هر عالِم پر سر و صدا، عامل نیست
هر مدّعی وصالِ حق، واصل نیست
از دودِ گناه، اشکِ چشمم جاریست
هر گریه دلیل روشنی دل نیست
#عاصی_خراسانی
#رباعی
علی مقدم
چنان آلوده دامانم، ثوابی گر به جا آرم ثواب آلوده میگردد ز دامانی که من دارم #عاصی_خراسانی @ASI_kh
مناجات
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿زمر ۵۳}
بگو اى بندگانم كه زياده بر خويشتن ستم روا داشته ايد، از رحمت الهى نوميد مباشيد، چرا كه خداوند همه گناهان را می بخشد، كه او آمرزنده مهربان است
.
.
.
برون شد از حد و اندازه ، عصیانی که من دارم
مَلَک عاجز شد از ثبت گناهانی که من دارم
نه با خالق سَر و سِرّی ، نه با مخلوق احسانی
نمی ارزد به کُفری ، سُست ایمانی که من دارم
چنان این سینه مالامال از آمال و شهوت شد
که بوی دوزخ آید از گریبانی که من دارم
همانگونه که از دود است رسوا آتش پنهان
کند رسوایم آخر عیب پنهانی که من دارم
به شانه نظم دادم گیرم این زلف پریشان را
چه سودی با چنین فکر پریشانی که من دارم؟!
چنان آلوده دامانم ، ثوابی گر به جا آرم
ثواب آلوده میگردد ز دامانی که من دارم
ولی "لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ الله" اش صدایم کرد
قبولم کرد آخر ربّ رَحمانی که من دارم
دو قطره اشکِ بی ارزش ز من دیدی و بخشیدی
گران از من خریدی جنس ارزانی که من دارم
#عاصی_خراسانی
@ASI_khorasani
سر از خاکِ لحد از شرمِ عصیان برنمیدارم
که ترسم از وجودم ننگ باشد اهلِ محشر را
#ناجی_کاشی
📚 عرفات العاشقین
@ASI_khorasani
یا الهی
آن کیست که در کمند احسان تو نیست؟!
یا ریزه خور لطف فراوان تو نیست؟!
غفران تو غالب است بر هر عصیان
حتّی عاصی حریف غفران تو نیست
#عاصی_خراسانی
#رباعی
@ASI_khorasani
هدایت شده از علی مقدم
نبود چشمه ی آب حیات در رمضان
بیا که ساقیِ ما در #رجب شود پیدا
#عاصی_خراسانی
علی مقدم
سر از خاکِ لحد از شرمِ عصیان برنمیدارم که ترسم از وجودم ننگ باشد اهلِ محشر را #ناجی_کاشی 📚 عرفات ا
آنچه ما با دامنِ پرهیزکاری کردهایم
جای آن دارد که سگ پرهیزد از دامان ما
#بابا_نصیبی_گیلانی
📚 عرفات العاشقین
علی مقدم
آنچه ما با دامنِ پرهیزکاری کردهایم جای آن دارد که سگ پرهیزد از دامان ما #بابا_نصیبی_گیلانی 📚 عرفات
ملک به پاکی دامان ما قسم میخورد
کنون ز ننگ، سگ از کوی ما گریزان است
#طلوعی_کشمیری
📚عرفات العاشقین
علی مقدم
ملک به پاکی دامان ما قسم میخورد کنون ز ننگ، سگ از کوی ما گریزان است #طلوعی_کشمیری 📚عرفات العاشقین
ز کوی میکده دوشش به دوش میبردند
امام شهر که سجاده میکشید به دوش
#حافظ
علی مقدم
ز کوی میکده دوشش به دوش میبردند امام شهر که سجاده میکشید به دوش #حافظ
منی که لفظ شراب از کتاب می شُستم
زمانه کاتب دکان می فروشم کرد...
