#حضرت_معصومه_علیهاالسلام
از برکت نامت غزل پرشور می گردد
هر بیت شعرم باتو بیت النور می گردد
صحرا به یمن مقدمت شد وادی اَیمَن
جایی که نور آمد سیاهی دور می گردد
قرآن که می خوانی نسیم از دشت می آید
آوای شن ها نغمه ماهور می گردد
در صفحه محراب قد قامت که می بندی
مصباح رویت جلوه گاه طور می گردد
گریه مکن بانو ! زمین از غصه می خشکد
آب اراضی قطره قطره شور می گردد
وقتی نباشی می رمد آهو از این صحرا
بعد از تو نطق قمریان هم کور می گردد
اول به پابوس قدم های تو می آیم
وقتی دلم راهی نیشابور می گردد
#عباس_همتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
صدا نزدیک میآید صدای پای پیغمبر
جوانی میرسد از راه با سیمای پیغمبر
به آغوش نبوت بازگرداندهست یثرب را
تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر
دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه
نهفته بین لبهایش دم عیسای پیغمبر
نگاهش قطره قطره آیۀ «والشفع و الوتر» است
ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر
به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او
میافتد هر کسی یاد جوانیهای پیغمبر
شنیدنها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری
نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر
به دنیای تو اول راه مییابند و بعد از آن
جوانها انس میگیرند با دنیای پیغمبر
#عباس_همتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اربعین_حسینی
بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
آوردهام آهِ دلِ جاماندهها را
سنگینی آن بغضها شد کولهبارم
آوارهتر از رودها، صحرا به صحرا
خود را به امواج خروشان میسپارم
پاداش حج، در هر قدم! اجر کمی نیست
شکر خدا این گونه طی شد روزگارم
خرما تعارف میکند، لبخند شوقی
از پینههای دستهایش شرمسارم
تیر هزار و سیصد و هشتاد و هشت است
تا کربلا زخم تنت را میشمارم
این ازدحام شهر، خلوتگاه راز است
من هم دلم را با تو تنها میگذارم
ذکر مصیبت میکند لبهای خشکت
بر زخمهای تو چگونه خون نبارم؟
در کربلای غربت تو، تاب ماندن...
از کربلایت پای برگشتن ندارم
من آمدم، بیشک تو هم میآیی آخر
ای مهربان! ای روشنیبخشِ مزارم!
از راه برمیگردم اما از تو گرهز
🔸شاعر:
#عباس_همتی
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شعر_عاشورایی
#حر_ریاحی علیهالسلام
#غزل
🔹به اذن عشق🔹
دلم پرواز میخواهد، رها در باد خواهم شد
چو طوفان بر سر هرچه قفس فریاد خواهم شد
به رویم راهها را یک به یک با دست خود بستم
نمیدانم از این حبس ابد آزاد خواهم شد؟
اگر که رو بگرداند... اگر رنجیده باشد، چه؟
اگر من را نبخشد دوست، دشمنشاد خواهم شد
ترکهای بیابان راوی دلشورههای من
بخندد آسمان، با خندهاش آباد خواهم شد
سرود سروها عمری نوازش داده روحم را
دلم میگفت با آزادهها همزاد خواهم شد
به اذن عشق نامم در دل تاریخ میماند
میان توبههای توبهکاران یاد خواهم شد
تجلی میکند آیات حق در برق شمشیرم
در این هنگامه تفسیر «لبالمرصاد» خواهم شد
بگو با حنجر خونین رقم خوردهست تقدیرم
بگو مثل کسی که پای تو سر داد، خواهم شد
کنار قبر هفتاد و دو لاله، جای من خالی...
