#حضرت_زهرا_مدح
به هرجا بنگری چون کربلا پیدا نخواهد شد
شکوهی اینچنینی جمع در یکجا نخواهد شد
اگر در شور خون لب واکند پیوسته هر زخمی
لب از شیرینی مرگی بدینسان وانخواهد شد
.
به دل آتشفشان داریم اگر از او نشان داریم
شرار ماتمش در قلب ما اطفا نخواهد شد
.
کم آوردند ایّوبان و جاندادند یعقوبان
ولیکن هیچشخصی زینب کبری نخواهد شد
.
چه بانوییست! غمپرور، چه بانویی! جگرآور
به چشم هیچکس چون او بلا زیبا نخواهد شد
.
زبانش ذوالفقارینخو، که را یارای رزم او؟
علیزادست پس درماندهی اعدا نخواهد شد
.
به رغم کوهی از ماتم، به ابرویش نیامد خم
که موجی باعث بیتابی دریا نخواهد شد
.
چه میگوییم حرفش را، چه میجوییم ظرفش را
که دریا در میان استکانی جا نخواهد شد
.
به اقیانوس ژرفی لامکان وصلست این دریا
که رازی از دل اعماق آن افشا نخواهد شد
.
چه اقیانوس؟ بیپایان، چه اقیانوس؟ بیعنوان
که نامی در خور توصیف آن پیدا نخواهد شد
.
همینقدری که میدانیم، اقیانوسی اینگونه
مسمّا جز به نام حضرت زهرا نخواهد شد
.
زنی علم الیقین، حقّ الیقین، عین الیقین با او
که تاویلی به حدس و شاید و امّا نخواهد شد
.
شمیمش در جلالی کبریایی میشود پنهان
نصیب شامهی بینا و نابینا نخواهد شد
.
نه تنها از تعلّق دور باشد ساحت قُدسش
که حتی فضّهاش دلبستهی دنیا نخواهد شد
.
کم از معراج هرگز نیست دیدار پدر با او
به غیر از مصطفی مهمان "اَو اَدنی" نخواهد شد
.
در آن روزی که میگردد به هرسو چشم محتاجان
شفاعت بی حضور فیض او معنا نخواهد شد
.
بیاور "جوهرالذّاتی" که مصحف میشود نازل
علی جان! جز به دستت این سخن املا نخواهد شد
.
مدینه! از چه رو بانو مزاری بینشان دارد؟
نشان اعتراضش تا ابد حاشا نخواهد شد
.
حقیقت دارد امّا باورش سختاست ای شاعر
خدا در کوچه سیلیخوردهی عُزّی نخواهد شد
.
مگر با کوثر لطفش بشوید واژههایم را
وگرنه برگ بیباری چنین، امضا نخواهد شد
#مجید_لشکری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امیرالمومنین_مدح
#دوبیتی
از من تو هر آنچه خواستی آن بدهم
جان پیش تو سخت،نه که آسان بدهم
زشت است بیایی و به بستر باشم
ایکاش بایستم سپس جان بدهم
#مجید_لشکری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
#دوبیتی
شش ماهه ی محتضر، نمی دانی چیست
پرپر زدن پسر، نمی دانی چیست
می رفت به سمت خیمه و برمی گشت
شرمندگی پدر، نمی دانی چیست
#مجید_لشکری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امیرالمؤمنین_مدح
گلو را تا به وصف آن شمایل، استخوان گیرد
هما در سایهی اقبال آید آشیان گیرد
.
دِماغم آنچنان از خویش رنگ غیر میدزدد
که میترسم گل از گلزار و بوی از بوستان گیرد
.
اگر بر خاک گویم قصّهی خود را به هم ریزد
اگر داغ دلم را بال بخشم آسمان گیرد
.
نه زندانیست حاجاتم، نه در گیرد مناجاتم
دعایم را مَلَک در آسمان یکدرمیان گیرد
.
چُنان در گریه چشمان ترم عین الحیات آمد
که خضر از جوشش چشمم حیات جاودان گیرد
.
در این گلگشتِ امکان فقر مطلق قیمتی دارد
اگر طرحی تهی انداختی آری همان گیرد
.
به طاقِ حیرتش گر میتنم زین سعی خوش دارم
بهار خاطرم را کسوت رنگ خزان گیرد
.
دو بالایی از آن ساغر سبکسیرانه میجویم
که بار از دوش من بیمنّت رطل گران گیرد
.
همان ساغر که گر دُردی از آن بر مرده افشانی
سبو در دست، دستافشان، علیگویان، زبان گیرد
.
