#حضرت_زینب_شهادت
یکسال و نیم از رفتن تو گریه کردم
با هر نخ پیراهن تو گریه کردم
خیلی برای کشتن تو گریه کردم
با خندههای دشمن تو گریه کردم
هرشب بدون تو هزاران شب گذشته
دیگر بیا آب از سر زینب گذشته
آخر مرا با غصّهی ایّام بردند
با خاطرات سیلی و دشنام بردند
بین همان شهری که بزم عام بردند
این آخر عمری مرا در شام بردند
پروانه ها خاکسترم را جمع کردند
از زیر سایه بسترم را جمع کردند
گفتم به عبدالله که یاد قَرَن کن
کمتر کنارم صحبت از باغ و چمن کن
این آخر عمری مرا رو به وطن کن
من را میان کهنه پیراهن کفن کن
با قاسم و عباسم و اکبر بیائید
من را بسوی کربلا تشییع نمائید
حالا دگر بال و پری دارم، ندارم
در آتشت خاکستری دارم، ندارم
من سایهی بالاسری دارم، ندارم
چیزی به جز چشم تری دارم، ندارم
آنقدر بین کوچهها بال و پرم سوخت
آنقدر بعد کربلا موی سرم سوخت
باور نخواهی کرد با اغیار رفتم
با چادر پاره سر بازار رفتم
خیلی میان کوچهها دشوار رفتم
با ناسزای تند نیزهدار رفتم
یادم نرفته دست بر پهلو گرفتم
از دشمنان تو چگونه رو گرفتم
یادم نرفته دور تو جنجال کردند
جمعیتی را وارد گودال کردند
آن ده سواری که تو را پامال کردند
دیدم تنت را زندهزنده چال کردند
یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم
در گوشهی مقتل تو را گم کرده بودم
#محمدجواد_پرچمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_صادق_ع_شهادت
دارد میان هیئت خود گریه میکند
با اهل بیت عصمت خود گریه میکند
با داغ هتک حرمت خود گریه میکند
دارد برای غربت خود گریه میکند
آتش گرفت خانهاش اما سپر نداشت
بینِ چهار هزار نفر یک نفر نداشت
مشعلبهدستها وسط خانه ریختند
یک عده بی حیا وسط خانه ریختند
تا اینکه بی هوا وسط خانه ریختند
اموالِ خانه را وسط خانه ریختند
بین نماز بود و مجالش ندادهاند
حتی امان به اهل و عیالش ندادهاند
بین هجوم بی خبر و یاد مادر است
دیوارهای شعلهور و یاد مادر است
تنها میان درد سر و یاد مادر است
افتاده است پشت در و یاد مادر است
شکر خدا خمیده به دیوار بر نخورد
بال و پرش به تیزی مسمار بر نخورد
این پیرِ سالخورده عصا بر نداشته
آرامتر هنوز عبا بر نداشته
نعلین خویش را به خدا بر نداشته
شیخِ حرم عمامه چرا بر نداشته
او را کشان کشان وسط کوچه میکِشند
در پیش این و آن وسط کوچه میکِشند
آتش مسیر رفتن او را گرفته است
طفلی ز ترس دامن او را گرفته است
چه بد طناب گردن او را گرفته است
راه نفس کشیدن او را گرفته است
از بس دویده، خسته شده، بی رمق شده
این پیرمردِ غمزده خیس عرق شده
گیرم خمیده در بر انظار رفته است
پای برهنه از سر بازار رفته است
گیرم به پای هر قدمش خار رفته است
با دستِ بسته مجلس اغیار رفته است
شکر خدا که پیرهنش پا نخورده است
در زیر چکمهها دهنش پا نخورده است
میگفت بین ازدحام: آه عمّه جان
افتاده بود یاد خیام؛ آه عمّه جان
آه از نگاه مردم عام؛ آه عمّه جان
از ماجرای بزم حرام؛ آه عمّه جان
دستش به روی خاک به سردی گرفته شد
بار دگر محاسن مردی گرفته شد...