و من آن لالهای که از تو دور افتاد، خواهم شد
📝 #عباس_همتی
سلام
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#دیر_راهب
#غزل
🔹تاریخ غم🔹
راه گم کردی که از دیر نصاری سر در آوردی
یا به دنبال مسلمانی در این اطراف میگردی
با سکوتت پاسخم را میدهی هرچند حق داری
خستهای، پیداست قدر چند منزل راه طی کردی
خط به خط پیشانی خونرنگ تو تفسیر صدها زخم
زیر این کوه مصیبت خم به ابرویت نیاوردی
در نگاه تو بعینه میتوان تاریخ غم را دید
من یقین دارم که با یحیی در این غمنامه همدردی
در حضور تو چشیدم لذت پروانه بودن را
نیمهشب تابیدی و بر دیر ظلمت سایه گستردی
شستوشو دادی دل آیینهام را، با نگاهی گرم
مشکل از دل بود میدیدم پر از خاکی پر از گردی
هدیه آوردی برایم یک نفس عطر مسیحا را
با دم توحیدیات در من دمیدی زندهام کردی
📝 #عباس_همتی
سلام
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین #دیر_راهب
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
راه گم کردی که از دیر نصاری سر در آوردی
یا به دنبال مسلمانی در این اطراف میگردی
با سکوتت پاسخم را میدهی هرچند حق داری
خستهای، پیداست قدر چند منزل راه طی کردی
خط به خط پیشانی خونرنگ تو تفسیر صدها زخم
زیر این کوه مصیبت خم به ابرویت نیاوردی
در نگاه تو بعینه میتوان تاریخ غم را دید
من یقین دارم که با یحیی در این غمنامه همدردی
در حضور تو چشیدم لذت پروانه بودن را
نیمهشب تابیدی و بر دیر ظلمت سایه گستردی
شستوشو دادی دل آیینهام را، با نگاهی گرم
مشکل از دل بود میدیدم پر از خاکی پر از گردی
هدیه آوردی برایم یک نفس عطر مسیحا را
با دم توحیدیات در من دمیدی زندهام کردی
🔸شاعر:
#عباس_همتی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
روضهٔ #دیر_راهب
راه گم کردی که از دِیْر نصاری سر در آوردی؟!
یا به دنبال مسلمانی در این اطراف میگردی؟!
با سکوتت پاسخم را میدهی هرچند حق داری
خستهای، پیداست قدر چند منزل راه طی کردی
خط به خط پیشانی خونرنگ تو تفسیر صدها زخم
زیر این کوه مصیبت خم به ابرویت نیاوردی
در نگاه تو بعینه میتوان تاریخ غم را دید
من یقین دارم که با یحیی در این غمنامه همدردی
در حضور تو چشیدم لذت پروانه بودن را
نیمهشب تابیدی و بر دِیْر ظلمت سایه گستردی
شستوشو دادی دل آیینهام را، با نگاهی گرم
مشکل از دل بود، میدیدم پر از خاکی، پر از گردی
هدیه آوردی برایم یک نَفَس عطر مسیحا را
با دم توحیدیات در من دمیدی زندهام کردی
✍ #عباس_همتی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
روضهٔ #دیر_راهب
راه گم کردی که از دِیْر نصاری سر در آوردی؟!
یا به دنبال مسلمانی در این اطراف میگردی؟!
با سکوتت پاسخم را میدهی هرچند حق داری
خستهای، پیداست قدر چند منزل راه طی کردی
خط به خط پیشانی خونرنگ تو تفسیر صدها زخم
زیر این کوه مصیبت خم به ابرویت نیاوردی
در نگاه تو بعینه میتوان تاریخ غم را دید
من یقین دارم که با یحیی در این غمنامه همدردی
در حضور تو چشیدم لذت پروانه بودن را
نیمهشب تابیدی و بر دِیْر ظلمت سایه گستردی
شستوشو دادی دل آیینهام را، با نگاهی گرم
مشکل از دل بود، میدیدم پر از خاکی، پر از گردی
هدیه آوردی برایم یک نَفَس عطر مسیحا را
با دم توحیدیات در من دمیدی زندهام کردی
✍ #عباس_همتی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان
شهر بیداد رسیده ست به اوج خفقان
از خداوند نباید اثری باشد اگر
از دهان «متوکل» برسد صوت اذان
بر لب منبر و مسجد، زده شد مهر سکوت
مجرم است آن که برد نام علی را به زبان
راویان سلسله در سلسله در بند شدند
شیعیانی متواری شده همپای زمان
بدعتی تازه بنا گشت از آن لحظه تلخ
که مزار پسر شاه نجف شد ویران
دلم از درد شکسته ست خدا می داند
آه این قصه جانسوز ندارد پایان
باز بی وقفه به دریا زده ام باداباد
نیستم، نیستم از عاقبتش دل نگران
جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس
«ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان
عقل دیگر سر عقل آمد و بی واهمه گفت:
قلب بی دغدغه عشق ندارد ضربان
دهمین عشق بلافصل! سلام ای دریا!
پاک تر از نفس صبح سلام ای باران!
