#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
می دهم بر تو سلام ای حضرت بالا نشین
السلام ای شمس عالم حضرت حبل المتین
کار ما دست شما افتاده از اقبال خوش
کار ما آسان نما ای جان جانان آفرین
ای امام انبیا ای آبروی اولیا
آیت الله العلی ای حضرت عین الیقین
حضرت مشکل گشا ای تو به هر دردی دوا
ای تفرج گاه تو معراج ختم المرسلین
حضرت سر سلسله ای پادشاه قافله
ای خداوند کرم ای قبله ی اهل زمین
وحی بر افلاک شد از جانب پروردگار
لافتی الاعلی لا سیف الا ذوالفقار
در مدار چشم هایت ماه کامل می شود
هرکه شد دیوانه ی عشق تو عاقل می شود
حضرت جبریل در عرش معلای خدا
می برد نام تو را تا کار مشکل می شود
فاتح بدر و حنین ای قبله گاه عالمین
کعبه هم کم کم به سمتت نیز مایل می شود
وعده دادی وقت مرگم تو قدم رنجه کنی
خاک قبر از اشک های شوق من گل می شود
ما برای دیدنت خود را مهیا می کنیم
عاقبت هرکس به دیدار تو نایل می شود
عقل ما زایل شده خوردیم بر پست جنون
زنده ایم با وعده ی انا الیه راجعون
ای تمنای نگاهم بسته بر دستان تو
جان به لب آمد ز دوری تو وایوان تو
وه چه شیرین است این بیت مطنطن یا علی
جان حیدر جان زهرا،جان زهرا جان تو
روز محشر جبرئیل با خلق می گوید به تو
یا امیرالمومنین ای جان سنه قربان تو
چرخش انگشت تو روزیِ عالم می دهد
می خورد کل فلک از سفره و از نان تو
ای بنازم ناز شستت را،به هنگام نبرد
می شود حتی خداهم مات تو،حیران تو
هر دری را باز کردی تا قیامت باز شد
یا امیرالمومنین گفتیم و عشق آغاز شد
میبرم این اشک هارا زیر ایوان نجف
تا که بنویسند من را ابر باران نجف
میرسد از عرش بر گوشم ندا وقت ورود
سجده کن بر پیشگاه شاه شاهان نجف
در روایات آمده کار فلک دست علیست
مسند قدرت شده تخت سلیمان نجف
روز میلاد تو عالم نیز مهمان خداست
میدهد هرچه بخواهد او به مهمان نجف
آخرش هم میشوم یک روز من حاجت روا
آخرش هم می روم یک روز قربان نجف
در بیان مختصر ایمان مطلق با علیست
در تمام آسمان ها حک شده حق با علیست
🔸شاعر :
#آرمان_صائمی
_______________
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
-
بی قرار است و کار پیچیده
چشم هایش شبیه باران است
اذن میدان نمی دهد آقا
بر لبش ذکر یا حسن جان است
-
پیش پایش سری خم آورده
بوسه زد ابتدا به دست عمو
ادب از چشم هاش می بارید
ساقی ارباب و اوست مست عمو
-
از زمین چشم بر نمی دارد
اشک هایش به روی گونه چکید
قاصد نامه ی پدر شده است
تا عمو دید..نامه را بوئید
-
چه نوشته است؟بسم رب العشق
ای برادر!فدای تشنگی ات
نیستم من عزیز جانِ حسن
که دهم جان برای تشنگی ات
-
پسرم مثل اکبرت باشد
پر و بالی بده غزال مرا
قول داده برات می میرد
کرده راحت دگر خیال مرا
-
نامه را خواند دیده گریان شد
خواهر خسته را مشوش کرد
چندباری حسین وقت وداع
با گل باغ مجتبی غش کرد
-
حسن عازم شده است بر میدان
تا بگیرد تقاص اکبر را
به سر عمامه ی پدر دارد
همرهش داشت حرز مادر را
-
مرگ در پیش چشم این آهو
مثل قند است..مثل شهد عسل
رجزی خواند و دشت شد ساکت
فانا بن الحسن..امیر جمل
-
هر که آمد به روی خاک افتاد
بچه شیر حسن چه غوغا کرد
پسرانِ امیر شامی را
بهر قعر درک مهیا کرد
-
بچه هایش شدند بازیچه
هدف اصلی اش پدر باشد