✍ #محمدجواد_پرچمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات
#زمزمه؛ #محاوره
دلِ آشفته اگر حسین میگه
درد داره که انقدر حسین میگه
پَر پروانه میخواد بسوزه که
پای شمع تا به سحر حسین میگه
گرچه نخنماس ولی خیلی ساله
پرچمه سرِ گذر حسین میگه
روز محشر چندقدم جلوتره
نوکری که بیشتر حسین میگه
کار استجابت دعاش یقینیه
هرکسی با چشمِ تر، حسین میگه
این چه رسمیه پدر که میمیره
جلو تابوتش پسر، حسین میگه
این چه عشقیه پسر که جون میده
پشت تابوتش پدر، حسین میگه
ما توی سینهزنی حسین میگیم
مادرش هم دم دَر، حسین میگه
ماها دستبهسینه اسمشو میگیم
مادرش دست به کمر حسین میگه
**
خواهرش نَفَس نَفَس نَفَسزنان
داره روبروی سر، حسین میگه
✍ #محمدجواد_پرچمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_ع
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
آن شب که بین هالهای از نور بودم
بین پَر و بالِ ملک مستور بودم
وقتی مرا بردند از پیش پیمبر
تا خانهی مردِ دلیرِ بدر، حیدر
گفتم: علی جان گرچه ناموس خدایم
اما برای تو کنیزی مینمایم
من آمدم در خانهات سوسو کنم من
با عشق زیر پات را جارو کنم من
گفتم علی جان کارهای خانه با من
گردیدن دور تو چون پروانه با من
گفتى: تو كه باشى دلم گرم است زهرا
با تو تنور خانهام گرم است زهرا
آوردمت در خانهام ريحانه باشى
بانوى من خانوم اين كاشانه باشى
گفتى: بيا تا جان به پاى تو بريزم
گفتى براى اولين دفعه "عزيزم"
گفتى: اگر چه خواجهی لولاک هستم
زهراى من بر ساحت تو خاک هستم
از كوثر چشمت عزيزم باده نوشم
زهرا كه دارم، پس زره را میفروشم
گفتى' كه میبالم به پيوند تو زهرا
جانِ على قربان لبخند تو زهرا
گفتى تو را احمد امانت داده بر من
بيرون نيا از خانهات حتى اگر من...
با دست بسته رفتم و زانويم افتاد
يا ريسمان كينه بر بازويم افتاد
زهرا نيا بيرون كه اين كابوس سخت است
آرى زمين افتادنِ ناموس سخت است
از جاى اينكه هر دو دستم را ببندند
ایكاش بين كوچه چشمم را ببندند
بلكه نبينم زير دست و پا میاُفتی
در كوچه تا پا میشوى از جا میاُفتی
حيدر بميرد خار بر رويت نگيرد
ميخ درِ خانه به پهلويت نگيرد
حيدر بميرد با مغيره در نيفتى
بر روى خاکِ كوچهها با سر نيفتى
حيدر بميرد نشنود نيلى شدى تو
يا در گذر آزرده از سيلى شدى تو
آن شب به او گفتم علی یار تو هستم
هرچه که پیش آید طرفدار تو هستم
گفتم تحمل کردن مسمار با من
افتادن بین درودیوار با من
گفتم که پژمردن میان کوچه با من
حتى زمین خوردن میان کوچه با من
گفتم علی جان سایهی بالاسرم باش
کوچه که رفتم خواهشاً دوروبرم باش
هردم کنارم باش بارِ من نیفتد
در بین کوچه گوشوار من نیفتد...
