eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
982 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
برای تابشِ ماهِ هلالِ مادرِ خانه سه ماه، آب شده مثلِ شمع، دخترِ خانه دوباره پنجره را خیس کرد، بارشِ روضه نشسته اشکِ یتیمی به دیده‌ی ترِ خانه تمامِ باغچه را زرد کرد، لشکرِ پاییز برای چیدنِ گلبرگِ یاسِ پرپرِ خانه درست، لحظه‌ی آوارِ آتشِ در و دیوار نوشته‌اند، که خانه خراب شد سرِ خانه ستونِ خانه‌ی وحی و عصا ؟! چه قصه‌ی تلخی شکسته زیر مصیبت، ستونِ دیگرِ خانه بنای خانه‌نشینی نداشت، حیدر کرّار میانِ جنگ، اگر رفت پشتِ سنگرِ خانه نیاز نیست به روضه برای گریه‌ی سادات شده‌ست آینه‌ی دِق برایشان درِ خانه ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت - فاطمیه گـریه کُنت از غصّه‌اَت دق می‌کند حتماً چیزی نمانده از تنت این روزها اصلاً پهلوبه‌پهلو می‌شوی در بسترت هر وقت گلها شکـفته می‌شود بر رویِ پیراهن دَستاسْ را چـرخاندی و نانی فراهم شد آماده کردی خانه را با صحبت از رفتن دادی به زینب بسته‌ای با روضه‌هایِ باز بابا کفن دارد... حسن دارد... حسین اصلاً این خانه را بی تو تصـوّر هم نباید کرد این روضه‌یِ بی‌مادری چه می‌کند با من بالایِ بستر می‌نشیند دخـترت زینب دارد به دستش باز هم اِنگار پیـراهن یک روز هم از رویِ تَل می‌بیند او دلبر پیشِ دو چشمِ مادرش در حالِ جان‌کـَنْدن سر می‌بُرد خنجر چرا بد می‌بُرد خنجر؟!... سالم نمانده جایِ یک بوسه به رویِ تن ذکـرِ مدینه ذکـرِ گودالِ غـم و زینب شد العجل مهدی بیا ای دلربایِ من 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم فاطمیه - غزل مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها مستجابُ‌الدُّعا دعا نکنی مبتلایم به این بلا نکنی قدکمانِ حرم جوان نروی قدکمانم در این عزا نکنی بستریِ عزیزِ خانه‌یِ وحی زخمِ تو تازه است... واٰ نکنی می‌شود با پرِ شکسته‌یِ خود کارِ این خـانه روزها نکنی دیده‌ام رَدِّ خـونِ پهلو را گریه از درد... بی‌صدا نکنی چادرت خاکی است فهمیدم کاش حاشایِ ماجرا نکنی زینبم بُغض کرده جانِ علی بسته‌ات را بِبند... وا نکنی!!! آستین بر دهان گرفتی که... وقتِ ناله سر و صدا نکنی پسرت تشنه لب نمی‌ماند می‌شود فکـرِ کربلا نکنی تهِ گودال می‌روی از حال تا نظر سویِ نیزه‌ها نکنی پیرهَنْ کهنه می‌شود سوغات فکرِ دستار یا عـبا نکنی ندبه‌خوانِ مدینه زهرا جان طلـبِ مرگِ مرتضیٰ نکنی 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
همینکه پهلوی او گاه گاه میگیرد نفس به سینه این پابه ماه میگیرد! مریض خانه اگر لب به آب و نان نزند... پس از سه ماه تنش وزن کاه میگیرد! مریض خانه اگر سیلی از کسی بخورد.. بروی صورتش ابری سیاه میگیرد هنوز هم که هنوز است با همین حالش علی به چادر زهرا پناه میگیرد! کسی نگفت که این تازیانه در کوچه به بازویش به کدامین گناه میگیرد؟! چه آمده به سر چشمهای زهرا که.. ز چشمهای علی هم نگاه میگیرد همینکه نام علی را به پیش او ببری به لب ترنم "روحی فداه" میگیرد اگر خمیده علی از نماز آیات است.. نود شب است دراین خانه ماه میگیرد.. 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به شبنم اُنس دارد، لاله‌رخساری که من دارم سر از بستر نگیرد، سروْرفتاری که من دارم کنار ماه خود، شب تا سحر با مهر بنشینم ندارد هیچ اختر، چشم بیداری که من دارم ز چشم نیمه‌بازش بر ندارم چشم و می‌دانم «نگاهش عافیت‌بخش است، بیماری که من دارم»* بهشت‌‌آرا گلی بر گلشن من سایه افکنده که با او رشک فردوس است، گلزاری که من دارم به زمزم ناز دارد، کوثرِ اشکی که او دارد ز گردون سر برآرد، آهِ غم‌باری که من دارم اگر در دل غمی آید؛ وگر غم بر غم افزاید علی را غم نمی‌شاید، ز غم‌خواری که من دارم * 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مگر که قصد سفر داری ای جوان علی نفس نفس نزن ای جان من به جان علی تو ای قرار دل بی قرار من زهرا نمی شود نروی از کنار من زهرا؟ میان خانه ی حیدر به زحمت افتادی چه پیش آمده فکر وصیت افتادی؟ بگو تو هر چه که خواهی نگو خداحافظ به لب نمانده جز آهی، نگو خداحافظ هنوز زخمی دست سیاه شلاقی برای رفتن از این جهان چه مشتاقی دلم شکسته برایم کمی تبسم کن به دانه دانه ی اشک حسن ترحم کن هجوم لشکر هیزم نرفته از یادم شرار خنده ی مردم نرفته از یادم سرِ دفاع من از زندگی بریدی تو سه ماه لحظه به لحظه چه ها کشیدی تو قلاف قاتل نامرد، کوچه را لرزاند صدای ناله ات آنجا تن مرا لرزاند تن تو سوخت به شلاق درد در کوچه زمین برای تو خون گریه کرد در کوچه کسی شبیه تو هرگز نسوخت پای علی گذشته ای ز جوانیت در ازای علی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پای ماندن داری اما پای رفتن بیشتر یار نه ساله کنارم باش لطفا بیشتر تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر هی نگو شرمنده ام شرمنده ام!من بیشتر بی اجازه دشمنت در خانه ما پا گذاشت عذرمیخواهم‌ اگر این خانه امنیت نداشت ای خوشی من دراین دنیا !دراین دنیا بمان نه برای من برای بچه ها اینجا بمان از مدینه میرویم اصلا فقط با ما بمان یا بمان و یا بمان و یا بمان و یا بمان التماسم را ندیده هیچکس!حالا ببین دیده ای حیدر بیوفتد از نفس؟!حالا ببین بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست بهر رفتن اینهمه اصرار کردن خوب نیست چشم ضربه خورده را بیدار کردن خوب نیست با تن آتش گرفته کار کردن خوب نیست کار کردی فضه را بیتاب کردی فاطمه تو مراهم از خجالت آب کردی فاطمه شب به شب یاد گل پرپر نرفت از خاطرم چادر پاخورده ی کوثر نرفت از خاطرم شعله بالا رفت از معجر نرفت از خاطرم آتش در رفت و میخ در نرفت از خاطرم چهارچوب خانه از داغ تو هق هق میکند گر بفهمد روضه را نجار هم دق میکند از علی بگذر درآن غوغا نشد کاری کنم قنفذ آمد سوی تو اما نشد کاری کنم با قلافش زد به بازوها نشد کاری کنم این سه ماهه زخم پهلو را نشد کاری‌کنم کار حیدر سخت شد با زخم کاری میروی ای جوانمرگ علی چه زود داری میروی گرچه با طفلان هوای سوختن داریم ما خاطرت آسوده در خانه حسن داریم ما هم کفن داریم ما هم پیرهن داریم ما این دم اخر دم سینه زدن داریم ما بی کفن باشد حسین و بی حرم باشد حسن داد و بیداد از غریبی من و طفلان من 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
این که دارد میرود از خانه , سامان من است بسکه حیرانش شدم یک شهر حیران من است نیست دیگر هیچ امیدی برمداوای دلم اینکه افتاده به جانش درد,درمان من است گریه هایش گریه درد است,درد بی کسی فاطمه گریان پهلو نیست , گریان من است بازهم ازحق کعبه برنخواهد داشت دست فاطمه دست شکسته ش هم به دامان من است لااقل گیسوی زینب را کمی شانه بزن فاطمه جان شانه کردن حق طفلان من است میهمان سرزده خوب است , لیک اینگونه نه چه شده از صبح تابوت تو مهمان من است؟ چند روزی موی تو شانه نخورده فاطمه گیسوان سوخته حالا پریشان من است آی مردم در جوانی آخر کارم شده اول این زندگی گرم , پایان من است بیش ازین با گریه های خود مرا گریان نکن خانه آباد را با رفتنت ویران نکن 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شبا از فکر و غم بی خواب میشی بمیرم دم به دم بی تاب میشی شبیه شمع میسوزی عزیزم نود روزه که داری آب میشی تو چشمت حرف داره غرق رازه دلم تنگ نگاهت چاره سازه نود روزه که حیدر نیمه جونه برای اینکه پلکت نیمه بازه مدام عشقت به من ابراز میشه دلم با داغ تو دم ساز میشه ببین بادست خیبر گیر حیدر در خونه به زحمت باز میشه برام حال و هوای شهر سخته برات جور و جفای شهر سخته از اون روزی که از مسجد رسیدی عبور از کوچه های شهر سخته 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