گفت با او که پهلوان پنبه
حیف اگر بر تن تو سر باشد
-
ای بنازم به ناز شست حسن
ضربه ای زد دوتا شد آن ملعون
تا بیاید به خود چه شد،فهمید
سرش از تن جدا شد آن ملعون
-
چند لحظه بعد اما آه
دوره اش کرد لشکر کوفه
شاخ شمشاد خیمه ها افتاد
خاک کرب و بلا سر کوفه
-
مادری بود و مادری شده است
قصه ی او شبیه زهرا شد
چه گریزی زده به عاشورا
کوچه ای بهر کشتنش وا شد
-
هرکه آمد عسل چشید از او
غزل خیمه ها قصیده شده
چشم نجمه به قد او روشن
چقدر قاسمش کشیده شده
-
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
__
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
زیباتر از این ماه در عالم قمری نیست
خورشید شده پا به فرار و خبری نیست
با تیغ نگاهش به ملک بال و پری نیست
زیباتر از او روی زمین گُل پسری نیست
مشتاق ترین شب به ره عشق سحر شد
چشم همه روشن شده..ارباب پدر شد
تب کرده از این جلوه گری حضرت مولا
هر کس که تو را دیده شده محوِ تماشا
این کیست که امشب شده مجنونیِ لیلا؟
حق باشد اگر گفته خدا تبارک الله
آئینه ترین کَس به پیمبر علی اکبر
غوغا نه قیامت نه که محشر علی اکبر
در پیچ و خم زلف شما باد اسیر است
هر کس که خودش را به جنون داد...اسیر است
هر کس که به امضای تو آزاد...اسیر است
شیعه به تو از لحظه ی میلاد اسیر است
هنگام اذانت شده ای عشق سحر کن
بر ما و دل مضطر ما نیز نظر کن
در معرکه ها کارِ تو چون حیدر کرار
دشمن شده با خشم نگاه تو گرفتار
ای وای اگر تیغ کشی همچو علمدار
آنوقت شود معرکه از تیغ تو تب دار
صد ناز بنازیم بر این ضربتِ شصتت
میدان همه چون موم گرفتارِ دو دستت
عالم همه چون نقطه ی پرگارِ تو باشد
ارباب به والله گرفتار تو باشد
آقاست هر آنکس که بدهکار تو باشد
جبریل در افلاک علمدار تو باشد
یک بار دگر معجزه ای کن که ببینیم
در کرببلا پائین شش گوشه نشینیم
جز دست تو و دست علمدار علم نيست
جز جان تو روى لب ارباب قسم نيست
فرقى به ميان عرب و نسل عجم نيست
جز عشق تو در فكر مدافع حرم نيست
نقش است به پيشانىِ من عمه ى سادات
جانم به فداى حرمت قبله ى حاجات
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
-
دل گره خورده ست بر طاق دو ابروی علی
هرچه باداباد با سر میروم سوی علی
بر مشامم میرسد امشب فقط بوی علی
آمدم دنیا برای دیدن روی علی
-
بازهم نام علی در شعر من اعجاز کرد
یا علی اکبر نوشتم روح من پرواز کرد
-
محو روی ماه او هرشب گل مهتاب بود
بس که گیسویش کمند و صورتش جذاب بود
در قنوتش گریه هایش برکه ی سیلاب بود
او فقط ارباب زاده نه!خودش ارباب بود
-
چشمه سارش در عبادت چشمه های سلسبیل
میکشیده منتش را در نمازش جبرئیل
-
هر که او را دیده با خود گفته که پیغمبر است
جمع خوبی هاست..آری..او علیِ اکبر است
این علی اکبر خودش آیینه دار حیدر است
در مسیر عاشقی او از همه عاشق تر است
-
بر جبینش ردّ لب های امیرالمومنین
مادری کرده برایش حضرت ام البنین
-
ای خوش الحان حرم...ماه دل آرای حسین
چشم بد دور ز تو خوش قد و بالای حسین
نفست حق و دمت گرم مسیحای حسین
آمدی تا که کنی پر همه جا،جای حسین
-
جلوه ای کن که خدا تشنه ی دیدار تو است
اهل افلاک!زمین نقطه ی پرگار تو است
-
خواهش چشمان من وابسته بر دستان تو
