eitaa logo
کافه شعروسمـــــــــــاع
135 دنبال‌کننده
551 عکس
244 ویدیو
5 فایل
شعر پرنده‌ای معصوم است که در قلبِ شاعران متولد میشود🕊️ ارتباط بامدیر کانال @elahehfarahi
مشاهده در ایتا
دانلود
در بین اصطلاحات تفرد individuation نشان دهنده‌ی مفهوم اصلی و مقصود مورد نظر وی است. تفرد به معنای فردگرایی individualism نیست بلکه فراخوانی است برای تبدیل شدن به کاملترین انسان ممکن در طول حیات، موضوع فراتر از خودشیفتگی و غرق‌شدن در آن است و باید پرسید از دریچه‌‌ی من، چه چیزی قرار است به این دنیا راه یابد. ، روان‌شناس مکتب یونگ @shearosama
اگر ، عطر داشت وُ نور ، ظلم تاریکی بود👇 بشر با یکدیگر دوستانه و برادرانه زندگی کنند تا بفهمند که اگر عدل و مِهر و گذشت و برادری و برابری بو می داشت و معطر بود جهان معطر می شد، چه اینکه اگر ظلم دود می داشت جهان تیره بود. جهان که تاریک نیست، برای این است که ظلم از آن جهت که ظلم است دود ندارد اما اگر ظلم دود می داشت جهان مثل جریان غزه و امثال غزه تاریک محض بود. آیت الله @shearosama
زندگی فرصت شیرین تفرج در باغ زود طی شد، فقط انگار گلی بو کردیم @shearosama
همواره غریب بر دو راهه قرار دارد : انس به مکان تازه و بازگشت به مکان پیشین اما برای تو بازگشتی در میان نیست چرا که مکان تازه ی تو نامش زندگی است و آن که بدان بازمی‌گردی همان نیست که بیشتر از آن دیده‌ای @shearosama
هیچ‌کس در اطراف من نیست که صدایش کنم دیگر به چه کسی باید آرزوها و نیت‌هایت را بسپاری همه افسرده و خونسرد از کنارم می‌گذشتند @shearosama
همه‌ی ما محتاج یک لبخند بودیم حتی اگر لبخند تلخ بود @shearosama
مغذ من را میخورد دردی که پنهان کرده أم قلب من آتش گرفت از اتفاقی ناگوار میکشد سوهان برافکار وروح خسته أم من فروپاشیدم از آن اتفاق ناگوار لرزه بر اندام من انداخت تا دیدم از او زهر تلخی بودچشیدم لحظه هایی ناگوار کاش کوربودم نمیدیدم خطایش راکه من سخت بیمارگشتم از آن اتفاق ناگوار گویم هر لحظه أجل سرمیزند بالین من بارها میمیرم از آن اتفاق ناگوار این عذاب آخر مرا راهی گورستان کند خبرم رابرسانید به او اینگونه که کشت من را دیدن آن حرف های ناگوار بهار محمودی پور @shearosama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسید از من رهگذر آتش داری گفت دلم آتش است، آری آری آن گونه که تا روز ابد می‌سوزی از آن سرسوزنی اگر برداری @shearosama
چرا من همه‌ی کلیدهایی که می‌توانستند درهای نامرئی جهان را برای من باز کنند گم کرده ام ؟ @shearosama
سوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمع لاله‌ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم @shearosama
توقع سلام ندارم اما کنار من بنشین تا این لحظه‌هایی که عمر نام دارد پایان یابد @shearosama