✍ #علی_اکبر_لطیفیان و #محمدجواد_پرچمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_ولادت
هرکه را آسمانیاش کردند
در نگاه تو فانیاش کردند
هر که عطر و بوی تو داشت
غرقِ در مهربانیاش کردند
در بهشت خدا محبّ تو را
لایق حکمرانیاش کردند
و سپس عاشق ولایت را
تا ابد جاودانیاش کردند
از سبوی تو هرکسی مِی زد
مست آئینهخوانیاش کردند
هر نبی را جدا جدا اوّل
پای درس تو فانیاش کردند
هرکسی را لیاقتی دادند
خرج دلبر، جوانیاش کردند
با نگاهت دوباره زنده شدیم
تو نظر کردهای که بنده شدیم
عشق، سرمست دلربایی توست
عاشقِ جلوهی خدایی توست
ریزه خوار قدیمیات حاتم
شغل حاتم فقط گدایی توست
از نگاه تو کفر میلرزد
این همان ارث مرتضایی توست
از دم تو مسیح جان گیرد
لیک عیسی خودش فدایی توست
کربلایی، مدینهای، حاجیست
هر محبّی که سامرایی توست
مست جام توایم یا هادی
ما غلام توأیم یا هادی
دست خالی منم، کریم تویی
روح رحمان و یا رحیم تویی
فخر دارم به آسمان و زمین
چون امیر من از قدیم تویی
پیش دریای علم جاویدت
همه جاهل، فقط علیم تویی
عرش حق اعتبار دارد چون
ساکن کوی آن حریم تویی
بهر ایران بس است، استادِ
شاه عبدالعظیم تویی
تو کلیمُ اللَه از تبار علی
گفت موسی فقط کلیم تویی
کی شود شیعهی شما گمراه؟
راه ایمانِ مستقیم تویی
با تو من تا خدا سفر کردم
با تو از لامکان گذر کردم
جامعه یک حدیث ناب تو بود
جامعه بهترین خطاب تو بود
هر سلامش معارفی کامل
این قدیمیترین شراب تو بود
هست قرآن، کتاب ختم رسل
به خدا جامعه کتاب تو بود
جامعه کٌنهِ معرفتسازیست
این زیارت در احتساب تو بود
پشت چشمان تو بُوَد خورشید
پس طلوع از پسِ نقاب تو بود
سحری من خدا خدا کردم
لحنِ لبیک حق، جواب تو بود
جامعه، نافله و عاشورا
از وصایای مستجاب تو بود
هادیِ فاطمه دعایم کن
متّقی در ره خدایم کن
هرکه در این سرا ولایت داشت
از ولای شما روایت داشت
هرکسی در مسیر ایمانش
به خدا از شما هدایت داشت
مورد لطف حضرت زهراست
دلت از هرکسی رضایت داشت
تا خدا رفت و رستگارش کرد
هرکه را چشم تو عنایت داشت
در مسیر عبورتان آقا
مَلَکی پَر به زیر پایت داشت
بهر بخشیدنِ تمام بشر
خاک پای شما کفایت داشت
دست خالی نرفته هرکس که
سفری سوی سامرایت داشت
طالب عزّت و سرورم من
با شما انعکاس نورم من
میرسد بوی حضرت هادی
عطر گیسوی حضرت هادی
قبلهی عاشقان و سرمستان
خَم ابروی حضرت هادی
شیر هم صید میشود بینِ
پیچشِ موی حضرت هادی
ماه شرمنده میشود نزدِ
رخ مَهروی حضرت هادی
در گلستانِ یار، شد مهدی
گلِ خوشبوی حضرت هادی
فخر دارد به باغهای بهشت
تربت کوی حضرت هادی
هرکه را فیض طاعتش دادند
می ناب شهادتش دادند
حرف تو حرف ناب ایمان است
همهاش آیههای قرآن است
آن ولایت که گفتهای آقا
مرکز ثقل آن در ایران است
انقلابِ ولاییِ ایران
همه از التفات جانان است
لقب شیعهی حقیقی ِ تو
به خدا لایق شهیدان است
گشته بیدار امّت اسلام
این همان وعدهی امامان است
دشمنی با گناه و استکبار
پَر پرواز هر مسلمان است
هرکه تهدید میکند ما را
بی گمان در مسیر شیطان است
کاش میشد شهیدتان باشم
