eitaa logo
علی مقدم
2.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
434 ویدیو
31 فایل
آثار[سخنرانی، نوشته ها و اشعار]علی مقدم عاصی خراسانی ادمین @admin9988 وبلاگ http://asikhorasani.blogfa.com/ بایگانی پادکست ها https://eitaa.com/ali_moghaddam_Podcast پیام ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17344654120743 هندوستان @SAEB_TABRIZ
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺فروختیم🌺 در پیش چشمهات سپر را فروختیم خونین جگر شدیم ، جگر را فروختیم در دست ما نهاد خدا مِهر و ‌ماه را مهرِ تو را خریده ، قمر را فروختیم کالا اگر گران بشود بایدش فروخت دیدیم ‌سر گران شده ، سر را فروختیم صد شُکر در معاملهٔ بوسه و شِکَر ما بوسه را خریده ، شِکَر را فروختیم ما را نبود میلِ رهایی ز دامِ تو خود در قفس نشسته و پر را فروختیم
هرجا که‌ درد بود دُکان دوا گرفت هر جا که عجز بود یقینا دعا گرفت در لا به لایِ پاسخ ما غیرِ "لا" نبود آنقدر ناز کرد که از ما "بلی" گرفت دستی کشید بر دل ما وقت خلقتش اینگونه بود در دل ما عشق پا گرفت در رگ اگر که درز کند میکُشد هوا مُردم از این هوس که دلم را هوا گرفت آبی که از پیاله دنیا به ما رسید پیچید در گلو و نفس را ز ما گرفت رمضان/۱۴۴۱ اردیبهشت/۱۳۹۹
جلوه نما تا رُخت همّتِ خلقت کند اذن بده خنده ات باز قیامت کند در همه جا دیده ام ، با همه سنجیده ام جزء به جزءِ جهان از تو حکایت کند آینه هم پیشِ ما جلوه ندارد دگر با همه ی صافی اش ، وهمِ دوئیّت کند گریه کنان آمدم ، موی کَنان آمدم اشک مگر بین ما باز وساطت کند زاهد اگر روز حشر دل به عمل بسته است عاصیِ شرمنده را شرم شفاعت کند
جز گوشه‌ی قناعت از این خاکدان مگیر غیر از کنار، هیچ ز اهل ِجهان مگیر...
فردای قیامت مخوری حسرت بسیار امروز اگر ساخته ای از هوست کم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل رو به ابوتراب برگشت از دل غم و اضطراب برگشت برگشتن مثل ما که سهل است از هیبتش آفتاب برگشت از هُرم نگاه آتشینش صدشکر دلم کباب برگشت گنجشک کبوتر دل ما پر زد به نجف عقاب برگشت از ذوق زیارت ضریحش شیخ آمده بود و شاب برگشت آبادی آخرت به دستش هر کس ز نجف خراب برگشت یک عمر سوال وصل کردیم مُردیم که تا جواب برگشت دیدیم مکفّر الذنوب است دیدیم گُنه ثواب برگشت با صورت خود در آتش افتد هر کس که ز بوتراب برگشت از برکت حُبّ مرتضی بود از عاصی ما عذاب برگشت . . پ ن :شعر خوانی جلسه مجمع الذاکرین استاد موید برای سلامتی استاد موید دعا بفرمایید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مگر که باز رُخت از پسِ نقاب در آمد؟ و یا که‌ صبح‌ دمیدست و آفتاب در آمد؟ همین که‌ خَلْقِ دو ‌چشمت تمام گشت خدا گفت : مبارک است ، مبارک ، چه ‌خوب از آب در آمد تویی که نقطه بسمِ الَهِ کتابِ خدایی ز شرح خال سیاهت علی ، کتاب در آمد یداللَهی و‌ نبی دید در میانه میدان از آستین خدا دستِ بوتراب در آمد گره زدم دل خود را فقط به زلف سیاهت چه راست راهِ من از بین پیچ و تاب درآمد بنازم این همه رحمت ، که بارها همه دیدند گناه تا به نجف آمد و ثواب درآمد شعرخوانی جلسه مجمع الذاکرین استاد موید حفظه الله
