eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
61 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
! بر شد سحر به جلوه آبی ز بسترش بگشود چتر نیلی آفاق، بر سرش تا صبح را بشارتِ هر روزه آورد آمد برون ز خیمه شبگیر، خاورش گفتی سحر به گردن خود، عقد سرخ داشت بگشود و برفشاند بر آفاق، زیورش و آن گوهرانِ سرخ بر آن نیلگونْ رواق گشتند شعله باره و، کردند احمرش پنداشتی که هست افق، باژگونهْ بحر و آنَک هزار ماهی سرخِ شناورش لختی، سحر درنگ بیاورد و رنگ باخت از رویشِ سپیده که می تافت همسرش صبح از کرانِ روشن خاور، نفَس کشید شد شعله ها خموش ز انفاسِ انورش خورشید، جلوه کرد چنان نوشخند شوق افشاند روی دشت و دمن، گیسوی زرش شد مکه- باز- روشن و رخشید چون صدف و آن کعبه در میانه او، همچو گوهرش در خانه پیمبر آن گلبن عفاف می خواست یک جوانه برویاند از برش ذاتِ نهانِ دانش و تقوای روزگار می خواست قالبی که کند جلوه، جوهرش مستور بود مبدأ پاکی به نزد حق می یافت فرصتی که کند چهره، مظهرش اینک بِهینْ زمان، که ز صلبِ نبی کند آن مظهر آشکار به سیمای دخترش آمد نسیم صبح ز دروازه بهشت پاشید روی مکه، همهْ مشک و عنبرش سر هِشت، مام دهر به درگاه کبریا اشک نیاز و شوق، فروریخت بر درش برقی زد و دمید ز گلبن، جوانه یی نظّاره را، بیامد هستی به منظرش گفتی درِ بهشت شفاعت گشوده شد تا دیده باز کرد به چشمان مادرش آمد فرود خیل ملک، شادباش را از نزد کردگار به سوی پیمبرش اینک زنی، که دیده عفّت ندیده بود از خلقت نخستین، همتای دیگرش این ست کودکی که به دامان وحی، زاد وَز کودکی، شنید سخن های داورش این ست مادری، که شود تا حق آشکار واهِشتْ حقّ خود را، فرزند مهترش این ست گلبنی، که به صحرای کربلا بر خاک ریخت آن همه گل های پرپرش این ست مادری، که در آن دشت آزمون در خون تپید پورش و، در شعله دخترش! اینک زنی، که مادر مردانِ آرزوست اینک زنی، که مرد نباشد برابرش! غیر از علی که مرد چو او در جهان نزاد مردی دگر نبود سزاوار، همسرش نقش جلال و دانش و زیبایی ار شود درهم کشید، کرد توانی مصوّرش! در مسجد مدینه، چو آغاز خطبه کرد گوهر فشاند از سخنانِ چو تُندَرش گفتی پیمبرست، که در مسجدُ النَّبی سرگرم خطبه است فرا روی منبرش گفت از فدک- که بازستاندند ازو به جور گفت از علی- که خیره ربودند افسرش اینها فریضه بود که حجّت کند تمام ورنه، نخواست ز این سخنانْ دنیی و زرش او را چه حاجتی به فدک؟! یا مگر علی بی اشتر خلافت، گم بود اخترش؟! مرد و زنی که بود کرمْشان چنان، که حق بستودشان به سوره (انسان) به دفترش مرد و زنی که هست مسلَّم به امرشان باغ بهشت و میوه الوان و کوثرش مرد و زنی که سایه فتد تا به رویشان جبرئیل می گشود فرارویشان، پرش امّا فدک، ذخیره این نسل پاک بود تا مایه جهاد بجویند از برش گفتی مقدّرست که فرزند از نبی آید بسی، و لیک ز دامان دخترش ذریه رسول بدین سان شود کثیر بر رغم آنکه خصم بنامید ابترش این ست فاطمه که به هفت آسمان دین تابیده است و تابد همواره، اخترش رازی ست بس شگفت و، بسی نکته ها در آن حرفی که گفت لحظه آخر به همسرش تا آنکه ناشناخته مانَد مزار او شب در درون خاک سپارند پیکرش! گفتی رضا نداشت پس از مرگ هم کسی نزدیک او نشیند، الّا که حیدرش! آزرده بود بعدِ نبی روح و جسم او از زیرکی و حیلت بو بکر و عُمَّرش آن سان که ناشکفته، بپژمرد در نهان آن نارسیده میوه نشکفته، در برش خواهی شناخت ارزش هر مکتبی اگر بنگر به فضل و مرتبتِ دستْ پرورَش هر مکتبی، به سان درختی ست میوه دار جنس درخت را بشناسند از برش اسلام، مکتبی ست که پرورد فاطمه هم نیز مکتبی ست که پرورد شوهرش اینان دلیلهای مسلمانیند، تا هر مرد و زن طریق شناسد ز رهبرش اسلام را بسنده همین دو، اگرچه هست پرورده های خوب و، فراوانِ دیگرش ای بانوی