تا ابد رو سفیدتان باشم
گردش روزگار دست شماست
در خزان هم بهار دست شماست
من گرفتار سامرا هستم
اذن دیدار یار دست شماست
آبرو دارم از محبّت تو
هادیا، اعتبار دست شماست
ضرب شصتی نشان دشمن ده
یا علی ذوالفقار دست شماست
ای چهارم علی ز آل علی
کوثر خوشگوار دست شماست
بیقرارم تو التیامم ده
در دو عالم قرار دست شماست
شکر حق سائل شما هستم
روزیِ بی شمار دست شماست
من نمک گیر سفرهات هستم
از سبوی ولای تو مستم
✍ #محمدجواد_پرچمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پیشواز_محرم
#ورود_به_ماه_محرم
اشعار سرخ دلشکنش را بیاورید
دمنوحههای سینهزنش را بیاورید
دارد صدای قافله از دور میرسد
اسپندِ وقتِ آمدنش را بیاورید
بعد از کتیبههای حسینیه زودتر
سینیِ چایریختنش را بیاورید
دادم لباس مشکی خود را به مادرم
آری بساط دوختنش را بیاورید
دلشورههای خواهر او بیشتر شده
اسباب غمنداشتنش را بیاورید
دارد به قتلگاه چه نزدیک میشود
زینب! رباب! پیرهنش را بیاورید
**
حالا رسیده عصر دهم، گفت خواهرش:
اموال غارتیِ تنش را بیاورید
✍ #محمدجواد_پرچمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#سال_جدید
نوروز وصالتان حُسینی بادا
نیکوییِ حالتان حُسینی بادا
در وسعت کُلُ خَیر فی بابِ حُسین
سرتاسر سالتان حُسینی بادا
#محمدجواد_پرچمی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات
#زمزمه؛ #محاوره
دلِ آشفته اگر حسین میگه
درد داره که انقدر حسین میگه
پَر پروانه میخواد بسوزه که
پای شمع تا به سحر حسین میگه
گرچه نخنماس ولی خیلی ساله
پرچمه سرِ گذر حسین میگه
روز محشر چندقدم جلوتره
نوکری که بیشتر حسین میگه
کار استجابت دعاش یقینیه
هرکسی با چشمِ تر، حسین میگه
این چه رسمیه پدر که میمیره
جلو تابوتش پسر، حسین میگه
این چه عشقیه پسر که جون میده
پشت تابوتش پدر، حسین میگه
ما توی سینهزنی حسین میگیم
مادرش هم دم دَر، حسین میگه
ماها دستبهسینه اسمشو میگیم
مادرش دست به کمر حسین میگه
**
خواهرش نَفَس نَفَس نَفَسزنان
داره روبروی سر، حسین میگه
✍ #محمدجواد_پرچمی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات
#زمزمه؛ #محاوره
دلِ آشفته اگر حسین میگه
درد داره که انقدر حسین میگه
پَر پروانه میخواد بسوزه که
پای شمع تا به سحر حسین میگه
گرچه نخنماس ولی خیلی ساله
پرچمه سرِ گذر حسین میگه
روز محشر چندقدم جلوتره
نوکری که بیشتر حسین میگه
کار استجابت دعاش یقینیه
هرکسی با چشمِ تر، حسین میگه
این چه رسمیه پدر که میمیره
جلو تابوتش پسر، حسین میگه
این چه عشقیه پسر که جون میده
پشت تابوتش پدر، حسین میگه
ما توی سینهزنی حسین میگیم
مادرش هم دم دَر، حسین میگه
ماها دستبهسینه اسمشو میگیم
مادرش دست به کمر حسین میگه
**
خواهرش نَفَس نَفَس نَفَسزنان
داره روبروی سر، حسین میگه
✍ #محمدجواد_پرچمی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
معجزات چشم زهرا عرش اعظم ساخته
هاجر و آسیه حوا و مریم ساخته
از ازل بیتالاحرام کعبه بیتالفاطمهست
کعبه را تسبیح زهرا قرص و محکم ساخته
