هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
🗒️ گزارش محفل ادبی مطلع
🔻 مورّخ | یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱
بخش اول
• نخست #مسعود_یوسف_پور غزلی خواند با این مطلع:
چه هیئتی ست تو را زیر این کبود مسقف
که ماه هم شده با قد خم به روضه مشرّف
در پایان این غزل، نکاتی را جناب #عباس_صادقی_زرین فرمودند:
این دست از اشعار، متاسفانه مناسب فضای امروز هیئت نیست و فقط عیار ادبی دارد.
این مهم، در نقد شعر نیست بلکه در نقد فضای هیئت امروز است که باید مستمع و درک ادبی او در سطحی بالا باشد که بتواند ارتباط بگیرد.
بنده کار سپیدی نوشته ام که خلاف تصور دوستان در بسیاری از محافل خوانده شده و مخاطب توانسته رابطه برقرار کند. این یعنی رسالتی که شاعر امروز دارد و باید بتواند پلی بین فضای ادبی و مقتضیات هیئت بزند.
در ادامه محفل، #محمد_علی_بقایی قصیده ای در رثای اباعبدلله خواند با مطلع:
ای سر، سر بریده ی بر نیزه ها سوار
خورشید گونه برده سران را به یک کنار
این اثر، احساس حضار را برانگیخت و پای آن گریستند.
نکاتی را در پایان قصیده، جناب #عباس_صادقی_زرین فرمودند در رابطه با بعضی مصاریع مثل: ما را به جز نگاه تو با دیگران چه کار؟ و اشاره کردند قصیده ی امروز تصویرگرا نیست و نقطه قوت قصیده جناب بقایی، خلق تصاویر است مثل آن مصرعی که :
پرچم که نیست، خون تو بالای گنبد است!
و این بسیار نکته خوبی است که جهت مغفول ماندن قصیده هم در عصر حاضر همین عدم خلق تصویر است.
ایشان به بیدل و طالب و شاعرانی اشاره کردند که از یک واژه حباب، کار کشیده اند و برای امروز دیگر این تصاویر اشباع شده و باید بهتر نوشت.
به اعتقاد من در قصیده نباید به زورآزمایی رو آورد بلکه باید از ذوق و احساس امداد جست چون نهایتا خاستگاه این نوع سروده ها دربار است و تاریخ گواه این مطلب.
بعلت زمان محدود و مسافر بودن جناب #عباس_صادقی در ادامه خود ایشان به شعرخوانی پرداختند، ترجیع بندی طولانی در وصف مولا امیرالمومنین که ابیات ابتدایی آن این است:
سجده بر این نام چرا واجب است؟
قبله علی ابن ابیطالب است
من سگ کوی نجفش می شوم
جمله نگویند که بی صاحب است...
بند ترجیع:
آنچه که پایان نپذیرد علیست
آنکه نمرده ست و نمیرد علیست
حضار محفل، به تحسین اثر پرداختند. #سید_امین_موسوی در ادامه، یک رباعی از خود جناب صادقی خواند که بسیار تاثیر گذار بود:
او لذت یک عمر عبادت را برد
با بوسه خود دل جماعت را برد
بوسید قطار مشهدت را بی بی
اینگونه ثواب صد زیارت را برد
جناب صادقی، به تاثر از رباعی شان به عنوان حسن ختام در ساعات آخر حضورشان گفتند:
چشمان علی و فاطمه گریان شد
وقتی که بنای آسمان ویران شد
از منبر ذولجناح، افتاد حسین
هنگام نزول سوره ی انسان شد
@anjoman_matla
هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
آن روز چقدر آسمان زیبا بود
باران امید، هر کران پیدا بود
شب، کفش نپوشیده فراری شد و رفت
خورشید هنوز در هواپیما بود
#مسعود_یوسف_پور
#دهه_فجر
@anjoman_matla
هدایت شده از صوت ها و پادکست های علی مقدم
شفاست تربت تو، گفت هر که را که مریض است
نخست تربت، اگر نیست چای روضه بنوشان
#مسعود_یوسف_پور
هیئت عزاداران سقای آل علی علیه السلام
هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
آن روز چقدر آسمان زیبا بود
باران امید، هر کران پیدا بود
شب، کفش نپوشیده فراری شد و رفت
خورشید هنوز در هواپیما بود
#مسعود_یوسف_پور
#دهه_فجر
https://eitaa.com/joinchat/4073652327C9ee4eeaef2
دریغ و درد که نشناختیم شان عزا را
خدا به خیر کند بی سواد بودن ما را
کجا گریزم از این دسته ای که مرثیه خوانش
قسم به لاکِ زنی می دهد ولی خدا را!