علی گفتم، زبانم لالِ آن خلّاقِ مطلق شد
از او میخواهم اینک تا زبان چامه جان گیرد
.
اگر در مدح او مضمون تراشم، ذهن میسوزد
وگر در وصف سنگینش قلم گیرم بنان گیرد
.
ز شرم از غنچهبودن سیْر امکان عدم کردم
مبادا دامنش گردی از این خجلتعنان گیرد
.
به خود تا آمدم از خویش پرسیدم که رزّاقت
کجا از کام ذوق این طفیلی لقمهنان گیرد؟
.
هر آنکس بر سماطش مینشیند طرفة العينی
خجالتبارگی باشد که نان از این و آن گیرد
.
نوال از سفره برمیچینم و اندیشهمحدودم
نمیدانم که از خوانش جهانی رایگان گیرد
.
تقلّای ملاقاتش به جلوت درنمیگنجد
محال است آن جلال محض نقشی در عیان گیرد
.
به میل قنبرش گر خیزد آهنگ مدارایی
تعجّب نیست گر دنیا و عقبا را ضِمان گیرد
.
سراغ شأن او را گر ز غیر از ذات حق جویی
چنان باشد که عمیایی نشان از بینشان گیرد
.
ورای پردهی حُسنش، علی گر جلوه بنماید
شگفتآور نخواهد بود جان از انس و جان گیرد
.
علی ممسوس فی الذّاتست، پس حق نیز میشاید
مزارش را نه در خاک نجف، بل لامکان گیرد
.
عناوین جهان زیبندهی خواهندگان باشد
مرا این بسکه "جوهر' را چو کلب آستان گیرد
#مجید_لشکری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مدح
#مجید_لشکری
دو چشمت انگبینجوشان و لبهایت فراتآور
چراغت راهگستر ، کشتی نوحت نجاتآور
قلم باید شوند اشجار در ثبت دمی از تو
برای لیقهی کتّاب ، دریاها دواتآور
به سمتت وحی شد نازل، که هستی فیض را قابل
پدر باشد کمیلآموز و فرزندت سماتآور
تو را در شطِّ رنج ای شاه! میبینم نمیدانم
که ایثار تو باشد در نهایت کیش و ماتآور
تو را مجموعهی اضداد مینامند عاشقها
که شادی بیتو حزنانگیز و غم با تو نشاطآور
خدا در ذات زیبایت جلالش را نشان داده
نشان دادهاست احسان قدیمت را صفاتآور
هرآنکس شاه! شمشادِ قدت را دید «حافظ» شد
بهرغم اشک شورش میشود شاخِ نباتآور
کنار کفّ العبّاس آمده عیسی و میدانم
نمییابد به جز دست علمدارت حیاتآور
مرا بیما و بیمن کن، کلامم را مطنطن کن
که هستی فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتآور
تو را در «اهدنا» دیدم صراط مستقیمی که
به حقپیمایی افکار میگردد ثَباتآور
به زیر تیر هم تکبیرةالإحرام میگویی
الا تلمیح اذکارت یقیمون الصّلاتآور!
به خوانت منعمم گردان! که داری سورهی انسان
برای این گدایت باز یؤتون الزّکات آور
خدا تنها تو را «فی البحر کالأعلام» میگوید
چه نوحی هست جز تو «اَلجَوارِی المُنشآت»آور؟
چه رازی در سه بار آوردن نامت نهان کردی؟
چرا اینگونه میباریم؟ نامِ التفاتآور!
به دست دوستداران تو درّی بود در محشر
بنازم اشک چشمم را که میآید براتآور
کرامت میچکد از لای مژگان نجیب تو
نیازی نیست بر لاتانِ عزّی و مناتآور
به ایجاز آمدم حرفی از اعجاز تو را گویم
زمان قبض روحم مرحمت کن انبساط آور
چنان از شطح لبریزم به دارالوصف توحیدت
که میترسم بگویم بودهای عین القضاتآور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مدح
#مجید_لشکری
دو چشمت انگبینجوشان و لبهایت فراتآور
چراغت راهگستر ، کشتی نوحت نجاتآور
قلم باید شوند اشجار در ثبت دمی از تو
برای لیقهی کتّاب ، دریاها دواتآور
به سمتت وحی شد نازل، که هستی فیض را قابل
پدر باشد کمیلآموز و فرزندت سماتآور
تو را در شطِّ رنج ای شاه! میبینم نمیدانم
که ایثار تو باشد در نهایت کیش و ماتآور
تو را مجموعهی اضداد مینامند عاشقها
که شادی بیتو حزنانگیز و غم با تو نشاطآور
خدا در ذات زیبایت جلالش را نشان داده
نشان دادهاست احسان قدیمت را صفاتآور
هرآنکس شاه! شمشادِ قدت را دید «حافظ» شد
بهرغم اشک شورش میشود شاخِ نباتآور
کنار کفّ العبّاس آمده عیسی و میدانم
نمییابد به جز دست علمدارت حیاتآور
مرا بیما و بیمن کن، کلامم را مطنطن کن
که هستی فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتآور
تو را در «اهدنا» دیدم صراط مستقیمی که
به حقپیمایی افکار میگردد ثَباتآور
به زیر تیر هم تکبیرةالإحرام میگویی
الا تلمیح اذکارت یقیمون الصّلاتآور!
