ که قصۀ آن را
به صد هزار زبان، شعلههای در دارد
شهید اوّل راه علیست محسن تو
که جان به کف ز پی یاری پدر دارد...
📝 #غلامرضا_سازگار
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چیزی نمانده خاطرم از نان مادرم
چیزی به غیر تاول دستان مادرم
تنها اتاق خلوت رویای کودکی...
شاهانه بود چادر ارزان مادرم
قایم که می شدیم کسی کارمان نداشت
در چادر گرفته به دندان مادرم
وقتی که از زمین و زمان خسته می شدیم
سر می گذاشتیم به دامان مادرم
اقساط ماهیانه ی بابای کارگر
کم بود در مقابل ایمان مادرم
غیر از دعا به حال من و خواهران من
چیزی نبود در تب و هذیان مادرم
یادش بخیر... شانه به موهام می کشید
قربان گیسوان پریشان مادرم
یک سفره ی پر از برکت پهن کرده ام
با پول تا نخورده ی قرآن مادرم
از روزگار درس فراوان گرفته ام
اما هنوز طفل دبستان مادرم
هرگز قسم به جان عزیزش نخورده ام
دلتنگ مادرم شده ام...جان مادرم
کو شانه ای که سر بگذارم به روی آن
حالا که آمده ست سر شانه مادرم
ملکیان
شادی روح همهی مادران آسمانی
صلوات و فاتحهای بفرستیم.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چه قَدَر وضعِ تو امروز مرتّب شده است
کودکِ شوخِ درونت چه مؤدّب شده است
از معلّم چه شنیدی که همین جمعهٔ قبل
طفلِ بیحوصلهات راهیِ مکتب شده است
یا چه رفتارِ دقیقیاست تو دیدی که چنین
نوجوانِ هَوَست عاشقِ مذهب شده است
دیدم اندیشه و رفتار و سخنهای تو را
چه قَدَر زود جوانِ تو مجرّب شده است
عقلِ باتجربهات وقتِ سحر بیدار است
بیسبب نیست که اینقدر مقرّب شده است
تازگی رفتهای و سبکِ چلیپا زدهای
خطِّ ابروی تو انگار مورّب شده است
خنده با چهرهٔ زیبای تو ترکیب شده
خوبیات در نظرم حُسنِ مرکّب شده است
بس که از عمقِ دلم نامِ تو را میگویم
شاعرِ قلب به اسمِ «تو» ملقّب شده است
چون که آرامشِ من در گروِ بودنِ توست
ذهنم از یادِ تو هر لحظه لبالب شده است
کودکِ ذوقِ من از مِهرِ تو میسوخت، بخند
خندهٔ بانمکت دافعهٔ تب شده است
ماندهام با چه زبان از تو تشکّر بکنم
که دلِ سوختهام لایقِ منصب شده است
گوشِ من منتظرِ جملهٔ احساسیِ توست
دیدهام باز تماشاگرِ آن لب شده است
تا که سیمای تو را خوب ببینم اَز دور
چشمِ آیینهایام شکلِ محدّب شده است
نظمِ دندان و لبت ناظمِ ابیاتِ من است
شعرِ لبخندِ تو منظومهٔ هر شب شده است
تا که عشقِ تو و من ساکنِ یک بیت شوند
بهترین قافیهام یا رب و یا رب شده است.
#حسینعلی_زارعی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
(السّلام علیكِ یا فاطمةالزهراء)
#مزار_فاطمه
چنان ز سیلی، نیلی عِذار فاطمه شد
که دهر، تیرہ به حال نزار فاطمه شد
میانهی در و دیوار و ناوَک مسمار
نشانه، محسن نیکوعِذار فاطمه شد
ز ضرب در، که عدو زد به پهلوی زهرا
فغان فضّه فقط، غمگسار فاطمه شد
ز سقطِ محسن معصومِ فاطمه نه عجب
که میخ غرقه به خون شرمسار فاطمه شد
عدو به رغم ولای علی و غصب فدک
زمینه ساز غمِ بی شمار فاطمه شد
علی که بعد نبی بود جانشین رسول
ز غصّه خانهنشین در کنار فاطمه شد
کنار چشمهی کوثر، پیمبر خاتم (ص)
غمین و مویهکُنان داغدار فاطمه شد
نهان اگرچه بظاهر مزار فاطمه است
میان قلب محبّان، مزار فاطمه شد
نه (شمس قم) شدہ گریانِ این غم جانکاہ
که چشم جنّ و بشر، اشکبار فاطمه شد.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
26.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطره و روایت علیرضا زاکانی از پیام شهیدی که روی سیم خاردار خوابید، به مسئولین
شهردار تهران در گلزار شهدای کرمان:
🔹شهید قاسم اصغری روی سیم خاردار خوابید و ۱۰۰ رزمنده از روی او عبور کردند؛ ایشان گفت این بچهها امانتاند؛ روی سیم خاردار خوابیدم که این امانتها به سلامت رد شوند.