منسوب به #طالب_آملی
علی مقدم
منی که لفظ شراب از کتاب می شُستم زمانه کاتب دکان می فروشم کرد... منسوب به #طالب_آملی
زاهد بودم، ترانه گویم کردی
سرحلقۀ بزم و باده جویم کردی
سجاده نشین باوقاری بودم
بازیچۀ کودکانِ کویم کردی
#مولوی
علی مقدم
زاهد بودم، ترانه گویم کردی سرحلقۀ بزم و باده جویم کردی سجاده نشین باوقاری بودم بازیچۀ کودکانِ کویم
جز من کسی ز میکَده نآمد به مدرسه
خاکم به سر! ترقّیِ معکوس کردهام
#میرزا_ابراهیم_ادهم_همدانی
علی مقدم
جز من کسی ز میکَده نآمد به مدرسه خاکم به سر! ترقّیِ معکوس کردهام #میرزا_ابراهیم_ادهم_همدانی
آن که تسبیح ز دستش نفتادی هرگز
دیدمش دوش درِ شیشه به لب وا می کرد
#صائب_تبریزی
توقعِ دگر از روزگار نیست مرا
همین بس است که ما را نمیکند نامرد
#صیدی_تهرانی
#کژتابی
مرحوم از بزرگان کژتابی بودند
علی مقدم
سلام بر قرآن قصیده ای تقدیم به قرآن و امیرالمومنین علیه السلام #شعرخوانی روز میلاد امیرالمومنین
قصیده واره "سلام بر قرآن"
سلام بر تو که نوری و ذکری و ایمان
سلام بر سخن حق سلام بر "قرآن"
به هفت آیه ی "سبع المثانی"ات سوگند
تمام رحمت محضی ، قسم به "الرحمان"
معلّقات معلّق شد و به زیر آمد
همین که نور تو آمد در آن زمان به میان
خرد به عمق تو هرگز نمیرسد دستش
هزار معنی نازک شدست در تو نهان
اگر که چهره بدون نقاب بنماید
کُمیت عقل شود لنگ و عاجز و حیران
نسیم جنت حق میوزد ز آیاتش
بهشت را به تماشا نشین در این بستان
خزان گذشت بر اوراق خلق و کهنه شدند
گذر نکرده بر اوراق او غبار خزان
به پیش هیبت "فاتوا بمثله" ، فُصَحا
گرفته اند سر انگشت عجز را به دهان
زبان به کام گرفتند جمله لال شدند
چو گفت "فاستمعوا له و اَنصِتوا" ، یزدان
بشر کجا و توان سخن چو او گفتن
زبان هیچ بشر نیست مرد این میدان
نگاه کن و بدان "اُنزل بعلم الله"
اگر که بهتر از این هست هاتِ بالبرهان
طناب اگر که بخواهی بیا که "انزلنا"
طناب عرش الهی ست گشته آویزان
نشسته اند همه انبیا بر این سفره
به لقمه ای که بگیری از آن شوی لقمان
فدای نثر روانش شود هزاران نظم
که داده است پریشانی مرا سامان
هزار عمر شده صرف فهم او و هنوز
بدیع مانده معانی او و نحو بیان
هزار فتنه بیاید هزار فتنه رود
به زیر سایه قرآن نمیشوم نگران
چنان پر است کتاب خدا ز وصف علی
شود علی بشود این کتاب اگر انسان
ببین به غیر علی کیست "باء بسم الله"؟!
ببین شدست علی بر کتاب حق عنوان
بدون نقطه چه معنا دهد کلام کسی؟!
علیست مُظهِر قرآن و معنی "تبیان"
خطاب آمده "بلّغ" : "علی ولی الله"
که در غدیر شود حق چو آفتاب عیان
به برکت علی "اکملتُ دینَکُم" آمد
که با ولایت او کامل است این بنیان
خلافت است فقط لایق علی آری
"لَقَد تَقَمَّصَها" دیگری که وای بر آن
کسی که شیعه او نیست ، غرق میگردد
علیست کشتی نوح و علیست کشتی بان
هر آنچه گفته نبی در حق علی وحی است
مُطَهّر است نبی از خطا و از هذیان
بدون حب علی راه بدتر از چاه است
به کعبه نه که رسد آخرش به ترکستان
علی الصباح قیامت خدات میپرسد
چه شد که بعد نبی ، "اتبعتم الشیطان"
به حکم آیه "واتوا البیوتَ من ابواب"
ز درب خانه نبی را فقط شوی مهمان
علیست باب ورودی علم پیغمبر
گمان مکن که بود شهر بی در و دربان
علیست سرّ "یدالله فوق ایدیهم"
که اوست آیت عظمای حق به عالمیان
علیست علّت جمع ضمیر "انفسنا"
به جز علی چه کسی بوده بر پیمبر جان
علیست هادی امت پس از نبی به صراط
صراط نیست برای مُحبّ او لغزان
علیست وجه خداوند "ذوالجلال" بلی
در آن زمان که شود "کُلُّ مَن علیها فان"
علیست ساقی کوثر ، علیست رحمت محض
و غیر اوست سرابی که "یَحسَبُ الظَمئان"
علیست صاحب علم کتاب و شاهد وحی
کجاست عالم و جاهل به یکدگر یکسان؟!
