eitaa logo
اشعار ناب آیینی
31.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
93 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . . ☫ ﷽ ☫ 🔸مجموعه بزرگ تبلیغات برتر👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 . ⭐️مجموعه تبلیغاتی ناب 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59
مشاهده در ایتا
دانلود
برخیز که بی اجازه آمد خورشید با یک دلِ پرگدازه آمد خورشید شب رفت و دوبـــاره روزِ نو آورده با صبح بخیر تازه آمد خورشید! . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بر شانه‌ی باد به رسم تکرار نوشتم رهگذر در گذرگاه عشق کلاهت پس معرکه است . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
می زند لبخند تا شاید بخنداند مرا خوب میدانم تکیده قامتش این روزها خسته و افسرده می آید پر از شرمندگی باز هم آزرده دل،دولا کمر،بابای ما چند ماهی می شود در جستجوی کار نو می رود با خنده صبح وشام می گیرد عزا روی سرخ وسیلی واین آبروی لعنتی کم کَمک دارد پشیمان میکند ما را حیا آشنایان هم غریبه،دوستان هم کور وکر از لب بابا نمی افتد توکل برخدا روزهای خوب می آیند! می دانم ولی... خرد شد بابا از این درد و غم بی انتها . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
درمکتب تــو درس چـه آموختنی است آنقدر که چشمم به لبت دوختنی است شاگـرد تـــو بودن افتخاری است مـرا هرنکته ی تو گوهری اندوختنی است . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به جرم عشق تو گر می‌زنند بر دارم گمان مبر که ز عشق تو دست بردارم مگو که جان مرا با تو آشنایی نیست که با وجود تو از هر که هست بیزارم از آن سبب که زبان راز دل نمی‌داند حدیث عشق ترا بر زبان نمی‌آرم مرا دلیل بس این در گشاد و بست جهان که رخ گشودی و بستی زبان گفتارم صمدپرست نخواهد صنم من آن شمنم که پیش چون تو صنم‌ صورتی گرفتارم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
افسوس من مرده‌ام و شب هنوز هم گویی ادامه‌ی همان شب بیهوده‌ست! آیا شما که صورتتان را در سایه‌ی نقاب غم انگیز زندگی مخفی نموده‌اید، گاهی به این حقیقت یأس‌آور اندیشه می‌کنید که زنده‌های امروزی چیزی به جز تفاله‌ی یک زنده نیستند؟ گویی که کودکی در اولین تبسّم خود پیر گشته است... 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یا امام هادی (ع) می سُرایم غزل و چشم ولی گریان است در عزای دهمین نور دلم طوفان است ز غریبی تو آخر چه بگویم هیهات شعر در دفتر من مرثیهٔ باران است واژه ها در سَر من رقص کنان می گردند به عزایت قلم آغازگر جولان است از کجا باز کنم روضهٔ خود را امشب روضه خوان نیز در این جام بلا حیران است بشکند دست کسی که بسته دستان تو را خود سوار و تو پیاده،مقصدش زندان است این چه سِرّیست که در سلسلهٔ کوی شما سخن از بزم شراب و جگر سوزان است زهر بر جان تو بنشسته چنین افتادی جسم تو گشته نحیف و بدنت بی جان است شده هنگام عروج و حَسَنت بیتاب است همچو ارباب به خاک و لب تو عطشان است شعر من باز گریزی زده تا کربُبلا ارباً اربا شده ای که روی خاک عریان است 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گدای سامره گدای سامره ام لطف کن نگاهی کن و به قناعتِ ما از کرم ، عطایی کن من آن کبوتریم که به شوقتان پر زد به پاس اینکه شمایی شهید ، پرپر زد تو زاده ای ز تبار رئوف ها هستی ز بهرِ خلقِ زمانِ خودت رضا هستی و کسانی که به ظاهر محبّ تو بودند هزار حیف بهای تو را نفهمیدند برای لطمه زدن ، عزمشان فراوان شد و ناگهان رخ راستینشان نمایان شد به زهر ، کینه ی خود را به دل نشان دادند و نظیر حَسَن به خانه ی حزن جان دادند خوشا به حال شما دفنتان ابهّت داشت نه مثل مادرتان که به شب کفایت داشت گزیده دم بزنم نوکرم ، وفایی کن گدای سامره ام لطف کن نگاهی کن 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان شهر بیداد رسیده ست به اوج خفقان از خداوند نباید اثری باشد اگر از دهان «متوکل» برسد صوت اذان بر لب منبر و مسجد، زده شد مهر سکوت مجرم است آن که برد نام علی را به زبان راویان سلسله در سلسله در بند شدند شیعیانی متواری شده همپای