🔹ما مسئولین باید بدانیم که ملت امانتاند؛ ما باید روی سیم خاردار بخوابیم تا ملت از روی ما مسئولین عبور کنند.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#به_نام_خدا #یافاطمه
#به_اضطراب_دل_مهربان_شیرزنان
#برای_مادران_شهدا
#ام_البنین
در میزنند و باز دل مادر است در
در میزنند و خرمن در آذر است در
در میزنند و شعله به دل میزنند باز
در دل چقدر دلهره میافکنند باز
شاید خبر ز سرو جوانت رسیده است
پایان اضطراب و گمانت رسیده است
شاید پلاک و چفیه برایت بیاورند
خاک از زمین کرببلایت بیاورند
شاید که نامهای خبر از یار آورد
عکسی به یاد آنهمه دیدار آورد
هر چند قاب دلهره مادر است در
دل بد مکن عزیز به مولا در است در
دل بد مکن ولی نه مگر در نمیزدند؟
شلاق شعله بر تن کوثر نمیزدند؟
در میطپید و سینه دیوار میطپید
مولا دلش میانه بازار میطپید
در میشکست و قامت دلدار میشکست
مادر میانه در و دیوار میشکست
مادر همیشه از غم فرزند خسته است
از درد محسن است که پهلو شکسته است
در آتش است قامت نخل علی چرا؟
تنهاست در هجوم جماعت ولی چرا؟
آتش کجا به حضرت کوثر اثر کند
اما نه میخ در که به پیکر اثر کند ؟
زآن دم که میخ بر تن مادر نشسته است
تا هست خار در دل حیدر شکسته است
زهر است صبر بر جگرش، حیدر است او
شرمنده امانت پیغمبر است او
آتش زدند خانه آرام حلم را
دردا شکست جهل در شهر علم را
دل میطپد چرا؟ در آن خانه دیده است
شلاق زخم بر تن پروانه دیده است
خون میخورند و تلخ به اصرار میطپند
دلها به داغ آن در و دیوار میطپند
یک ذره از مشاهدههای ذر است دل
یک قطره دور مانده از آن کوثر است دل
تا شعلهها به دامن کوثر فکندهاند
دلها به داغ پهلوی زخمی طپندهاند
دل میطپد که یاد از آن در میآورد
یاد از غم همیشه حیدر میآورد
هر مادری گلی ست ز بستان فاطمه
طفلیست در صفوف دبستان فاطمه
این مادران که جان دل و نور دیدهاند
با شهد مهر خویش شهید آفریدهاند
ما هر چه میشویم از احساس مادر است
رزق جهان ز گردش دستاس مادر است
#علی_محمد_مودب
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مدح روضه ای
چنان ز مهر تو قلب بهار، آکنده ست
که از لباس عروسی خویش دلکنده ست
نهالِ خانۀ همسایه زد شکوفۀ سیب
که چون قنات، قنوتت هماره بخشنده ست
اگر که سنگ محک سجدههای روشن توست
کدام بنده در آیینه عمل بنده ست؟
به وصله های جدیدی که میزنی سوگند
که ساده زیستی از چادر تو شرمنده ست
تو دست شستهای از مال خود برای یتیم
چقدر ساقی کوثر تو را برازندهست
علی دلش به تو گرم است، بعد رفتن تو
نه آفتاب فروزان، نه ماه تابنده ست
به یاد خندهات آن لحظههای پایانی
پس از تو بر لب هر زخم کهنهای خنده ست
قلم به وصف غمت باز ای گل یاسین!
چنان گیاهِ «زبان در قفا» سرافکنده ست
مباد از تو نگوییم و بگذرد شب قدر
گذشتن از تو خیانت به نسل آیندهست
مسعود یوسف پور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7