علی و فاطمه مصداق آن دو دریایند
به جز حسین و حسن نیست "لُوء لُوء و مَرجان"
قسم به آیه "تَبّت یدا" بریده شود
دو دست هر که زند دست جز بر این دامان
اگرکه تیغ به رویم کشند می مانم
نمیشوم ز مسیر غدیر رو گردان
به حشر گرکه شفاعت کند گناه مرا
ثواب میخورد آن روز غبطه بر عصیان
بگیر دست مرا بیقرارِ نام تو ام
کویر خشک منم من ، تویی تویی باران
فقط ترنم نام تو جان دهد ما را
شبیه آب خنک در میان تابستان
سخن به آب رسید و ز غصه آب شدم
عطش چه کرد که صار السماء مثل دخان
رسیده است خطاب "ارجعی الی ربک"
خدا کند نخورد سنگ بر لب و دندان
فدای قاری قرآن که تشنه لب بود و
نداد جرعه آبی کسی به آن عطشان
آهای شمر تو را ذره ای طهارت نیست
مزن بدون وضو دست خویش بر قرآن
#عاصی_خراسانی
@ASI_khorasani
دل را به سر موی تو بستم
بند است امیدِ من به مویی
جز اشکِ ندامتی که دارم
پیش تو ندارم آبرویی
باید که نماز وصل خوانم
از گریه گرفته ام وضویی
من در شبِ آرزو ندارم
جز وصل تو هیچ آرزویی
ای عشق! بیا که نیست ما را
غیر از مدد تو چاره جویی
#عاصی_خراسانی
حدیث زلف سیاه تو بس مطوّل بود
سخن به وصف دهان تو مختصر کردیم
📚 مفصّل شرح مطول، آیت الله حجت هاشمی ج1 ص365
#مطول
#مختصر
@ASI_khorasani
علی مقدم
حدیث زلف سیاه تو بس مطوّل بود سخن به وصف دهان تو مختصر کردیم 📚 مفصّل شرح مطول، آیت الله حجت هاشمی
شرح شمسیه
شعری با چهار کلمهء متفاوت ، درمجلسی طبع شعر شاعری رابا این چهارکلمهء متفاوت امتحان کرده اند نظیر آنچه درباب ملک الشعراء بهار مسطور است .
نمد ، کلاه ، طاس ، شرحِ شمسیّه
درپرده اگردودِ سیاهی داریم
ازطاسِ فلک نظاره گاهی داریم
ازما سخنی زشرحِ شمسیّه بپرس
ما نیز ازین نمد کلاهی داریم
شرح شمسیّه کتابی است درعلم منطق که درقدیم تدریس می شده است .
@ASI_khorasani
هدایت شده از صوت ها و پادکست های علی مقدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصالت تصویر و مساله دیده شدن ، یکی از بزرگترین آفات اینستاگرام است
🚨 زوال بشر توسط اینستاگرام/ با تکان دادن شکم به ثروت و شهرت برسید!
🔹همیشه از کارکرد سیاسی اینستاگرام و الگوریتمهای پا به رکاب آمریکایی آن صحبت شده، اما علاوه بر آن اینستاگرام برای همه کشورها و فرهنگهای اصیل مضر است.
🔹اصالت تصویر و مسئله دیده شدن ذات اینستاگرام است و محصول آن افرادیست که بدون کمترین مهارت و با تولید محتویات سخیف به ثروت و شهرت رسیدهاند.
🔹نمونه آن هم این مرد ترکیهای که جزو شناخته شدهترین انسانهای دنیاست و شاید افرادی باشند که اردوغان را نمیشناسند اما وی را حداقل یک بار تماشا کردهاند. توانایی او تکان دادن شکم با موسیقی است.