زمان بدعتی تازه بنا گشت از آن لحظه تلخ که مزار پسر شاه نجف شد ویران دلم از درد شکسته ست خدا می داند آه این قصه جانسوز ندارد پایان باز بی وقفه به دریا زده ام باداباد نیستم، نیستم از عاقبتش دل نگران جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس «ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان عقل دیگر سر عقل آمد و بی واهمه گفت: قلب بی دغدغه عشق ندارد ضربان دهمین عشق بلافصل! سلام ای دریا! پاک تر از نفس صبح سلام ای باران! خود به خود پرده ز چشمان تو می رفت کنار که حقیقت نشد از چشم تو آنی پنهان به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین به سحرهای سجود تو گواه است زمان شرح و تفسیر نگاه تو کتابی ست جدا جذبه ماه، پر از مهر، وَ تیغی بُرّان از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد غفلت جامعه او را نکند سرگردان همگی دست به شمشیر، چه می فرمایید؟ آسمان منتظر توست کران تا به کران تو فراتر ز بیانی به خداوند قسم سخن شعر نبوده ست به جز «سَبقِ لِسان» متن تاریخ فقط گفت که مسموم شدی هیچ کس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟ سامرا کشت تو را نور تو خاموش نشد سامری مانده و انگشت تحیر به دهان غم دیدار حرم کنج دلم جا خوش کرد به دعایی دل ما را به مرادش برسان ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنم دل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضا گاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم آرزویم به جهان دیدن روی پسر است سوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟ کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضا تیره روز من از شام غریبان چه کنم نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرا نه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم به خدا دوری معصومه و هجران رضا می کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم از وطن کرده مرا دور،جفای هارون من دل خسته سر گشته و حیران چه کنم گلی از خار ندید،این همه آزار که من دیدم از طعنه این مردم نادان چه کنم سرنگو کاش شود خانه هارون پلید که چنین کرد مرا بی سرو سامان چه کنم؟ ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم ای موسی بن جعفر که ز قدر و شرف و جاه موسی و شعیبند تو را بنده درگاه در طور ز تو ساز شد او از انا الله آن وادی ایمن که بود تربتت ای شاه فرشی است که با عرش الهی زده پهلو ای زاده زهرا خلف سید لولاک در بزم عزای تو ملک با صد چاک بال و پر خود فرش کند بر زبر خاک از شمع حریم تو یکی شعله در افلاک بیضا شد و چون فضل تو رخ تافت به هر سو ای نور خدا شمع هدا مصدر ایمان دریای عطا بحر سخا منبع احسان ای یوسف آل نبی ای مظهر یزدان افسوس که گردید تو را جای به زندان از کینه دیرینه هارون جفا جو صد آه که چون از ستم قوم ستمکار بنشست تو را زهر جفا بر دل افکار افروخته شد خرمن جانت همه یکبار و ز درد شدی با غل و زنجیر گرانبار غلطان بروی خاک زپهلوی به پهلو ای شاه حجازی به چه تقصیر به بغداد مسموم نمودند تو را از ره بیداد ما را غم قتل تو شها کی رود از یاد الحق که بود ناسخ بد فعلی شداد ظلمی که عیان گشته از آن فرقه بد خو ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم امروز قلب عالم امکان پر آذر است لرزان ز تاب ماتم و غم عرش اکبر است زهرا بباغ خلد بود نوحه گر بلی گویا عزای حضرت موسی ابن جعفر است تنها نه قلب عالم امکان بود ملول پیوسته عالم از غم داغش در آذر است شاهی که ممکنات طفیل وجود اوست ماهی که گوشه ای ز رخش مهر انور است قائم مقام ختم رسل هادی سبل رکن هدا شه دو سرا نور داور است از کنیه و عداوت هارون بر آنجناب چشم رضا خدیو خراسان ز خون تر است مسموم گشت و گوشه زندان سپرد جان زین غصه داغ بر دل ما تا به محشر است او گرچه حان سپرد به زندان غریب وار خود نیز خون جگر ز غم جد اطهر است مسموم گشت موسی جعفر ز زهر کین اما حسین کشته شمشیر و خنجر است موسی شهید گشت ولی بی کفن نماند (سیفی) حسین بی کفن و غسل و بی سر است ✍ 🏷 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7