گفتی که چگونه میتوان شاعر شد
یا خویش دلِ شکسته داری یا نه
#میلاد_عرفان_پور
@shearosama
صدای عاشق (نام خواننده های دوره گرد آذربایجان)
بخوان بخوان که صدای تو بال پرواز است
بخوان که زمزمه ات رودخانه راز است
بخوان بخوان که طنین صدای غمگینت
پرنده قلل کوههای قفقاز است
تو با ترانه خود گریه می کنی عاشق
بخوان که با تو دل خسته ام هم آواز است
صدای ساز تو ابری شدو به گریه نشست
چه برکه ایست که با سینه تو دمساز است
بخوان که ریزش باران تلخ نغمه تو
برای گریه من بهترین سرآغاز است
اسیر جذبه خورشید کیستی که چنین
صدای گرم تومانند آسمان باز است؟
بیا که هر دو غریب دیار خویشتنیم
بخوان که در دل ما درد ، نغمه پرداز است
#عمران_صلاحی
@shearosama
آیا کبوتران که به کنار پنجره من آمدهاند
همان دوستانِ قدیمی من هستند من که آدمیان را ترک کرده ام به میان گندمزار آمده ام
#احمدرضا_احمدی
@shearosama
آنچه آسان است مردم را ز خود رنجاندن است
سالها خون خورده ام تا در دلی جا کرده ام
#شفایی_اصفهانی
@shearosama
نامه ماست نهانخانهی اسرار ازل
ظلم بر خویش کند هر که نخوانَد ما را
#صائب
@shearosama
برای خروج از قلبم
نیازی به کودتای نظامی نبود
دوستتان داشتم
به دلم راه داده ام
با سر نیزه که نمیشود به دلی وارد شد
#شمس_لنگرودی
@shearosama
با این همه باران صدای تو خوشتر است از گوشم
#شکرانه_قاسمی_معافی
@shearosama
دلگیر و غریب، سرد و غمگین قلبم
مانند غروبهای دانشگاه است
#حسین_دهلوی
@shearosama
همهی شما گُل سرخ را فراموش کردهاید
از کنارش خونسرد میگذرید
آیا هنوز مرا به جا میآورید
که همهی عمرم گل سرخ را ستایش کردم
پاداش من چه بود
رنگ قرمز گل سرخ و خندهی کودکی که در بغلش یک عالم گل سرخ بود
#احمدرضا_احمدی
@shearosama
شاخ چون دست کریمان شد زرافشان از خزان
در زر خالص زمین گردید پنهان از خزان
از بهاران چند روزی گر چه برگ عیش یافت
شد زمین را پر ز برگ عیش دامان از خزان
برگها از بس به رغبت دست افشانی کنند
سرو نزدیک است گردد پایکوبان از خزان
می برد چون پاکبازان دل ز مردم بیشتر
گر چه شد جمعیت بستان پریشان از خزان
از فنا پروا نباشد مردم بی برگ را
برگ گردد چون چراغ صبح لرزان از خزان
#صائب
@shearosama