به خوانت منعمم گردان! که داری سورهی انسان
برای این گدایت باز یؤتون الزّکات آور
خدا تنها تو را «فی البحر کالأعلام» میگوید
چه نوحی هست جز تو «اَلجَوارِی المُنشآت»آور؟
چه رازی در سه بار آوردن نامت نهان کردی؟
چرا اینگونه میباریم؟ نامِ التفاتآور!
به دست دوستداران تو درّی بود در محشر
بنازم اشک چشمم را که میآید براتآور
کرامت میچکد از لای مژگان نجیب تو
نیازی نیست بر لاتانِ عزّی و مناتآور
به ایجاز آمدم حرفی از اعجاز تو را گویم
زمان قبض روحم مرحمت کن انبساط آور
چنان از شطح لبریزم به دارالوصف توحیدت
که میترسم بگویم بودهای عین القضاتآور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
مثل هر شب نگاه مادر من
خیره بر چارچوب در شده است
آن قدر خیره مانده یک نقطه
که نگاهش دوباره تر شده است
مادرم از گلایهها سیر است
مادرم نوجوان، ولی پیر است
مادرم بستری، زمینگیر است
مادرم دست بر کمر شده است
زخم بازو برید امانش را
سوخت آن قامت کمانش را
طاقتش هرچهقدر کم شده است
درد پهلوش بیشتر شده است
زن همسایه چند روزی پیش
با گروهی عیادتش آمد
با همین گوش خود شنیدم گفت:
«فاطمه مثل محتضر شده است»
جامهای کرد بر تن حَسَنش
کفنی هم گذاشت دست حسین
زینبش را فقط سفارش کرد
نکند عازم سفر شده است:
«دخترم! کربلا برای حسین
مثل خواهر نه! مثل مادر باش
چون شنیدم که از مصیبت او
سعد وقّاص با خبر شده است»
بگذارید نیمهجان بشوم
بگذارید قدکمان بشوم
بگذارید روضهخوان بشوم
حرفی از کربلا اگر شده است
.
کربلا هیزم تر آوردند
اشک از دیدهها در آوردند
دامن خیمههای آل اللّه
با همان شعله شعلهور شده است
چارده قرن مادرم زنده است
نور او تا همیشه تابنده است
شرح او بینهایتی ابدی است
قصّهاش گرچه مختصر شده است
✍ #مجید_لشکری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
شمع وجود فاطمه سوسو گرفته است
شب با سکوت بغض علی خو گرفته است
آتش گرفت جان علی با شرار آه
وقتی که از ولی خدا رو گرفته است
در دست ناتوان خودش بعد ماجرا
این بار چندم است که جارو گرفته است
قلب تمام ارض و سماوات و عرش و فرش
یک جا برای غربت بانو گرفته است
حتی و جود میخ و در و تازیانهها
عطر و مشام از گل شببو گرفته است
با ازدحامِ موجِ مخالف بیا ببین
کشتی عمر فاطمه پهلو گرفته است
مردی که بدر و خیبر و خندق حماسه ساخت
سر در بغل گرفته و زانو گرفته است...
✍ #مجید_لشکری
📝🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#الحق_مع_علی_و_علی_مع_الحق
#مجید_لشکری
تا که رد از قالب تن میشود
مشرق او شامشکن میشود
نحس و سعیدند در اشیا نهان
سنگ عقیق اهل یمن میشود
سر زده از چاک گریبان صبح
من همه او او همه من میشود
آدم از آیینهی مردانهاش
جلوهی حوّاست که زن میشود
خندهی او سبزی دشت مغان
گریهی او رود تجن میشود
بسکه لطیفست به گلخندهای
خلع از آفاق بدن میشود
دیدهی او صلح و دو ابروش طاق
گرچه حسینست، حسن میشود
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7