خود به خود پرده ز چشمان تو می رفت کنار
که حقیقت نشد از چشم تو آنی پنهان
به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین
به سحرهای سجود تو گواه است زمان
شرح و تفسیر نگاه تو کتابی ست جدا
جذبه ماه، پر از مهر، وَ تیغی بُرّان
از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد
غفلت جامعه او را نکند سرگردان
همگی دست به شمشیر، چه می فرمایید؟
آسمان منتظر توست کران تا به کران
تو فراتر ز بیانی به خداوند قسم
سخن شعر نبوده ست به جز «سَبقِ لِسان»
متن تاریخ فقط گفت که مسموم شدی
هیچ کس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟
سامرا کشت تو را نور تو خاموش نشد
سامری مانده و انگشت تحیر به دهان
غم دیدار حرم کنج دلم جا خوش کرد
به دعایی دل ما را به مرادش برسان
✍ #عباس_همتی
#اشعار_سال_روز_شهادت_امام_هادی_النقی_علیه_السلام
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چه سالها در انتظار ذوالفقار حیدری
تویی که در احاطۀ یهودیان خیبری
چو قلعهای چو قلّهای که حتمی است فتح آن
همیشه فکر و ذکر ما، همیشه در برابری
کبوتران صلح در هوای تو فدا شدند
تو در همیشۀ جهان، برای عشق سنگری
رواق توست سجدهگاه خلوت پیمبران
و از گلاب اشکهای انبیا معطری
تو دیدهای شکوه بیمثال مُلک عشق را.
ولی بر آن شکوه هم، تو زینتی، تو زیوری
چه منزلی! چه خانهای! چه بیت عاشقانهای!
که دم به دم، نفس نفس دل از مسیح میبری
میان طعنههای خلق، جانپناه مریمی
برای هجرتی عظیم، تکیهگاه هاجری
نماز روی فرش تو عروج میکند به عرش
بُراق شاهد است از تمام آسمان سری
خدا به جبهۀ زمین نوشته: «ارث صالحین»
تو از زبور قصه را شنیدهای و از بری
تو حسن مطلعی چنین، تو حسن مقطعی چنان
تو قبلهگاه اولی، تویی که فتح آخری
✍ #عباس_همتی
#روز_غزه
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان
شهر بیداد رسیده ست به اوج خفقان
از خداوند نباید اثری باشد اگر
از دهان «متوکل» برسد صوت اذان
بر لب منبر و مسجد، زده شد مهر سکوت
مجرم است آن که برد نام علی را به زبان
راویان سلسله در سلسله در بند شدند
شیعیانی متواری شده همپای زمان
بدعتی تازه بنا گشت از آن لحظه تلخ
که مزار پسر شاه نجف شد ویران
دلم از درد شکسته ست خدا می داند
آه این قصه جانسوز ندارد پایان
باز بی وقفه به دریا زده ام باداباد
نیستم، نیستم از عاقبتش دل نگران
جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس
«ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان
عقل دیگر سر عقل آمد و بی واهمه گفت:
قلب بی دغدغه عشق ندارد ضربان
دهمین عشق بلافصل! سلام ای دریا!
پاک تر از نفس صبح سلام ای باران!
خود به خود پرده ز چشمان تو می رفت کنار
که حقیقت نشد از چشم تو آنی پنهان
به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین
به سحرهای سجود تو گواه است زمان
شرح و تفسیر نگاه تو کتابی ست جدا
جذبه ماه، پر از مهر، وَ تیغی بُرّان
از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد
غفلت جامعه او را نکند سرگردان
همگی دست به شمشیر، چه می فرمایید؟
آسمان منتظر توست کران تا به کران
تو فراتر ز بیانی به خداوند قسم
سخن شعر نبوده ست به جز «سَبقِ لِسان»
متن تاریخ فقط گفت که مسموم شدی
هیچ کس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟
سامرا کشت تو را نور تو خاموش نشد
سامری مانده و انگشت تحیر به دهان
غم دیدار حرم کنج دلم جا خوش کرد
به دعایی دل ما را به مرادش برسان
✍ #عباس_همتی
#اشعار_سال_روز_شهادت_امام_هادی_النقی_علیه_السلام
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
چه خبر شد که راه بندان است
کوچه کوچه پر از غزلخوان است
همه انگشتها به دندان است
ماه روی حسن نمایان است
سبز مثل بهار میآید
با فقیران نشسته روی حصیر
برکت میدهد به نان و پنیر