دست مارا رد مکن وصل است بر دامان تو
هم من و ایل و تبار من همه قربان تو
جان بابا را گرفته آن لب عطشان تو
-
در مدار چشم هایت ماه کامل می شود
هرکسی دیوانه ات شد تازه عاقل می شود
-
سفره ای که پهن کردی سفره ای از مرتضاست
مثل بابای شهیدت رافتت بی انتهاست
خانه ات معروف بر بیت الکرم..دارالشفاست
یعنی این خانه همان بیت امام مجتباست
-
مدح تو با نام نامی حسن زیباتر است
چون که دستش در کرامت از همه بالاتر است
-
وقت میدان رفتن و هنگامه ی پیکار شد
وای بر لشکر که حیدر بازهم تکرار شد
با شکوه نعره ات کار همه دشوار شد
لشکر از ترس تو دنیا بر سرش آوار شد
-
تیغ لازم نیست..چشم تو کفایت می کند
دشمنت را سوی قبر خود هدایت می کند
-
رفتی و پشت سرت اشک پدر دنبال تو
ای عقاب خیمه ها،چیده ست دشمن بال تو
وای از گودال تو..ای وای از گودال تو
آه از حال حسین و...وای من از حال تو
-
بعد تو حال عموی تو تماشایی شده
قافیه نه..شعر نه..ساقی تماشایی شده
-
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
افتاد مسیرم به در خانه ات امشب
تا اینکه رسد لطف کریمانه ات امشب
بد مست شدم از تب پیمانه ات امشب
آری..شده ام یک سره دیوانه ات امشب
-
تا اینکه مسیرم به در خانه ات افتاد
شد خانه ام آباد..علی…خانه ات آباد
-
ای نور رخت شمس جهان تاب..علی جان
چشمان تو سر منشا مهتاب…علی جان
شد محو تماشای تو ارباب…علی جان
آواره ی لب های تو شد آب…علی جان
-
محصول غم عشق تو شد خون جگری ها
از رایحه ات مست تمام سحری ها
-
شیرینیِ لب های تو چون قند..مکرر
پیغمبر این خانه تویی بعد پیمبر
مصداق اباالفضلی و آئینه ی حیدر
جبریل به پا بوسی تو آمده با سر
-
ما چشم فقط جانب منشور تو داریم
دردیم..چه غم؟نور علی نور تو داریم
-
مجنون شده دیوانه ی تو..خواب ندارد
یک لحظه هم از عشق شما تاب ندارد
این جذبه ی زیبای تو مهتاب ندارد
مانند تو در خانه اش ارباب ندارد
-
ای نور ازل خلقا و خلقا به که رفتی؟
ای مدح تو با دوست و دشمن به که رفتی؟
-
سر تا به قدم نیز نشانیِ علی تو
در معرکه ها دست پرانی علی تو
در واقع همان قلعه تکانی علی تو
گفتند و نوشتند جوانی علی تو
-
ای سرو بلند حرم یار…دمت گرم
شاگرد اباالفضل علمدار…دمت گرم
-
رفتی و حرم ریخت بهم پشت سر تو
ای وای ز حال پدر خون جگر تو
دیدند همه روی زمین بال و پر تو
از خیمه ی جراحه رسیده خبر تو
-
این دشت شده پر ز تنت…آه..علی جان
پخش است عزیزم..بدنت..آه…علی جان
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_زمان #مدح_امام_زمان #نیمه_شعبان
سر کویت اگر قرار من است
خنده های تو نوبهار من است
به جنون آمده قلم امشب
کلمه..واژه در حصار من است
دست های دلم پر از خالیست
عشق تو بین کوله بار است
پی تو در به در به هر سویم
آری این نیز روزگار من است
زنده ام بی تو...خاک بر سرمن
دفتر شعر سوگوار من است
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
حال و روز دلم زمستان است
ابر چشمم همیشه باران است
رو سیاهم ولی مرا دریاب
به خدا نوکرت پشیمان است
به مسیح دم تو محتاجم
چاره کن حال من پریشان است
نیمی از قصه نیمه ی رمضان
نیمه ی بعد نیمه شعبان است
دائما روز وشب خودت آقا
بر لبت ذکر یا حسن جان است
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
