#امام_زمان
وقتی که یادت نیستم، بی اعتبارم
وقتی به تو ایمان ندارم، بی قرارم
الحق و الانصاف کم فکر تو هستم
از بس که بر این نفس وامانده دچارم
شاید که از چشم تو افتادم که این طور
دیگر زمان معصیت بی اختیارم
یابن الحسن، با غفلتم سرمایه ام سوخت
رحمی نما، آتش گرفته کوله بارم
باشد بزن اما دگر رو برمگردان
شرمنده ام من از گناه بی شمارم
دیدی پشیمانم، به آغوشم کشیدی
دیدم غریق رحمت پروردگارم
گرچه برایت نوکر خوبی نبودم
با این همه جد شما را دوست دارم
من که نشد یک بار پیش تو نشینم
شاید زمان روضه بنشینی کنارم
رو به برادر، خواهری با گریه می گفت:
با رفتنت آتش زدی بر روزگارم
ای کاش می شد بوسه از رویت بگیرم
قاری قرآنم، عزیزم، نی سوارم
#محمد_جواد_شیرازی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گل های مسرت
امشب ازقافله ی نور خبردارم من
از سواران سلحشور خبردارم من
از نشاط وپری وحور خبردارم من
از شکوه دل پُر شور خبردارم من
شب زیبایی وروز طرب انگیز رسید
ساقی میکده با ساغر لبریز رسید
امشب از نور دل دل فاطمه صحبت دارم
با شما صحبتی از جلوه ی عصمت دارم
سخن از شادی گل های مسرت دارم
خبر از آینه ی عشق ومحبت دارم
غرق شیدایی وشورم اگراز شور حسین
جبرئیلم که خبرمی دهم از نور حسین
شهر یثرب ز رُخش نور علی نور بود
رشک فردوس برین رشک دل طور بود
خاطر اهل ولایت همه مسرور بود
خانۀ فاطمه پُر ولوله و شور بود
مرتضی شکر خدا کرد و رویش بوسد
مصطفی گریه گمان زیر گلویش بوسد
این گل سرخ که زیبنده ی زهرا وعلی ست
لالۀ گلشن ارزنده ی زهرا وعلی ست
این همان چشمه ی جوشندۀ زهرا وعلی ست
این همان مهر درخشنده ی زهرا وعلی ست
از فروغ رخ او تا که تکلم کردند
بررُخش این دو گل یاس تبسّم کردند
نور او منبع وسرچشمه ی خورشید بود
روی او خوب تر از ماه شب عید بود
مهراو آینه ی روشن توحید بود
حُب او روز جزا مایه ی امیّد بود
هرکه شد ذره ی این مهر به خورشید رسد
پیروش عاقبت الأمر به توحید رسد
آی فطرس بخدا قبله ی حاجات رسید
خیز از جا که کنون وقت ملاقات رسید
بنگر لاله ای از گلشن سادات رسید
نور سبزی زجمالش به سماوات رسید
نور این مهر چراغ سحرت خواهد داد
عطر این گل زوفا بال وپرت خواهد داد
روی او آینه ی صبرو ثبات است بیا
نفسش باعث احیاء حیات ست بیا
در دوعالم همه را فلک نجات ست بیا
بهر آزادی تو برگ وبرات است بیا
کائنات از دم او زنده وجاوید شوند
گمرهان با نگهش پیرو توحید شوند
این همان است که دل در طلبش می کوشد
کوثر عشق ز انگشت پیمبر نوشد
به تنش جامه ی گلرنگ شهادت پوشد
این همان است که خونش همه دم می جوشد
دل جبریل «وفایی» زغم او خون است
این حسین است که اسلام به او مدیون است
#حاج_سید_هاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نغمه ی شیدایی
ای دل هردو جهان محو فریبایی تو
درچمن هیچ گلی نیست به زیبایی تو
همه گل ها به گلستان ادب صف بستند
تا ببینند دمی روی تماشایی تو
تا پراکند خدا عطر دل انگیز تورا
غرق گل شد همه جا فصل شکوفایی تو
چون نسیم سحری عقده گشایی وبود
برلب مرغ سحر نغمه ی شیدایی تو
شب میلاد تو با بوسه زدن بردستت
می کند دست خداوند پذیرایی تو
ادب آموز جهانی و به دانشگه عشق
پُر شد ازشرم و ادب دفتر دانایی تو
ازغبار قدم نور دل فاطمه بود
به خدا در همه جا سرمه ی بینایی تو
همه شب تابه سحر برسر سجّاده ی عشق
غرق ایمانم و دعا شد دل دریایی تو
تکیه بر بازوی خیبر شکن حیدر زد