به نگاهش دل یتیم، اسیر
سفره پهن و چه فرق اینکه فقیر
از کدامین دیار میآید
باز تا بخششی دوباره کند
اهل آن نیست استخاره کند
سنگ را مهر او ستاره کند
به همین ابر اگر اشاره کند
ابر پروانهوار میآید
مثل آیینه است آیینش
رمضان الکریم مسکینش
شمس از سکههای زرینش
سائل خندههای شیرینش
به امید انار میآید
دلشکستهست از زمانۀ خود
تکیه داده به نخل خانۀ خود
غرق در شور بیکرانۀ خود
دارد از خلوت شبانۀ خود
ماه شبزندهدار میآید
هرچه دِرهم تَصَدُّق سر او
فتنه برخاست پای منبر او
زرهش هست یکه سنگر او
تک و تنهاست گرچه، لشکر او
به نظر بیشمار میآید
صلح یا جنگ، حکم حکم خداست
دور تا دور او نفاق و ریاست
در خروش نبرد، مرد کجاست؟
لشکرش هاله سیاهیهاست
از میان غبار میآید
خونجگر از کلام بعضیها
ناامید از مرام بعضیها
زهر خورد از طعام بعضیها
زخم خورد از سلام بعضیها
همچنان بردبار میآید
زخم اگر بشکفد به جامه صلح
یا که خونین شود عمامه صلح
مصلحت هست در ادامه صلح
دارد از پای عهدنامه صلح
با شکوه و وقار میآید
سینهاش رازدار سر مگوست
دین دنیاپرست بند به موست
دوست لفظی شبیه لفظ عدوست
از قعودی که صبر ریشه اوست
چه قیامی به بار میآید
حرف حق مرده، حرف نان مانده
در گلو باز استخوان مانده
ولی آن روی داستان مانده
مردی از نسل آسمان مانده
که سرانجام کار میآید
#عباس_همتی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹آخرین نگاه🔹
پیش از غروب بود، که آب از سرم گذشت
آهی کشیدم و نفس آخرم گذشت
من التماس ماندن و او شوق وصل بود
چون اشک از برابر چشم ترم گذشت
پنجاه و چار سال به او چشم دوختم
فرصت نشد که خوب به او بنگرم، گذشت...
یک آن تمام خاطرههایی که داشتیم
با آن نگاه آخرش از خاطرم گذشت
دلشوره داشتم که پس از او چه میشود؟
او رفت و باد از طرف معجرم گذشت
آتش گرفت خیمۀ قلبم، چه آتشی!
کار از به باد رفتن خاکسترم گذشت
دیدم بریدن نفس قتلگاه را
دیدم که روی خاک... نشد باورم، گذشت...
تا بود، آب در دل خیمه تکان نخورد
تا رفت، آب از سر اهل حرم گذشت
📝 #عباس_همتی
#محرم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین علیهالسلام
#دیر_راهب
#غزل
🔹عطر مسیحا🔹
راه گم کردی که از دیر نصاری سر در آوردی
یا به دنبال مسلمانی در این اطراف میگردی
با سکوتت پاسخم را میدهی هرچند حق داری
خستهای، پیداست قدر چند منزل راه طی کردی
خط به خط پیشانی خونرنگ تو تفسیر صدها زخم
زیر این کوه مصیبت خم به ابرویت نیاوردی
در شهیدستان چشمت میتوان تاریخ غم را دید
من یقین دارم که با یحیی در این غمنامه همدردی
در حضور تو چشیدم لذت پروانه بودن را
نیمهشب تابیدی و بر دیر ظلمت سایه گستردی
شستوشو دادی دل آیینهام را، با نگاهی گرم
مشکل از دل بود میدیدم پر از خاکی پر از گردی
هدیه آوردی برایم هر نفس عطر مسیحا را
با دم توحیدیات در من دمیدی، زندهام کردی
📝 #عباس_همتی
#محرم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
تو آن امام غریبی، تو آن امام رئوف
در این کرانه به خورشید بیبدل معروف
به یک اشارۀ ابرو، نَهَیتَ عَن مُنکَر
به مهربانیِ لبخند، اَمَرتَ بِالمَعروف
تو نور در دل من ریختی، نفهمیدم
نبود سنخیتی بین ظرف با مظروف
چهقدر آینه بیتوته کرده در حرمت
چهقدر دل که در این بارگاه کرده وقوف
برادرانه در آغوش خویش میکِشیام
خوشم که هیچ غمی نیست در جوار رئوف
من از نگاه تو خواندم «فَمَن یَمُت یَرَنی»
تو را همان دم آخر، فِی الاحتِضار اَشوف
برای وصف تو تنها سکوت باید کرد
چه الکن است در این آستان زبان حروف
دو خط روایت ابن شبیب را خواندم
و پا به پای دلم سوخت برگ برگ لهوف
کبوترانه دلم پر کشید تا گودال
که دعبل آمد و سرداد روضۀ مکشوف
چه کشتهای، چه غریبی، مُخَضَّبٌ بِدِماء
چه مقتلی، چه شهیدی، مُقَطَّعٌ بِسُیوف
✍ #عباس_همتی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7