سایه ات هست بر سرم آقا
مثل تو نیست در کرم آقا
گر بمیرم به غیر خانه ی تو
عرض حاجت نمی برم آقا
از تو فرمان و از همه عالم
چشم آقا..نوکرم آقا
بوده مهر تو از همان اول
در رگ و شیر مادرم آقا
میرسد روز خنده ی زهرا
ای پناه همه حرم آقا
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
تو حسينى و يا كه تكرارش
جلوه اى از نگاه خَمّارش
بين سجاده ات دعايم كن
بيش از اينها شوم گرفتارش
دستِ من نيست بى قرارىِ من
چه كنم؟دلبرى شده كارش
تو خودت مستِ ساقى اش هستى
اى فداى تو و علمدارش
ماهمه گیر لطف اربابیم
همه درگیر لطف بسیارش
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
از فراقت عجيب مى سوزم
وقت اَمّّن يُجيب مى سوزم
آتش از تو وجود دل با من
امر كن عنقريب مى سوزم
حرف آتش شده،به جان خودت
ياد شيب الخضيب مى سوزم
تا زمانی که جان به تن دارم
از غم بوى سيب مى سوزم
خواب دیدم که در رکاب شما
من شبیه حبیب می سوزم
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_زمان #مدح_امام_زمان
سر کویت اگر قرار من است
خنده های تو نوبهار من است
به جنون آمده قلم امشب
کلمه..واژه در حصار من است
دست های دلم پر از خالیست
عشق تو بین کوله بار است
پی تو در به در به هر سویم
آری این نیز روزگار من است
زنده ام بی تو...خاک بر سرمن
دفتر شعر سوگوار من است
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
حال و روز دلم زمستان است
ابر چشمم همیشه باران است
رو سیاهم ولی مرا دریاب
به خدا نوکرت پشیمان است
به مسیح دم تو محتاجم
چاره کن حال من پریشان است
نیمی از قصه نیمه ی رمضان
نیمه ی بعد نیمه شعبان است
دائما روز وشب خودت آقا
بر لبت ذکر یا حسن جان است
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
سایه ات هست بر سرم آقا
مثل تو نیست در کرم آقا
گر بمیرم به غیر خانه ی تو
عرض حاجت نمی برم آقا
از تو فرمان و از همه عالم
چشم آقا..نوکرم آقا
بوده مهر تو از همان اول
در رگ و شیر مادرم آقا
میرسد روز خنده ی زهرا
ای پناه همه حرم آقا
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
تو حسينى و يا كه تكرارش
جلوه اى از نگاه خَمّارش
بين سجاده ات دعايم كن
بيش از اينها شوم گرفتارش
دستِ من نيست بى قرارىِ من
چه كنم؟دلبرى شده كارش
تو خودت مستِ ساقى اش هستى
اى فداى تو و علمدارش
ماهمه گیر لطف اربابیم
همه درگیر لطف بسیارش
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
از فراقت عجيب مى سوزم
وقت اَمّّن يُجيب مى سوزم
آتش از تو وجود دل با من
امر كن عنقريب مى سوزم
حرف آتش شده،به جان خودت
ياد شيب الخضيب مى سوزم
تا زمانی که جان به تن دارم
از غم بوى سيب مى سوزم
خواب دیدم که در رکاب شما
من شبیه حبیب می سوزم
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_علی #مدح_امام_علی
بنويسيد مرا بندهى سلطان نجف
بنويسيد كه عالم همه قربان نجف
ما غباريم..غبارى زِ خيابان نجف
بنويسيد على را گُلِ گلدان نجف
وسط عرش بُوَد تختِ سليمانِ نجف
آنكه بر خاك ، حياتِ دو جهان داد ، كه هست؟
آنكه بر مُرده زبان داد ، توان داد كه هست؟
آنكه در كعبه خودش اِذنِ اذان داد كه هست؟
تَرَك كعبه به ما نيز نشان داد كه هست...
