#شب_چهارم_محرم
#حضرت_حر
تارسیدم محضرت برمن نگاه انداختی
در شب غم ها مرا تو یاد ماه انداختی
آبرویم را خریدی،روسفیدم کرده ای
لحظه ای بر روسیاهی تا نگاه انداختی
ای کمان ابرو تو با تیرنگاهت ناگهان
لرزه ای برجان سردار سپاه انداختی
خانه ات آباد ،آباد وخرابم کرده ای
با نگاهت در دل آشوبی به راه انداختی
بامن نامهربان تا مهربانی کرده ای
با رسول الله مرا در اشتباه انداختی
درکنارت جای دادی بنده ی شرمنده را
سایبانی برسراین بی پناه انداختی
دستمال خویش را بستی به روی زخم من
طوق گل برگردن این روسیاه انداختی
از زبان حر «وفایی» می نویسد ای حسین
آتشی برخرمن هستی ز آه انداختی
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم_محرم
#حضرت_حر
گرچه خارم ای گل زهرا تو دستم را بگیر
من که افتادم زغم ازپا تو دستم را بگیر
من به امید نگاه رحمت تو آمدم
قطره ی ناچیزم ای دریا تو دستم را بگیر
چکمه های خویش را برگردنم آویختم
کن نظر یک لحظه حالم را تو دستم را بگیر
سربه خاک آستانت می گذارم یاحسین
برنمی دارم سراز این جا تو دستم را بگیر
گر رهت رابستم وقلب تورا بشکسته ام
آمدم شرمنده ای مولا تو دستم را بگیر
دستگیری اززپا افتادگان کارشماست
من کنون افتاده ام ازپا تو دستم را بگیر
گرنگیری دست این افتاده را ای وای من
هست اینک روز واویلا تو دستم را بگیر
من امیری را رها کردم که گردم بنده ات
بی کس وتنهایم وتنها تو دستم را بگیر
ای که فطرس را تو بخشیدی نجات از بند غم
من گرفتارم دراین صحرا تو دستم را بگیر
محرم این کعبه ی ایمان وعزّت گشته ام
شسته ام دست ازهمه دنیا تو دستم را بگیر
نیست جزتو بهر من امروز مصباح الهدا
ای چراغ روشن فردا تو دستم را بگیر
بهترین ره تا خدا رفتن ره مهرشماست
ای حبیب ربی الاعلی تو دستم را بگیر
دوست دارم تاکنم جان را نثار راه تو
درفضای گرم عاشورا تو دستم را بگیر
عبد تو شدحُر ،«وفایی» تاکه عبد حُر شود
جان حُر ای مهربان مولا تو دستم را بگیر
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7