یاحیدر هر کس بر آستان تو سر بر زمین شود در چشم آسمان و زمین برترین شود وقتی ابوتراب تویی ، خاکِ پای تو برتر ز‌ لوح و کرسی و عرشِ برین شود در حیرتم چگونه به رویَت عرق نشست خورشید را که دیده که شبنم نشین شود؟! تنها تویی یَدُاللَه و جز دست های تو دستی نبود لایق آن آستین شود عین الیقین ماست نگاهی ز ‌چشم‌ تو در کارگاهِ حُسنِ تو شک هم یقین شود از بسکه سر به سجده نهادیم در نجف در روز حشر نامِ تو نقش جبین ‌شود آری بدیم و لایق صدها عتاب ، لیک حیف از جبین ‌توست ‌مُنقّش به چین شود من طالب تو هستم علی جان تمامِ عمر مگذار بیش ازین دل عاصی حزین شود غزلی قدیمی
حضرت رضا(علیه السلام)  فرمودند : «هرکه مرا با دورى منزل زیارت کند، روز قیامت سه جا نزد او می آیم تا او را از وحشت هاى آنجا برهانم» . . . اسبابِ بشارت و امید است کفن نو پوششِ منزل جدید است کفن گفتی که سراغِ من می آیی در حشر از شوق وصالِ تو سفید است کفن .
تا سر به زمین مداد بنهاد نوشت در سجده هنر نمائی ام معلوم است
این یک دو نفس فرصت عمر خود را مانند قلم خرج سجودش کردم
ابیاتی از غزلی بسیار زیبا از که مرحوم انصاری همدانی آن را به عنوان موعظه بسیار برای شاگردانشان میخواندند پیری رسید و موسم طبع جوان گذشت ضعف تن از تحمل رطل گران گذشت وضع زمانه قابل دیدن دوبار نیست رو پس نکرد هر که ازین خاکدان گذشت در راه عشق، گریه متاع اثر نداشت صد بار از کنار من این کاروان گذشت مضمون سرنوشت دو عالم جز این نبود آن سر که خاک شد بره از آسمان گذشت در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست در قید نام ماند اگر از نشان گذشت بی دیده راه اگر نتوان رفت پس چرا چشم از جهان چو بستی ازو میتوان گذشت؟ بدنامی حیات دو روزی نبود بیش آنهم «کلیم» با تو بگویم چه سان گذشت ؟! یک روز صرف بستن دل شد به این و آن روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت
یک بار بر پیاله لبت را گذاشتی یک عمر اینچنین دهنش باز مانده است
علی مقدم
یک بار بر پیاله لبت را گذاشتی یک عمر اینچنین دهنش باز مانده است #عاصی_خراسانی
خارم که از گل چمنش باز مانده است یا آن غریب کز وطنش باز مانده است آغوش یار را اگر از دست داده ام اما چه خوب عطر تنش باز مانده است امشب درِ بهشت خدایا گشوده ای؟ یا اینکه یار ، پیرهنش باز مانده است؟ یک بار بر پیاله لبت را گذاشتی یک عمر اینچنین دهنش باز مانده است آری هنوز امید وصال تو در دل است مقتول تو اگر کفنش باز مانده است سال ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دست کشیدن نشود دسترست کم چون سرو نگردید قدت از هرست کم شعرخوانی انجمن ادبی ارادت
بگذار بیافتد به سر زلفِ تو تابی ما در تَهِ چاهیم بیانداز طنابی صلی الله علیک یا اباعبدالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هزار لعنت و نفرین بر التفات خلایق که هر چه ننگ کشیدم برای نام کشیدم شعرخوانی دانشگاه رضوی انجمن کبوترانه