(سلام‌الله‌علیها) زبان حال حضرت زهرا (سلام الله علیها) با جناب سلمان (رحمت الله علیه) : بیدار هستم تا سحر از درد ، سلمان در پشت در بَد زد مرا نامرد ؛ سلمان تو شاهدی  من هم کلام جبرئیلم زهرا کجا و عده ای ولِگرد، سلمان فهمید تا پشت درم ؛ لج کرد و هُل داد رد شد ز روی پیکرم خونسرد ؛ سلمان ممنون عموجان که عبا رویم کشیدی دادِ مرا مسمار، در آورد، سلمان خیلی برای غربت حیدر دلم سوخت پیش همه دیدی؟ که گریه کرد سلمان!!! وقتی زمین می خورد پیشم زنده می شد آن خاطرات ِدستمالِ زرد سلمان حیدر زمین می خورد و قنفذ کیف می کرد از پا درآورده مرا این درد سلمان 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یارب امان بده که دگر شیعه مضطر است عمریست از نبود امامش مکدّر است از لحظه ای که حضرت مهدی شده طرید دنیا به کام مردم پست و ستمگر است هر شنبه تا به جمعه رسد زجر می کشیم بعد از غروب جمعه،به هر سینه آذر است دیگر نمانده در دل ما صبر و طاقتی یارب کدام جمعه ظهورش مقدّر است دیگر بگو که نیست نیازی به آفتاب با ماه روی خود به جهان، نورگستر است یارب بس است دربه دری  ِامام ما تا کی غریب و خائف و بی یار ویاور است او وارث تمامی غم های مرتضاست یک عمر دیده، دشمن او روی منبر است برچین بساط ظلم و جفا را به حرمت  ِ زهرای داغدیده که در بین بستر است آمد دم شهادت و مهدیست خون جگر در سینه ی شکسته او داغ مادر است در بستر است حوریه ای که به نور او عرش خدا و جنّت اعلیٰ، منوّر است در بستر است قوّت بازوی مرتضی نام نکوی او رجز شیر خیبر است در بستر است فاطمه سرّ تمام خَلق مصداق قدر و آیه ی تطهیر و کوثر است در بستر است عالمه ی بی معلّمه آن بانویی که حجّت آل پیمبر است دارد میان بستر خود درد می کشد اما به فکر درد غریبی  ِ حیدر است از داغ روی داغ شده چون شَـبَح ولی تنها به فکر سینه ی پُرداغ همسر است حیدر کنار بستر او ناله می زند عمر  ِ بهار زندگی اش رو به آخر است یک گوشه ی نگاه علی سمت فاطمه گوشه نگاه دیگر او سمت آن در است با یک نگاه بر قد و بالای فاطمه گوید به ناله؛ آه ، گل من چه پرپر است چیزی نمانده است از او غیر استخوان یارم چقدر خسته و رنجور و لاغر است گاهی شده ست ذکر لبش فاطمه و گاه لعن مغیره، قنفذ و ثانی کافر است حالا که رو به قبله شده قبله ی علی در قلب خون فاطمه یک درد دیگر است گوید: علی به فکر حسینم زمان مرگ بنگر به یاد کربوبلا دیده ام تر است من در میان بستر خود سر گذاشتم اما حسین من به روی خاک، بی سر است زخمی شده ست گردن آسیب دیده ام اما به روی حنجر او ردّ خنجر است در زیر دست و پای عدو رفته ام درست در زیر نعل تازه گلم پاره پیکر است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یارب امان بده که دگر شیعه مضطر است عمریست از نبود امامش مکدّر است از لحظه ای که حضرت مهدی شده طرید دنیا به کام مردم پست و ستمگر است هر شنبه تا به جمعه رسد زجر می کشیم بعد از غروب جمعه،به هر سینه آذر است دیگر نمانده در دل ما صبر و طاقتی یارب کدام جمعه ظهورش مقدّر است دیگر بگو که نیست نیازی به آفتاب با ماه روی خود به جهان، نورگستر است یارب بس است