آخر پیغمبری بابایزهرابودن است
نور زهرا مصطفی را نور خاتم ساخته
فاطمه حق و مع الحقّش علی مرتضیست
حقّ ولایت را میان این دو توأم ساخته
پیش زهرا ذوالفقارش سر فرود آورده است
علتش این بوده که شمشیر را خم ساخته
فاطمه وقتی که پای شوهرش آمد وسط
لشگری را با جلال خویش در هم ساخته
دم نمیآرد مبادا همسرش غمگین شود
فاطمه در شعلهها هم سوخته هم ساخته
گر چه او مقداد و عمّار و ابوذر داشت نه
آخرش از یک عجم سلمان محرم ساخته
نیمی از ما را خدا در فاطمیه ساخته
نیم دیگر را خود زهرا محرّم ساخته
فاطمه معمار خلق سینهزنها بوده است
یک حسینیه خودش در بین قلبم ساخته
وصلههای چادرش دیروز زحمت داشته
تا برای روضهها امروز پرچم ساخته
روز محشر ریشههای چادری که سوخته
مایه آسایش ما را فراهم ساخته
هر زمان در روضهها مادر صدایش میکنیم
کیسه ما را پر از فیض دمادم ساخته
#محمدجواد_پرچمی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات
#محمدجواد_پرچمی
خانه ای که سردر آن جای چوب پرچم است
چارچوبش تکیه گاه بانویی قامت خم است
هم چو سلمان اندرونی رفتن این خانه ها
رزق هرکس نیست حرف محرم و نامحرم ا
خرجی روضه گرفتن از جگر ها می رسد
نوکری با خون دل خوردن همیشه توأم است
اینکه ما نوکر شدیم از ربنای فاطمه است
مثل عیسی که عروجش از دعای مریم است
دست من که نیست نامت گریه در می آورد
کارخورشید است اینکه روی هر گل شبنم است
خوب و بد را می خرند این است رسم کربلا
تلخی چای عراق و شهد شکر با هم است
یا حسینِ سینه زن جانم حسین فاطمه است
در قرار سینه زنها پاسخ دم یا دم است
دست از این دامن کشیدن تیرگی می آورد
خوش به حال آنکه چنگ التماسش محکم است
بابت هر روضه ای از روضه های کربلا
باید از جان هم گذشت امّا بضاعت هم کم است
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#محمدجواد_پرچمی
در حرم لب بر لب پیمانه باشد بهتر است
شمع دورش چند تا پروانه باشد بهتر است
بهتر آنکه از در هر خانه نومیدم کنند
دل اگر با غیر تو بیگانه باشد بهتر است
گر بنا باشد دلم را جز تو آبادش کند
این دل ویران همان ویرانه باشد بهتر است
جان من آقا مرا سرگرم کاشیها مکن
میهمان مشغول صاحبخانه باشد بهتر است
صحنتان را میزنم برهم، جوابم را بده
این گدا گاهی اگر دیوانه باشد بهتر است
مدّعی در این حرم از سیر بالاها مگو
این کبوتر فکر آب و دانه باشد بهتر است
گنبدت مال همه؛ باب الجوادت مال من
جای ما پشت در میخانه باشد بهتر است
من که هربار آمدم اینجا گنهکار آمدم
توبه هم قولش اگر مردانه باشد بهتر است
تا شب قبرم که می آیی برای دیدنم
این دل ما پیش تو بیعانه باشد بهتر است
صبح محشر هم خودت دنبال کار ما بیفت
پشت ما توصیهی شاهانه باشد بهتر است
گریه کردم شانهی گرم ضریحت بغض کرد
وقت گریه سر روی یک شانه باشد بهتر است
کربلا از تو گرفتن واقعاً شیرین تر است
روزی ماهم از این کاشانه باشد بهتر است
اشک میخواهم ز تو دریای «فَابکِ للحسین»
رزق ما از جام سقاخانه باشد بهتر است
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7