۱ شعر چیست ؟ نکته : شعر تعریف مطلقی ندارد که بگوییم «شعر همین است و جز این نیست» ولی برای ایجاد تصوری نسبتا روشن از شعر باید به مهم ترین تعاریفی که از شعر وجود دارد نظری بیندازیم چند نمونه از مهم ترین تعاریف شعر ۱.تعریف شمس قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعارالعجم (مهم ترین آیین نامه شاعری در پیشینه شعر سنتی ): «شعر سخنی است اندیشیده ، مرتّب ، معنوی ، موزون ، متکرر ، مساوی ، حروف آخرین آن به هم ماننده» ۱.تعریف ابن سینا شعر کلامی است مُخیّل ، ترکیب شده از اقوالی دارای ایقاعاتی که در وزن متّفق و متساوی و متکرّر باشند و حروف خواتیم آن متشابه باشند » گویا در نزد حکما ، خیال مهم تر از وزن و قافیه دانسته می شده است. ۳.تعریف دکتر شفیعی کدکنی در کتاب ادوار شعر فارسی «شعر گره خوردگی عاطفه و تخیّل است که در زبانی آهنگین شکل گرفته باشد» این تعریف ، ساده و کاربردی هست اما جامع نیست مثلا آثاری که فاقد «خیال» هستند ، ولی حضور خویش را به عنوان شعر تثبیت کرده اند را شامل نمی شود ۴. تعریف دکتر شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر «شعر حادثه ای است که در زبان روی می دهد و در حقیقت ، گوینده شعر ، با شعر خود ، عملی در زبان انجام می دهد که خواننده ، میان زبان شعری او و زبان روز مرّه و عادی تمایزی احساس می کتد» این شاید جامع ترین تعریف باشد از شعر ولی همین کلی بودن و فراگیری این تعریف ، کاربردش را دشوار میکند . چون نوع آن حادثه و ویژگی های آن مطرح نمیشود. منبع : کتاب روزنه استاد محمدکاظم کاظمی
چنان افتادگی پیشِ تو بالا می برد ما را مَلَک حتی نمی داند کجاها می برد ما را چه خون ریز و جهان گیر است یا رب لشکر حُسنش که با یک غمزهٔ چشمش به یغما می برد ما را اگر چه سالها در گوشه عزلت به سر بردیم ولی آن گوشه ی ابرو به صحرا می برد ما را مسیری نیست جز اشک روان دریای رحمت را همین‌ رود روان آخر به دریا می برد ما را اگر اعمالِ ما راهی به جنت هم نبرد آخر خیالی نیست ، آخر حُبّ مولا می برد ما را مرداد / ۱۳۹۸
چنان دانسته می باید درین دنیا نهی پا را که بر موی میان مور در صحرا نهی پا را
بودیم گاه این طرف و گاه آن طرف او بود با جماعت اهل گمان طرف فکر وصال هستم و غافل که بین ماست یک در که دستگیره ندارد از آن طرف اللهم عجل لولیک الفرج
سجده تسلیم جز در به دری هیچ ندیدم هُنر از پا آمد به سرم اینهمه خوف و خطر از پا گر کفش به سر کرده ام امروز عجب نیست نشناخته ام ‌پیش تو از بسکه سر از پا از سجده تسلیم رسیدیم به معراج طی میشود این ره به جبین بیشتر از پا پیش قدمت آهِ من خسته بلند است دیگر چه غم از اینکه بیافتم اگر از پا پا گر ندویدست ، ولی اشک دویدست با چشم رسیدیم به تو زودتر از پا . . . . ذی القعده ۱۴۴۱ تیر ۱۳۹۹ . ‌. . . تقدیم به دوست و برادر عزیزم شاعر اهل بیت (علیهم السلام) امیرحسین روشن ضمیر که سالهاست پای ظاهری اش همراهی اش نمیکند اما با اراده و قلب پاک ، صراط مستقیم را با سرعت طی می کند و از خیلی از ماها که پایمان سالم هست جلو تر است