كعبه با آن عظمت دست به دامان نجف
حق بده ! ديدن اين صحن تماشا دارد
حرمش هم به خدا هيبتِ او را دارد
نه حرم بلكه على عرشِ معلى دارد
و اگر كعبه دَرَد سينهى خود ،جا دارد
سرِ ما ذبح كنيد بر سرِ ايوان نجف
زِ قدومش همهى راه به هم مىريزد
دلِ عشاق به ناگاه به هم مىريزد
تا ببيند رُخ او ماه ، به هم مىريزد
گر على گريه كُنَد ، چاه به هم مىريزد
جانِ عالم به فداى شه مردان نجف
من على را به خدا رازِ خدا ميدانم
ولىالله شده منصبِ آقاجانم
ها على و بشر و كيف بشر ميخوانم
به هواى حرمش ابرِ پُر از بارانم
بنويسيد مرا بى سر و سامانِ نجف
خلقت هر دوجهان گوشهاى از تلميحَش
از كران تا به كران دانهاى از تسبيحَش
فتح خيبر كه نشد معجزه...شد تفريحش
و نشد غيرِ على كَس به على تشبيهش
بنويسيد على بانىِ ايمان نجف
جلوهى ديگرى از جلوهى مولا زهراست
روى پيشانى او نقش فقط يا زهراست
به دلم غم نرود تا كه دلم با زهراست
نهراسم به خدا روز جزا تا زهراست
غيرِ زهرا نبُوَد همدم جانانِ نجف
تا كه در معركه شمشير به دستش اُفتاد
دشمن از ترس دگر اسم خودش بُرد زِ ياد
دامنش خيس شد و آبرويش رفت به باد...
چاره ای نیست به جز گفتن دادِ بى داد....
چه شكوهيست در اين هيبت طوفان نجف
تو بر اين سلسلهها حق خلافت دارى
نه فقط شيعه به دنيا تو ولايت دارى
كه در عُقبى تو فقط حُكمِ حكومت دارى
به غلامانِ خودت نيز عنايت دارى
بطلب اين همه سرمست به ايوان نجف
🔸شاعر:
#آرمان_صائمى
________________________________
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بنويسيد مرا بندهى سلطان نجف
بنويسيد كه عالم همه قربان نجف
ما غباريم..غبارى زِ خيابان نجف
بنويسيد على را گُلِ گلدان نجف
وسط عرش بُوَد تختِ سليمانِ نجف
آنكه بر خاك ، حياتِ دو جهان داد ، كه هست؟
آنكه بر مُرده زبان داد ، توان داد كه هست؟
آنكه در كعبه خودش اِذنِ اذان داد كه هست؟
تَرَك كعبه به ما نيز نشان داد كه هست...
كعبه با آن عظمت دست به دامان نجف
حق بده ! ديدن اين صحن تماشا دارد
حرمش هم به خدا هيبتِ او را دارد
نه حرم بلكه على عرشِ معلى دارد
و اگر كعبه دَرَد سينهى خود ،جا دارد
سرِ ما ذبح كنيد بر سرِ ايوان نجف
زِ قدومش همهى راه به هم مىريزد
دلِ عشاق به ناگاه به هم مىريزد
تا ببيند رُخ او ماه ، به هم مىريزد
گر على گريه كُنَد ، چاه به هم مىريزد
جانِ عالم به فداى شه مردان نجف
من على را به خدا رازِ خدا ميدانم
ولىالله شده منصبِ آقاجانم
ها على و بشر و كيف بشر ميخوانم
به هواى حرمش ابرِ پُر از بارانم
بنويسيد مرا بى سر و سامانِ نجف
خلقت هر دوجهان گوشهاى از تلميحَش
از كران تا به كران دانهاى از تسبيحَش
فتح خيبر كه نشد معجزه...شد تفريحش
و نشد غيرِ على كَس به على تشبيهش
بنويسيد على بانىِ ايمان نجف
جلوهى ديگرى از جلوهى مولا زهراست
روى پيشانى او نقش فقط يا زهراست
به دلم غم نرود تا كه دلم با زهراست
نهراسم به خدا روز جزا تا زهراست
غيرِ زهرا نبُوَد همدم جانانِ نجف
تا كه در معركه شمشير به دستش اُفتاد
دشمن از ترس دگر اسم خودش بُرد زِ ياد
دامنش خيس شد و آبرويش رفت به باد...
چاره ای نیست به جز گفتن دادِ بى داد....