دربه دری  ِامام ما تا کی غریب و خائف و بی یار ویاور است او وارث تمامی غم های مرتضاست یک عمر دیده، دشمن او روی منبر است برچین بساط ظلم و جفا را به حرمت  ِ زهرای داغدیده که در بین بستر است آمد دم شهادت و مهدیست خون جگر در سینه ی شکسته او داغ مادر است در بستر است حوریه ای که به نور او عرش خدا و جنّت اعلیٰ، منوّر است در بستر است قوّت بازوی مرتضی نام نکوی او رجز شیر خیبر است در بستر است فاطمه سرّ تمام خَلق مصداق قدر و آیه ی تطهیر و کوثر است در بستر است عالمه ی بی معلّمه آن بانویی که حجّت آل پیمبر است دارد میان بستر خود درد می کشد اما به فکر درد غریبی  ِ حیدر است از داغ روی داغ شده چون شَـبَح ولی تنها به فکر سینه ی پُرداغ همسر است حیدر کنار بستر او ناله می زند عمر  ِ بهار زندگی اش رو به آخر است یک گوشه ی نگاه علی سمت فاطمه گوشه نگاه دیگر او سمت آن در است با یک نگاه بر قد و بالای فاطمه گوید به ناله؛ آه ، گل من چه پرپر است چیزی نمانده است از او غیر استخوان یارم چقدر خسته و رنجور و لاغر است گاهی شده ست ذکر لبش فاطمه و گاه لعن مغیره، قنفذ و ثانی کافر است حالا که رو به قبله شده قبله ی علی در قلب خون فاطمه یک درد دیگر است گوید: علی به فکر حسینم زمان مرگ بنگر به یاد کربوبلا دیده ام تر است من در میان بستر خود سر گذاشتم اما حسین من به روی خاک، بی سر است زخمی شده ست گردن آسیب دیده ام اما به روی حنجر او ردّ خنجر است در زیر دست و پای عدو رفته ام درست در زیر نعل تازه گلم پاره پیکر است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یارب امان بده که دگر شیعه مضطر است عمریست از نبود امامش مکدّر است از لحظه ای که حضرت مهدی شده طرید دنیا به کام مردم پست و ستمگر است هر شنبه تا به جمعه رسد زجر می کشیم بعد از غروب جمعه،به هر سینه آذر است دیگر نمانده در دل ما صبر و طاقتی یارب کدام جمعه ظهورش مقدّر است دیگر بگو که نیست نیازی به آفتاب با ماه روی خود به جهان، نورگستر است یارب بس است دربه دری  ِامام ما تا کی غریب و خائف و بی یار ویاور است او وارث تمامی غم های مرتضاست یک عمر دیده، دشمن او روی منبر است برچین بساط ظلم و جفا را به حرمت  ِ زهرای داغدیده که در بین بستر است آمد دم شهادت و مهدیست خون جگر در سینه ی شکسته او داغ مادر است در بستر است حوریه ای که به نور او عرش خدا و جنّت اعلیٰ، منوّر است در بستر است قوّت بازوی مرتضی نام نکوی او رجز شیر خیبر است در بستر است فاطمه سرّ تمام خَلق مصداق قدر و آیه ی تطهیر و کوثر است در بستر است عالمه ی بی معلّمه آن بانویی که حجّت آل پیمبر است دارد میان بستر خود درد می کشد اما به فکر درد غریبی  ِ حیدر است از داغ روی داغ شده چون شَـبَح ولی تنها به فکر سینه ی پُرداغ همسر است حیدر کنار بستر او ناله می زند عمر  ِ بهار زندگی اش رو به آخر است یک گوشه ی نگاه علی سمت فاطمه گوشه نگاه دیگر او سمت آن در است با یک نگاه بر قد و بالای فاطمه گوید به ناله؛ آه ، گل من چه پرپر است چیزی نمانده است از او غیر استخوان یارم چقدر خسته و رنجور و لاغر است گاهی شده ست ذکر لبش فاطمه و گاه لعن مغیره، قنفذ و ثانی کافر است حالا که رو به قبله شده قبله ی علی در قلب خون فاطمه یک درد دیگر است گوید: علی به فکر حسینم زمان مرگ بنگر به یاد کربوبلا دیده ام تر است من در میان بستر خود سر گذاشتم اما حسین من به روی خاک، بی سر است زخمی شده ست گردن آسیب دیده ام اما به روی حنجر او ردّ خنجر است در زیر دست و پای عدو رفته ام درست در زیر نعل تازه گلم پاره پیکر است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7