کدام راه بپویم؟ چه گویم و چه نگویم؟
عوام کشتۀ الفت، خواص اسیرِ مدارا
بدا به ریش سفیدان قوم، کودکِ کویی
به پردۀ طرب انگیز اگر که خوانده رثا را
قبول خاطر خون خدا کجا و کسانی
که خود هرآینه کم کرده اند روی غنا را
قدیم، روضۀ ارباب...بگذریم برادر
خدا قبول کند این صدا و «زیر صدا» را
#مسعود_یوسف_پور
@yosefpoor_ir
در خدمت دوستان شاعر
۱ ربیع الاول ۱۴۴۶
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
#جواد_هاشمی_تربت
#مسعود_یوسف_پور
#مجتبی_خرسندی
#ابوالفضل_جدیان_شربیانی
@sheikh_ali_moghaddam
هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
#گزارش_جلسه
قسمت دوم
نفر بعدی که شعر خواند آقای #محسن_علوی بود که با ترجیع بند علوی یازده بندی زیبایی که خواند فضای جلسه را تحت تاثیر قرار داد و مخاطبین را به وجد آورد
یک بند از این ترجیع بند این بود
علت خلق آسمان و زمین
خاک نعلین توست عرش برین
ای حروف مقطعه مدحت
از الف لام میم تا یا سین
دست های تو عروه الوثقی
نخ عمامه ی تو حبل متین
معدنش وحیِ چشم های تو بود
لوح محفوظِ جبرییل امین
شب معراج دید پیغمبر
که تو بودی به عرش پرده نشین
همه ی عرش تا کمر خم بود
وقتی از عرش آمدی پایین
بین اشعار مدح تو مولا
هیچ بیتی نبود بهتر ازین
عجز الواصفون عن صفتک
ما عرفناک حق معرفتک
بعد از ایشان، نوبت شعرخوانی آقای #حسن_میلانی رسید. ایشان غزلی عاشقانه خواند با این مطلع
به حال عاشق بی تو تباه میگویند
به روزگار پس از تو سیاه میگویند
بعد از ایشان، نوبت شعرخوانی آقای #مصطفی_جلیلی رسید. ایشان ترانه ای عاشقانه که با حال و هوای اول مهر هم تناسب داشت خواند
یک عُمره که از غصه و دردام
با مَردُمِ دنیا گَلاویزم
من عُمریه غمگین و بی حالم
من بیست و چند ساله که پاییزم...
جادو شدم شاید، نمیدونم....
بغضم طلسمه، اشک هام سِحره
هر روزِ حالم مثلِ دیروزه...
هر روزِ سالم اولِ مهره...
بعد از ایشان، آقای #طاها_تحقیقی رباعی در مدح امیرالمومنین علیه السلام خواند
بعد از ایشان، نوبت شعرخوانی آقای #امیرحسین_قاسمی رسید.
ایشان غزلی توحیدی خواند با اینمطلع
آغاز سپیده سحرگاه
پایان شب سیاه و جانکاه
بعد از ایشان به تقاضای دوستان، آقای #مسعود_یوسف_پور غزلی را که به تازگی سروده بودند و برگزیده کنگره ملی شهریار شده بود را خواند
دل من به مهرِ ماهی شده گرم و دیده روشن
که برای دیدن او، کشد آفتاب گردن
ره مدحتش ندانم، غزلی مگر بخوانم
که نشسته خود به جانم، نه غزل؛ میِ مطنطن
«علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را»
نرسد به درک نامت قلم هزار چون من
حسن ختام جلسه سبکی بود که آقای #طرز_فان در مدح قمربنی هاشم علیه السلام خواند و جمع را مستفیض کردند.