شور اخلاص تو و دست توانایی تو
چشمه ی علقمه شرمنده زایثار توشد
آفرین برادب تو، به شکیبایی تو
همه ی هستی تو دست وسرو جانت بود
در ره دوست فدا شد همه دارایی تو
باب حاجات خلایق تویی وخلق جهان
چشم دارند برآن معجز عیسایی تو
هرکسی برسر خود شور و هوایی دارد
دل پرشور «وفایی» شده شیدایی تو
#حاج_سید_هاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
الا که جلوۀ آیات نور داری تو
نهان ز دیده ای اما حضور داری تو
زپیش دیده نهانی به چشم دل پیدا
چه غایبی که همیشه ظهور داری تو
بیا که عدل مجسم تویی ودرهمه جا
سرعداوت با ظلم وزور داری تو
دریغ چشم خدا بین نداده اند مرا
وگرنه درهمه عالم حضور داری تو
بدین امید چنین رفته دیده ام درخواب
کزین گذر گه تاریک عبور داری تو
مراببخش ترا از گنه گر آزردم
که جان وقلب رئوف وغفور داری تو
به فاطمه به غم بی نهایتش سوگند
که درغمش دل وجان صبور داری تو
دلش خوش است «وفایی» به سوی او از لطف
اگر چو ماه نگاهی ز دور داری تو
#حاج_سید_هاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#آدینه #امام_زمان
مرا خیال وصالش کشیده در ندبه
دوباره وقت قرارم رسیده در ندبه
کشیده روی سرم دست مهربانش را
همین که قطره ی اشکی چکیده در ندبه
میان زمزمه ی عاشقان یقین دارم
صدای ندبه ی من را شنیده در ندبه
به کار من که نمی آید این دو چشمی که
جمال صاحب خود را ندیده در ندبه
رسیده ام به فرازی که این دل تنگم
به سمت کرب و بلا پر کشیده در ندبه
سلام حضرت ارباب، گفتم و دیدم
که این گدای درش را خریده در ندبه
#علی_علی_بیگی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
❣پادشاه قلبم امام زمانم❣
🦋 مولای مهربان غزل های من سلام
🤍سمت زلال اشک من آقای من سلام
🦋نامت بلند و اوج نگاهت همیشه سبز
🤍 آبی ترین بهانه دنیای من سلام💚
#سلام_مولای_من
#امام_زمان💚
بنويسيد مرا بندهى سلطان نجف
بنويسيد كه عالم همه قربان نجف
ما غباريم..غبارى زِ خيابان نجف
بنويسيد على را گُلِ گلدان نجف
وسط عرش بُوَد تختِ سليمانِ نجف
آنكه بر خاك ، حياتِ دو جهان داد ، كه هست؟
آنكه بر مُرده زبان داد ، توان داد كه هست؟
آنكه در كعبه خودش اِذنِ اذان داد كه هست؟
تَرَك كعبه به ما نيز نشان داد كه هست...
كعبه با آن عظمت دست به دامان نجف
حق بده ! ديدن اين صحن تماشا دارد
حرمش هم به خدا هيبتِ او را دارد
نه حرم بلكه على عرشِ معلى دارد
و اگر كعبه دَرَد سينهى خود ،جا دارد
سرِ ما ذبح كنيد بر سرِ ايوان نجف
زِ قدومش همهى راه به هم مىريزد
دلِ عشاق به ناگاه به هم مىريزد
تا ببيند رُخ او ماه ، به هم مىريزد
گر على گريه كُنَد ، چاه به هم مىريزد
جانِ عالم به فداى شه مردان نجف
من على را به خدا رازِ خدا ميدانم
ولىالله شده منصبِ آقاجانم
ها على و بشر و كيف بشر ميخوانم
به هواى حرمش ابرِ پُر از بارانم
بنويسيد مرا بى سر و سامانِ نجف
خلقت هر دوجهان گوشهاى از تلميحَش
از كران تا به كران دانهاى از تسبيحَش
فتح خيبر كه نشد معجزه...شد تفريحش
و نشد غيرِ على كَس به على تشبيهش
بنويسيد على بانىِ ايمان نجف
جلوهى ديگرى از جلوهى مولا زهراست
روى پيشانى او نقش فقط يا زهراست
به دلم غم نرود تا كه دلم با زهراست
نهراسم به خدا روز جزا تا زهراست
غيرِ زهرا نبُوَد همدم جانانِ نجف
تا كه در معركه شمشير به دستش اُفتاد
دشمن از ترس دگر اسم خودش بُرد زِ ياد
دامنش خيس شد و آبرويش رفت به باد...