بزرگ! که تا دین شود قوی ذریه تو بود بِهین یار و یاورش دانی که در مدیح همه خاندان تو دارم سرودها، که ندارند بهترش هم نیز این حدیث ز پیغمبر آمده ست قولی که، کرده اند امامان مکرّرش: هر کو سروده باشد بیتی به مدحشان باشد بهشت در عوضِ آن، میسَّرش زین سان هزار بیت فزون دارم و دریغ کاین بنده، دور مانده ز فرزند و همسرش زینها گذشته، باب شفاعت از آن توست بابی که هیچ کس نشود رانده از درش حَسّانِ این زمانه، کنون زی تو آمده است زیرا به جز تو، نیست امیدی به دیگرش از من درود باد و ستایش به مادری کاو را ستوده اند خدا و پیمبرش 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
: یک دختر آفرید و عجب محشر آفرید حق هرچه آفرید از این دختر آفرید... جوشید چشمه در دل قرآن به نام او اعجاز تشنه بود و خدا کوثر آفرید یک ذره نور فاطمه را ریخت روی خاک لولاک گفت و این همه پیغمبر آفرید... از عرش تا به فرش کسی لایقش نبود از جلوۀ جلال خودش حیدر آفرید می‌خواست تا خلاصه شود عشق در کلام از بین واژه‌های جهان مادر آفرید 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
: قحطی عشق آمده باران بیاورید باران برای اهل بیابان بیاورید یک چشمه از بهشت خدا را از آسمان تا خاک تشنۀ عربستان بیاورید... الطاف بی‌نهایت پروردگار را در قالب سه آیۀ قرآن بیاورید یک سیب سرخ را به پیمبر دهید و بعد حوریه‌ای به کسوت انسان بیاورید هر سیب سرخ، سیب پیمبر نمی‌شود هر سوره‌ای که سورۀ کوثر نمی‌شود 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر کس هر آنچه دیده اگر هر کجا تویی یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی در تو خدا تجلی هر روزه می‌کند «آیینه تمام نمای خدا» تویی میلاد تو تولد توحید و روشنی است ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی چیزی ندیده‌ام که تو در آن نبوده‌ای تا چشم کار می‌کند ای آشنا! تویی نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار سرچشمه فقاهت آل عبا تویی غیر از علی نبود کسی همطراز تو غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی تو با علی و با تو علی روح واحدید نقش علی است در دل آیینه، یا تویی؟ ایمان خلاصه در تو و مهر تو می‌شود مکه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی زمزم ظهور زمزمه‌های زلال توست مروه تویی، قداست قدسی! صفا تویی بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است سوگند خورده است که خیرالنسا تویی شوق تلاوت تو شفا می‌دهد مرا ای کوثر کثیر! حدیث کسا تویی آن راز سر به مهر که «حافظ» غریب‌وار می‌گفت صبح زود به باد صبا تویی هنگام حشر جز تو شفاعت کننده نیست تنها تویی شفیعه روز جزا تویی در خانه تو گوهر بعثت نهفته است راز رسالت همه انبیا تویی «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» بی تو چه می‌کنند؟ تویی کیمیا تویی قرآن ستوده است تو را روشن و صریح یعنی که کاشف همه آیه‌ها تویی درد مرا که هیچ طبیبی دوا نکرد آه ای دوای درد دو عالم! دوا تویی من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم ای چلچراغ سبز اجابت! دعا تویی ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر کس هر آنچه دیده اگر هر کجا تویی یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی در تو خدا تجلی هر روزه می‌کند «آیینه تمام نمای خدا» تویی میلاد تو تولد توحید و روشنی است ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی چیزی ندیده‌ام که تو در آن نبوده‌ای تا چشم کار می‌کند ای آشنا! تویی نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار سرچشمه فقاهت آل عبا تویی غیر از علی نبود کسی همطراز تو غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی تو با علی و با تو علی روح واحدید نقش علی است در دل آیینه، یا تویی؟ ایمان خلاصه در تو و مهر تو می‌شود مکه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی زمزم ظهور زمزمه‌های زلال توست مروه تویی، قداست قدسی! صفا تویی بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است سوگند خورده است که خیرالنسا تویی شوق تلاوت تو شفا می‌دهد مرا ای کوثر کثیر! حدیث کسا تویی آن راز سر به مهر که «حافظ» غریب‌وار می‌گفت صبح زود به باد صبا تویی هنگام حشر جز تو شفاعت کننده نیست تنها تویی شفیعه روز جزا تویی در خانه تو گوهر بعثت نهفته است راز رسالت همه انبیا تویی «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» بی تو چه می‌کنند؟ تویی کیمیا تویی قرآن ستوده است تو را روشن و صریح یعنی که کاشف همه آیه‌ها تویی درد مرا که هیچ طبیبی دوا نکرد آه ای دوای درد دو عالم! دوا تویی من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم ای چلچراغ سبز اجابت! دعا تویی ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خورشید علی علیه السّلام بحر رحمت، به خروش آمده باز چشمه فیض، به جوش آمده باز چیست آن چشمه رحمت؟ زهراست کیست آن نغمه وحدت؟ زهراست باز شد، باز به روی امَّت همهْ درهای بهشت رحمت چون که زهرا دُرِ دریای وجود دیده بر چهره مادر بگشود مصطفی خاتم پیغامبران بر رخ فاطمه اش شد، نگران دید نور صمدیت، در او رازهای ابدیت، در او حق، جمیل ست و جمالش زهراست هر چه خوبی ست، کمالش زهراست دختر و مادر پیغمبر، اوست به شهیدان خدا، مادرْ اوست دامنِ اوست، شهادت پرور مکتب اوست، شهامت پرور فاطمه، محور صلح ست و قیام دخت پیغمبر و مامِ دو امام چهره فاطمه: خورشیدِ علی خانه اش، خانه امّید علی نه همین ماه جمادِی الاخری هست میلاد سعید زهرا تا حیا و شرف ست و دادست هر مهی فاطمه را، میلادست روز زهرا و تجلّی گهِ اوست هست روزی که خدا دارد دوست 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
میلاد کوثر بر عاصیان، ز راز تولّا خبر دهید از رحمت خدای تعالی، خبر دهید از تابش طلیعه زهرا خبر دهید میلاد کوثرست، به طوبی خبر دهید تا گل کند نثار قدمهای فاطمه آیند حوریان به تماشای فاطمه اینست لامکانِ به امکان برآمده گلدسته یی ز حکمت و عرفان، برآمده صدیقّه یی ز دامن پاکان برآمده حوریه یی به صورت انسان برآمده طوبی نشانده درّ و گهر بر عروسیش احمد شده ست مفتَخر از دستْ بوسیش در ذات او، وجود پیمبر خلاصه شد اوصاف او، به سوره کوثر خلاصه شد او نیز در رضایت شوهر، خلاصه شد یک عمر در اطاعت داور، خلاصه شد تا کردگار، خیمه افلاک برافراشت ایجاد را، به خدمت این خاندان گماشت احمد، که روزگار ازو خوبتر نداشت می ایستاد پیش بتول و، نمی گذاشت زهراش، در برابر بابا کند قیام بابا ولیک در برِ زهرا کند قیام! ای عصمت خدا! که خدایی ست یاد تو ای عصمت نهاده خدا، در نهاد تو! عشق و محبَّت ست و ادب، خانهْ زاد تو در خانهْ داری ست، کمال جهاد تو پیداست حُسن تربیت از زینَبین تو صلح حَسن گواه و، قیام حسین تو در چهره، تو نور خدا دیده می شود با (هل اتی) عطای تو سنجیده می شود در روز حشر، قدر تو فهمیده می شود آنجا به احترام تو، بخشیده می شود جُرم کسی که هست به مهر تو، استوار یا هر که دوستدارِ تو را هست، دوستدار ای ماه! جلوه تو صفا بر مدینه داد ظلمت ز مکه برد و، ضیا بر مدینه داد آرایش عفاف و حیا، بر مدینه داد هستی تو گوهری که خدا بر مدینه داد ای گل! به باغ مکه شکفتی، جوان شدی! امّا به کوچه های مدینه، خزان شدی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