https://eitaa.com/joinchat/4073652327C9ee4eeaef2
هدایت شده از yosefpoor.ir
📌نماز جمعۀ #نصر
شبی که بیم سرک میکشید از روزن
شبی که خواب ترور دیده بود اهریمن
شبی که موج خبر، روی دیده داغ گذاشت
شبی چنان که کم از لیله المبیت نداشت
شبِ خدا نکندها، شبِ خطر، شبِ آه
شبی که با دل ما تا سحر نیامد راه
شبی که هرچه تفال به خواجۀ شیراز
«خداش در همه حال از بلا...» میامد باز
سپیده سرزد و تکلیف ماه روشن شد
گذشت شام و تنورِ پگاه روشن شد
به رغم خواب و خیال رسانههای دروغ
شلوغ بود مصلای روز جمعه، شلوغ
بدا به شعر نگوید از آن قیام اگر
از آن نماز شهامت، از آن امام اگر
امام جامعه اینبار خواند اقامۀ عصر
بگو، بخوان، بنویس از نماز جمعۀ نصر
بگو که زود رسید او و رفت خیلی دیر
رجز نخواند و درآمد ز شش جهت تکبیر
میان خطبۀ او دیدهاند هر دو جناح
سلاح تکیه به او میزند نه او به سلاح!
رسید آنکه جهان از صلابتش مات است
که گفت پاسخ ما کمترین مجازات است
که مانده کاری و ای دشمنان خواب زده!
نمیشویم در انجام آن شتاب زده
قسم به یوسفِ در خاک و خون تپیدۀ شام
که حذف میشود این گرگ، گرگِ خون آشام
بناست آخرِ این قصّه را رقم بزنیم
زدیم، لازم باشد دوباره هم بزنیم!
نشان قطعی پیروزی است در این راه
قسم به وعده صادق، به جاءَ نصرالله
عزاست میگویم زانچه بر سرم رفتهست
عزاست، مایۀ فخرم، برادرم رفتهست
عزاست لیک امید آفرین عزا، چه عزا؟
عزای درس دهنده، عزای عاشورا
سخن خلاصه کنم در کمال ناچاری
تمام گشت نماز، آن نمازِ بیداری
دل_ این حسینه را_ وقف صحبتش کردم
فدای دست کشیدن به تربتش گردم
مرا ببخش برادر اطاله یافت کلام
همین بس است بگویم برای حسن ختام:
به ترجمان وقار و شکوه نزدیک اند
خوشا به مردم تهران، به کوه نزدیک اند!
#مسعود_یوسف_پور
https://eitaa.com/yosefpoor_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔😭
صبر از دلها سرآمد، از بعضی نه
آه از دل کافر آمد، از بعضی نه
از دیدن داغ کودکان غزه
از سنگ صدا درآمد، از بعضی نه*
#علی_مقدم
* وامی از بیت
صدای سنگ درآمد، صدای بعضی نه
صدا نیامد از ایشان ولو چو عطسه خفیف!
#مسعود_یوسف_پور
خوش آن گروه که مست بیان یکدگرند
ز جوش فکر می ارغوان یکدگرند
۳ آبان ۱۴۰۳
۲۰ ربیع الثانی ۱۴۴۶
بعد از جلسه #مثنوی_خوانی
دیروز خداوند توفیق داد در خدمت دوست عزیزم شاعر خوش ذوق آقای #حسین_دهلوی هم بودم
#مسعود_یوسف_پور
#حسین_دهلوی
#علی_مقدم
@sheikh_ali_moghaddam
دل من به مهر ماهی شده گرم و دیده روشن.mp3
716.2K
دل من به مهر ماهی شده گرم و دیده روشن
#مسعود_یوسف_پور
جلسه #مثنوی_خوانی
۳ آبان ۱۴۰۳
@sheikh_ali_moghaddam
کانال اشعار #مسعود_یوسف_پور 👇
https://eitaa.com/yosefpoor_ir
سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را
اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد
#صائب_تبریزی
امشب توفیق بود در خدمت چند تن از دوستان شاعر باشم و از شنیدن اشعارشان لذت ببرم
#علی_سلیمیان
#حسین_شهریاری
#مسعود_یوسف_پور
#علی_مقدم
۱۸ آبان ۱۴۰۳
۶ جمادی الاولی ۱۴۴۶
ان شالله در اولین فرصت صوت شعرخوانی ها در کانال بارگذاری میشود
https://eitaa.com/yosefpoor_ir
@alisalimian_poem
@sheikh_ali_moghaddam
مرا رفیق موافق به وجد می آرد
#صائب_تبریزی
الحمدلله امشب در جمع رفیقان موافق از شنیدن اشعار دوستان بسیار به وجد آمدم و لذت بردم
#احسان_نوری
#سید_مهدی_طباطبایی
#سید_مجید_طباطبایی
#مسعود_یوسف_پور
#علی_مقدم
۵ آذر ۱۴۰۳
@yosefpoor_ir
https://t.me/mahditabatabaei7
@sheikh_ali_moghaddam