چاره ای نیست به جز گفتن دادِ بى داد....
چه شكوهيست در اين هيبت طوفان نجف
تو بر اين سلسلهها حق خلافت دارى
نه فقط شيعه به دنيا تو ولايت دارى
كه در عُقبى تو فقط حُكمِ حكومت دارى
به غلامانِ خودت نيز عنايت دارى
بطلب اين همه سرمست به ايوان نجف
شاعر:
#آرمان_صائمى
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
این روزها که می گذرد ، غرق حسرتم
مثل قنوت های بدون اجابتم !
بسته ست چشم های مرا غفلت گناه
تو حاضری ! منم که گرفتار غیبتم !
یک گام هم به سوی شما برنداشتم
صد مرحبا به این همه عرض ارادتم !
هر روز عصر ، پرسه زدن در ” ولیِّ عصر ” …
” والعصر ” لحظه لحظه فقط در خسارتم
خالی ست دست من ، به چه رویی بخوانمت ؟
دل خوش کنم به چه ؟ به گناهم ؟ به طاعتم ؟
من هر چه دارم از تو ، از این دوستیِ توست
خیری ندیده ای تو ولی از رفاقتم
بگذر ز رو سیاهی من ، أیها العزیز !
حالا که سویت آمده ام غرق حاجتم
بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم
با گوشه چشم خود بِرَهان از اسارتم
آن روز می رسد که فدایی تو شوم ؟
من بی قرار لحظه ی ناب شهادتم
#مناجات_با_امام_زمان
#یوسف_رحیمی
#غزل
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چون ابر سیاهی شده سنگین بارم
این گونه ز شرمساری ام ميبارم
جود و کرمت اميدوارم کرده
ور نه به چه روی من به تو روی آرم
هر لحظه و دم به دم، ظَلَمتُ نَفسِی
من ماندم و بار غم، ظَلَمتُ نَفسِی
گفتی که اگر توبه شکستی بازآ
صد بار شکسته ام، ظَلَمتُ نَفسِی
بی توشه و زاد راه، ما لا اَبکِی
رویم ز گنه سیاه، ما لا اَبکِی
در نامه ي اعمال من سرگشته
یک حُسن نمانده آه ما لا اَبکِی
**
من آمده ام توشه ای از آهم ده
سوز نفس و اشک سحرگاهم ده
هر چند تمام کرده ای نعمت را
یک بار دگر به کربلا راهم ده
#یوسف_رحیمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مناجات با خدا
ﺑﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﮕﺮ ﺗﯿﺮ ﺑﻼﯾﯽ ﻧﺮﺳﺪ
ﺑﺮ ﻟﺒﺶ ﺍﺯ ﺧﻢ ﻫﻮ ﺟﺎﻡ ﻭﻻﯾﯽ ﻧﺮﺳﺪ
ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﻣﺼﺮﻉ ﺑﯿﺖ ﺍﻟﻐﺰﻝ ﻋﺸّﺎﻕ ﺍﺳﺖ
(ﺩﻭﻟﺖ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﭘﺎﯾﯽ ﻧﺮﺳﺪ)
ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺑﯽ ﺩﺭﺩﯼ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭﺩ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻩ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺩﺭﺩ ﺩﻭﺍﯾﯽ ﻧﺮﺳﺪ
ﮔﻞ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺖ ﻭﺍ ﻧﺸﻮﺩ
ﺍﺯ ﺩﻟﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﺗﯿﺮ ﺩﻋﺎﯾﯽ ﻧﺮﺳﺪ
ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺯ ﮔﺪﺍ ﺯﺍﺩﻩ ﮔﺪﺍ ﺯﺍﺩﻩ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﮔﺪﺍﯾﯽ ﻧﺮﺳﺪ
ﺑﺎﻧﮓ ﺍﺩﻋﻮﻧﯽ ﻣﻌﺒﻮﺩ، ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩ
ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﮐﺰ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻟﺒّﯿﮏ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻧﺮﺳﺪ
ﻃﺮﻓﻪ ﺑﯿﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﺎﻋﺮ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺳﺨﻨﻢ
ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺶ ﺍﺑﺪﺍﻟﺪّﻫﺮ ﺑﻼﯾﯽ ﻧﺮﺳﺪ
(ﺗﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﮐﺸﺸﯽ
ﮐﻮﺷﺶ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺮﺳﺪ)
ﺍﯼ ﻧﻮﺍﯼ ﺩﻝ ﺑﯽ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻧﻮﺍﯾﻢ ﺗﻮ ﺑﮕﻮ
ﭼﻪ ﮐﻨﺪ ﮔﺮ ﺩﻝ ﻣﺴﮑﯿﻦ ﺑﻪ ﻧﻮﺍﯾﯽ ﻧﺮﺳﺪ
ﯾﺎ ﺭﺏ ﺍﺯ ﻟﻄﻒ ﻣﺮﺍ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺩﻝ ﭘﺎﮐﯽ ﺩﻩ
ﮐﺰ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺗﯿﺮ ﺧﻄﺎﯾﯽ ﻧﺮﺳﺪ
ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻧﮕﯿﺮﺩ "ﻣﯿﺜﻢ"
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺩﻟﺪﺍﺭ ﻧﺪﺍﯾﯽ ﻧﺮﺳﺪ
#غلامرضا_سازگار
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
«تضمین غَزَل حافظ»
دوباره اَرض وسَماء پُرز نورشاخص شد
فرشته بال وپَرَش را کشید ومُخلص شد
پیام وحی به احمَد چو گفت بی حس شد
ستاره ای بدرخشید وماه مجلس شد
دل شکستهٔ مارا اَنیس ومونس شد2
به مهراوچوگِلَم راخدا زلُطف سرست
بدشت سینهٔ ما بَذر مهراوراکِشت
هَرآنکه پیرو اوگَشته هَست اَهل بهشت
«نگارمَن که به مَکتَب نَرَفت وخَط نَنوشت»
«به غَمزه مَسئله آموز صَدمُدَرّس شد»
زَمین مَکهّ شده دَرنَظَرچو وادی طور
زآسمان به حِرا واشده دَری اَزنور
سپیده سَرزده وطی شده شب دیجور
«طَرَب سَرای مُحَبَتّ کنون شَوَد معمور»
«که طاق اَبروی یارمَنَش مُهَندس شد»
رسیده حَضرَت روحُ الاَمین زسوی خدا
زبانگ اِقرَأ اوپُرشُده است اَرض وسَما
وَزیده بوی خوشی بَرتمامی صَحرا
«به بوی اودل بیمار عاشقان چوصَبا»
«فدای عارض نسرین وچَشم نَرگس شد»2
بیا وراه درست انتخاب کن زبَهرخدا
تَوَسُلی به حَضرَت خَتمی مآب کن زبَهرخدا
بیاوشرکَت درهَر ثواب کن زبَهرخدا
«لَب اَزتَرَشُح می پاک کُن زبَهرخدا»
«که خاطرَم به هزاران گنه مُوَسوس شد»
غُبارمَجلس تو غم زهردلی بزُدود
زما به مَحضَرتان اَزهمین مکان سلام ودُرود
که گفته برتوسلامی زمهر
رَبّ وَدود
«کرشمهٔ توشَرابی به عاشقان پیمود»
«که علم بی خَبَرافتاد وعَقل بی حس شد»
بیاد روی توبَر تَن کنیم جامهٔ نو
چوراه پَس نَبُوَد میرَویم رو به جُلو
خوشا کسی که دراین بادیه شَودرَهرو
«خیال آب خضر بَس اَست وجام کیخُسرو»
«به جُرعه نوشی سُلطان اَبوالفَوارس شد»
اَگرکه مهرپَیَمبَر به سینه أت داری
اگر که غَرق گناهی وَ یا گرفتاری
اَگر که عاشق دلدادهٔ عَلَمداری
«چوزَرخَرید وجود اَست شعرمن آری»
«عقیق دولَتیان کیمیای این مس شد»
براه خوب هَمیشه زَبان بگَردانید
سپند دور سَرعاشقان بگَردانید
نگاه عاطفه اَزاین جَهان بگَردانید
«براه میکده یاران عَنان بگَردانید»
«چراکه حافظ اَزاین راه رَفت ومُفلس شد»
گرفت پَرچَم توحید واَزخدا دَم زَد
دَم اَزخدای کریم ورَحیم عالم زَد
بساط ظُلم وستَم رایک باره بَرهَم زَد
بروی بام فلَک ایستاد و پَرچَم زَد
کَسی که مکتَب توحید را «مُوسّس» شد2
طَریق مَکتَبَش آزادگی وآزادی است
هَرآنکه پَیرُو اوشد دلش پُر ازشادی است
زبان شعرپُراَزواژه های امدادی است
به مَدح اَحمَد وآلَش سرودَن اُستادی است
ومیتوان به خدا هَم رسید و «عابس» شد
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7