#ولادت_با_سعادت_حضرت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
رسیده حجتِ دینِ خدا، اباالمهدی
امینترین وصیِ مصطفا، اباالمهدی
دعای روز و شب مرتضا، اباالمهدی
عطای حضرتِ خیرالنسا، اباالمهدی
کسی که چشم و چراغ تمامِ آل علی است
امامِ یازدهم. جلوهی جمالِ علی است
به یُمنِ سورهی کوثر، نِکو ثمر حسن است
سلالهی حسنین، عشق را اثر حسن است
حسینِ فاطمه را هشمین پسر حسن است
برای هادیِ دین، پارهی جگر حسن است
به شعرِ زندگیاَش بیت بیت مینازیم
به دومین حسنِ اهلبیت مینازیم
کسی که معدنِ اسرار، در کرانهی اوست
کسی که گل پسرِ فاطمه، جوانهی اوست
کسی که حجتِ ثانی عشر، نشانهی اوست
کسی که یاریِ دین، کارِ جاودانهی اوست
نگاهِ جملگیِ انبیاست، سوی حسن
تمامِ زندگیِ اولیاست، روی حسن
برای یاریِ دین، غصههای دوران دید
ز نقشهی خلفا، سالهای هجران دید
جفا و خدعه و تبعید و داغ و زندان دید
چقدر طعن و اهانت، ز مکرِ عدوان دید
برای آنکه نیاید، وصیِّ او به جهان
هَماره تحتِ نظر بود آشکار و نهان
چه خوب، امتِ خود را، رهِ سعادت داد
به شیعه، سَطوَت و آقائی و سیادت داد
پیام و نامه، به یارانِ با رشادت داد
مُحبّ و پیروِ خود را، به هجر عادت داد
تقیّه کرد و به کِتمانِ سِرّ، قیام نمود
وظیفه را همه، تفهیمِ خاص و عام نمود
برای فاطمه صبر و قرار، عسکری است
حسنمدار و حسینی تبار ، عسکری است
برای شیعه، همه اعتبار، عسکری است
چراغِ روشنِ شبهای تار، عسکری است
به آن نشانه، که از اربعین به ما داده
هزار قافله را، اِذنِ کربلا داده
نشانههای خدا را، دقیق فرموده
ز اِلتزامِ ولایت، عمیق فرموده
برای شیعه سفارش، عقیق فرموده
چه خوب، از برکاتِ رفیق فرموده
رفیقِ خوب، بدیِ ترا برَد از یاد
هزار بار کند، خوبیِ ترا فریاد
بگو کدام رفیق، از اماممان بهتر
چه نصرتی به رهَش، از دَوامِمان بهتر
اِطاعتش، ز قعود و قیاممان بهتر
به فعل، یاریِ مان، از کلاممان بهتر
اگر امام شناسی، خوشا بر اَحوالت
قبولِ لطف و کرم میشوند، اَعمالت
هزار شکر به ما، مهدیاَش نظر دارد
به اعتبارِ پدر، مرحمت پسر دارد
اگرچه دوریِ او، سخت دردِ سر دارد
ولی ز حالِ همه، دوستان خبر دارد
به دردِ شیعه اگر لطف، آن طبیب کند
خدا جمالِ دلآرای او نصیب کند
محبِّ او همهجا درد و داغ میبیند
گهی به غزه و گه، شاچراغ میبیند
خرابه را به غمِ یار، باغ میبیند
بدان امید، که وصل از فراق میبیند
سری به حجرهی سردابِ سامرا بزنیم
و با امام زمان، سر به کربلا بزنیم
بخوان دعای فرج را به حالِ مضطر، آه
بگو به درد و غمِ کودکان بی سر، آه
به یادِ اشکِ رباب و لبانِ اصغر، آه
که آب بسته به لبهای طفل و مادر، آه
به کامِ تشنهی نوزادِ زیرِ آن آوار
به پشتِ خیمه بِگِرییم، تا قیامت زار
به پشتِ خیمه ببین، کودکی در آغوش است
بغل گرفته پدر، طفلکی که مدهوش است
گلوی پارهی نوزاد، گوش تا گوش است
جوابِ هِلهِلهی حرمله، چه خاموش است
حسین گریه کند بیصدا، ولی لشکر
گرفته جشن، برای شهادتِ اصغر
حاج محمودژولیده
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7