🔹اما این افراد تنها دیده نمیشوند بلکه نابهنجاری آنها به عنوان افرادی که بیمهارت و تلاش، موفق و ثروتمند شدهاند در جامعه بازتولید میشود.
🔹اینستاگرام به همین دلیل دشمن هر فرهنگ اصیلی است که خواستار بازتولید چهرهها و الگوهای انسانی باشد.
#اینستاگرام #اصالت_تصویر #مساله_دیده_شدن #استحاله_فرهنگی
@ali_moghddam
زلفت چو شب و چشم دو دام و مژه ات تیر
بنگر که کمر بسته به قتلم چه سپاهی
#عاصی_خراسانی
هدایت شده از علی مقدم
#یاامیرالمومنین_حیدر_مدد
🌷چه خوب از آب در آمد🌷
مگر که باز رُخت از پسِ نقاب در آمد؟
و یا که صبح دمیدست و آفتاب در آمد؟
همین که خَلْقِ دو چشمت تمام گشت خدا گفت :
مبارک است ، مبارک ، چه خوب از آب در آمد
تویی که نقطه بسمِ الَهِ کتابِ خدایی
ز شرح خال سیاهت علی کتاب در آمد
یداللَهی و نبی دید در میانه میدان
از آستین خدا دستِ بوتراب در آمد
گره زدم دل خود را فقط به زلف سیاهت
چه راست راهِ من از بین پیچ و تاب درآمد
بنازم این همه رحمت ، که بارها همه دیدند
گناه تا به نجف آمد و ثواب درآمد
#عاصی_خراسانی
@ASI_khorasani
هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
🗒️ گزارش محفل ادبی مطلع
🔻 مورّخ | یکشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۱
بخش اول
• نخست #مسعود_یوسف_پور غزلی خواند با این مطلع:
چه هیئتی ست تو را زیر این کبود مسقف
که ماه هم شده با قد خم به روضه مشرّف
در پایان این غزل، نکاتی را جناب #عباس_صادقی_زرین فرمودند:
این دست از اشعار، متاسفانه مناسب فضای امروز هیئت نیست و فقط عیار ادبی دارد.
این مهم، در نقد شعر نیست بلکه در نقد فضای هیئت امروز است که باید مستمع و درک ادبی او در سطحی بالا باشد که بتواند ارتباط بگیرد.
بنده کار سپیدی نوشته ام که خلاف تصور دوستان در بسیاری از محافل خوانده شده و مخاطب توانسته رابطه برقرار کند. این یعنی رسالتی که شاعر امروز دارد و باید بتواند پلی بین فضای ادبی و مقتضیات هیئت بزند.
در ادامه محفل، #محمد_علی_بقایی قصیده ای در رثای اباعبدلله خواند با مطلع:
ای سر، سر بریده ی بر نیزه ها سوار
خورشید گونه برده سران را به یک کنار
این اثر، احساس حضار را برانگیخت و پای آن گریستند.
نکاتی را در پایان قصیده، جناب #عباس_صادقی_زرین فرمودند در رابطه با بعضی مصاریع مثل: ما را به جز نگاه تو با دیگران چه کار؟ و اشاره کردند قصیده ی امروز تصویرگرا نیست و نقطه قوت قصیده جناب بقایی، خلق تصاویر است مثل آن مصرعی که :
پرچم که نیست، خون تو بالای گنبد است!
و این بسیار نکته خوبی است که جهت مغفول ماندن قصیده هم در عصر حاضر همین عدم خلق تصویر است.
ایشان به بیدل و طالب و شاعرانی اشاره کردند که از یک واژه حباب، کار کشیده اند و برای امروز دیگر این تصاویر اشباع شده و باید بهتر نوشت.
به اعتقاد من در قصیده نباید به زورآزمایی رو آورد بلکه باید از ذوق و احساس امداد جست چون نهایتا خاستگاه این نوع سروده ها دربار است و تاریخ گواه این مطلب.
بعلت زمان محدود و مسافر بودن جناب #عباس_صادقی در ادامه خود ایشان به شعرخوانی پرداختند، ترجیع بندی طولانی در وصف مولا امیرالمومنین که ابیات ابتدایی آن این است:
سجده بر این نام چرا واجب است؟
قبله علی ابن ابیطالب است
من سگ کوی نجفش می شوم
جمله نگویند که بی صاحب است...