چه شكوهيست در اين هيبت طوفان نجف
تو بر اين سلسلهها حق خلافت دارى
نه فقط شيعه به دنيا تو ولايت دارى
كه در عُقبى تو فقط حُكمِ حكومت دارى
به غلامانِ خودت نيز عنايت دارى
بطلب اين همه سرمست به ايوان نجف
شاعر:
#آرمان_صائمى
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
باز هم نیمه ی شب گریه و آه آوردم
به درِ خانه تو باز پناه آوردم
رو سیاهم که نشد توبه من مقبولت
وای بر من که فقط بار گناه آوردم
مهربانِ دل من رد نکنم از در خویش
من پشیمان شده ام روی سیاه آوردم
اشک های منِ بیچاره سراب است ولی
دلخوش از اینکه به درگاه تو چاه آوردم
جان زهرا کمکم کن آبرویم را بخر
به در خانه تو باز پناه آوردم
#آرمان_صائمی
#مناجات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مدح_رسول_اکرم #مدح_امام_صادق
ای سلام خدا به ما با تو
سرپرستیِ انبیا با تو
رزق هر روزه ی گدا با تو
درد ما را فقط دوا با تو
آمدی شد زمین پر از برکات
بر تو و خانواده ات صلوات
-
هم نشین همیشه ی یزدان
خنده هایت لطافت باران
سینه ی توست معدن قرآن
در کلامت محبت و ایمان
-
مَثل نور توست در مشکات
بر تو و خانواده ات صلوات
-
از نگاهت ستاره می ریزد
سیزده ماه پاره می ریزد
چون که مارا شراره می ریزد
از قنوت تو چاره می ریزد
-
منشا خیر منشا حسنات
بر تو و خانواده ات صلوات
-
شب معراج را که یادت هست
عرشیان خدا همه سر مست
تا خدا رو به روی تو بنشست
تکه ای نورهم به تو پیوست
-
اول او را علی خطابش کرد
به وزیریت انتخابش کرد
-
چه وزیری..یگانه ی دوران
مثل خورشید بر فلک تابان
اسدالله غالب است..ای جان
هر دو عالم ز کار او حیران
-
کام او را پر از عسل کرده
مرتضی را خدا بغل کرده
-
نطق هایش همیشه ناطق بود
در نگاهش پر از شقایق بود
آن کسی که همیشه عاشق بود
در حقیقت امامِ صادق بود
-
مستِ مستیم ما ز الحانش
جان عالم فدای ایمانش
-
کودکان را سلام می فرمود
پیش پاشان قیام می فرمود
بهشان احترام می فرمود
خوبی اش را تمام می فرمود
-
به سلامی همه گرفتارش
همه مدیون لطف بسیارش-
-
مجلس روضه را به پا می کرد
عقده از دل به گریه وا می کرد
گریه بر دشت کربلا می کرد
یاد ارباب و بوریا می کرد
-
تن ارباب نامرتب شد
چه حسینی نصیب زینب شد
-
تا که دیدند حسین تنها شد
بین خولی و شمر دعوا شد
سر پیراهنش که بلوا شد
بهر غارت کسی مهیا شد
-
مادرش آمده به گودالش
آه از حال و روز بد حالش
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
===============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مثل شمعى كنارِ خانهى خود
همه دَم او خدا خدا مىكرد
گريه هايش چه گريه آور بود
تا كه عباس را صدا مى كرد
روضه خوانىِ او كنار بقيع
مىزد آتش همه جگرها را
روضه وقتى از علقمه مىخواند
چون شرر بود رهگذرها را
روضههاى خرابه را مىخواند
تا غمِ شام روضه را مىبُرد
بِينِ بازار خويش را مىديد
سنگ جاى رباب هم مىخورد
آه از لحظهاى كه زينب گفت
قصهى آب و آب آور را
قصه.ى تير و حنجر اصغر
اضطرار حسينِ مضطر را
از خدا خواست تا زِ داغ حسين
قامتش بيشتر هلال كند
ملتمس با سكينه او مىگفت
تا اباالفضل را حلال كند...
من بميرم براى اين خانم
سرِ پيرى چه بى عصا مانده
پسرانش همه شهيد شدند
به دلش داغِ كربلا مانده
كاش همراه با اباالفضلش
راهىِ دشت كربلا مىشد
مثلِ عباسِ خود براىِ حسين
پاسبان بهر خيمهها مىشد
#آرمان_صائمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7