امشب، شب قدرست امشب خدا، درهای رحمت می گشاید روح الامین، پرهای رحمت می گشاید امشب، شب قدرست و زهرا روح قرآن کآید فرو بر سینه ختم رسولان امشب بود نُقل محافل، یاد کوثر روشن، حریم وحی از میلاد کوثر دختر چه دختر؟ آنکه فخر کائنات ست انگشت او، قفل کلید مشکلات ست دختر نه! امُّ المؤمنین، امُّ ابیها تنها نهال دوحه گلزار طاها نورش، تجلِّی در تمام ما سوا کرد اوَّل چراغانی به میلادش خدا کرد جشن خدا، هم در زمین هم آسمان است جشن خدا گاهی عیان، گاهی نهان است پنهان آن، عفو گناهان است ما را پیدای آن، لطف فراوان است ما را 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ناموس ذو الجلال ایزد به ختمُ الانبیا کوثر عطا کرد آیینه خود را به پیغمبر عطا کرد با آنکه او را، مُصحفی دیگر، عطا کرد؟ از آنچه وصف او کنم، بهتر عطا کرد ناموسِ ذات ذو الجلال سرمدست این دخت محمّد، بلکه مام احمد است این بگذاشت پا در عالم، آنکو عالم از اوست از نسل آدم زاد، امّا آدم از اوست فیض مسیحا و عفاف مریم از اوست او از رسول ست و رسول اکرم از اوست گر او نبودی، دین پیغمبر نبودی نامی بجا از احمد و حیدر نبودی مریم به ابریق بهشتی، شوید او را عیسی فراز آسمان ها جوید او را احمد به سان عطر جنَّت بوید او را ایزد، سلام از خود مکرَّر گوید او را با گوش جان در وصف او بشنو ز طاها امِّ ابیها، بضعة مِنّی، فداها 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
لبخند بزن! ای معجرت از شبْ آفرینان روشنگر روی مهْ جبینان! ای خانه کوچک گلینَت چون قبله آسمان نشینان گرد آمده در سراچه تو از خیل وجود، بهترینان از خرمن نور عارض تو خورشید، یکی ز خوشه چینان ای در غم تو، شرارهْ پرور چشم همه ترآستینان ای از سخن نگفته تو میزان شده، عقل نکتهْ بینان لبخند بزن، در انتظاریم یک سینه پر از ستاره داریم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شکیباتر از همه ای رتبه مقام تو، بالاتر از همه آیینه جلال تو، گیراتر از همه از سلسبیل و زمزم و، از آب زندگی کوثر- کنار نام تو- زیباتر از همه ای دختر رسالت و ای همسر علی! ای مادر امامت و، والاتر از همه! از دامن تو، نخل نجابت گرفت پا سرسبز و با طراوت، رعناتر از همه بتهای سیم و زر، به کلامی شکسته شد انجا که بود حرف تو، گویاتر از همه تنها به روزگار، علی را تو بوده یی همْ سنگر عفیف و شکیباتر از همه همراه و همنوا به فراز و نشیب ها وقتی که بود خسته و تنهاتر از همه ماییم راهیان طریقت به پای جان در امتداد راه تو، پویاتر از همه داریم چشم مرحمت از آستان تو ای در حریم دوست، پذیراتر از همه 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عطر عفیف عشق این آستان که هست فلک سایهْ افکنش خورشید، شبنمی ست به گلبرگ گلشنش تا رخصت حضور نیابد، شب طلوع مهتاب از ادب نتراود ز روزنش! جاری ست موج معجزه از جویبار غیب در شعله شقایق صحرای ایمنش سر می نهد سپیدهْ دمان جای خاکبوس فانوس آفتاب به درگاه روشنش تا خوشه هماره هفت آسمان شود افتاده است خوشه پروین ز خرمنش جای شگفت نیست که این باغ سرمدی ریزد شکوه شوکت مریم، ز دامنش محتاج نقش نیست که گردد بلندْقدر گوهرْ جهانْ فروز برآید ز معدنش روز نخست، چون گلِ این بوستان شکفت عطر عفیف عشق، فرو ریخت بر تنش آنجاست درِّ آینه عصمتی که هست بر نقطه نگین نبوَّت، نشیمنش هم باشدش بهار رسالت، در آستین هم می چکد گلاب ولایت، ز دامنش مردْآفرین زنی، که خلیلانه می شکست بتخانه خلاف خلافت ز شیونش تا کعبه را ز سنگ کرامت نیفکند از چشم روزگار، نهان ست مدفنش! از سدرهْ نیز در شب معراج می گذشت حُرمت اگر نبود عنانگیر توسنش! کو مَحرمی؟ که پرده ز راز سخن کشم؟ دارد زبان سبزه توحید، سوسنش احرامی زیارت زهراست اشک شوق یا رب نگاهدار ز مژگان رهزنش! دارم گواه کوتهی طبع را، به لب بیتی که هست الفت دیرینه تا منش: من، گُنگِ خواب دیده و، عالم تمام کر من عاجزم ز گفتن و، خلق از شنیدنش 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7