بند ترجیع:
آنچه که پایان نپذیرد علیست
آنکه نمرده ست و نمیرد علیست
حضار محفل، به تحسین اثر پرداختند. #سید_امین_موسوی در ادامه، یک رباعی از خود جناب صادقی خواند که بسیار تاثیر گذار بود:
او لذت یک عمر عبادت را برد
با بوسه خود دل جماعت را برد
بوسید قطار مشهدت را بی بی
اینگونه ثواب صد زیارت را برد
جناب صادقی، به تاثر از رباعی شان به عنوان حسن ختام در ساعات آخر حضورشان گفتند:
چشمان علی و فاطمه گریان شد
وقتی که بنای آسمان ویران شد
از منبر ذولجناح، افتاد حسین
هنگام نزول سوره ی انسان شد
@anjoman_matla
هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
• بخش دوم
#محمد_حسین_رحیمی در ساعت دوم محفل، نوسروده ای با ردیف «هیچ» داشت که تقدیم شده بود به حاج قاسم سلیمانی. بیتی از آن غزل زیبا این بود:
ما نسل قاسم با غرور امروز می گوییم:
جمهوری اسلامی ایران و دیگر هیچ
#محمد_روحی از تصنیف سرایان جوان، اثری در فضای مناسبت رجب خواند که حال و هوای دوستان را عوض کرد و نم اشک را به گونه ها نشاند...
یا من یعلمُ ضمیر الصّامتین...پاکم کن پاکم کن، بار گناهمو نبین...
جناب #علی_اصغر_نوری نیز در ادامه، تصنیف زیبایی با موضوع علی اصغر علیه السلام خواند که دوستان، بند آن را تکرار و همخوانی کردند
جناب #مشکی_باف غزلی آزاد خواندند با مطلع:
عمری که رفت در پی دیدار روی عشق
آسان گذشته است به لطف سبوی عشق
جناب #حجه_الاسلام_علی_مقدم به بیان نقد و بررسی غزل پرداختند و از جایگاه کژتابی سخن به میان آمد که گاهی حواس شاعر نیست اما سمت و سوی کلام به نحوی پیش می رود که مخاطب چیز دیگری برداشت می کند. مقالات عدیده ای هم در باب کژتابی است که دوستان می توانند استفاده کنند و من جمله آن ها کتاب کژتابی های ذهن و زبان اثر دکتر بهاءالدین خرمشاهی است.
شاعر بعدی #ابولفضل_عصمت_پرست بود که با یک شعر متفاوت در فضای ترانه به طبع آزمایی پرداخته بود، ترانه ای با این ابیات:
از این دنیای بی رحمی که دارم
دلم بدجور میسوزه به حالم
میخوام گریه کنم اما نمیشه
خجالت می کشم از سن و سالم
#رضا_وکیل_آذر به عنوان حسن ختام محفل، اثری خواندند با این مطلع:
گر راه من افتد به ضریح تو برآنم
یک بوسه دهم چندبرابر بستانم
@anjoman_matla
هدایت شده از علی مقدم
تداعی میکند ابروی او نازک خیالی را
منظّم می کند گیسوی او آشفته حالی را
تجلی کرد و از یک جلوه اش عالم پدید آمد
خدا از روی و مویش ساخت ایام و لیالی را
نجف رفته چه داند حال ما دور از نجف ها را
چه داند اهل دریا ، حس و حال خشکسالی را؟!
مسیری نیست غیر از اشک تا دریای لطف او
به گریه جلب میسازد گدا لطف موالی را
به جمع عاشقان عیب است چشم خُشک آوردن
کسی در بزم هرگز برندارد جام خالی را
خجالت از عبادت بیشتر مقبول می افتد
به جای فعل از ما میخرد این انفعالی را
به روی فرش صحنش تا نشستم خوب فهمیدم
سلیمان نیز از صحن علی بردست قالی را
اگر ساقی تو باشی ، جان فدای جام میسازم
که در جنت نخواهم یافت حتی این زلالی را
علی و عالی و اعلی ، علی و عالی و اعلی
که معنا میدهد غیر از تو این اوصاف عالی را؟!
برای گفتن از وصفت زبان شاعران لال است
تقبل کن ز لطف از ما همین اشعار لالی را
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
۳۰شوال ۱۴۴۲
نجف ، حرم امیرالمومنین علیه السلام
@ASI_khorasani