eitaa logo
علی مقدم
2.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
436 ویدیو
31 فایل
آثار[سخنرانی، نوشته ها و اشعار]علی مقدم عاصی خراسانی ادمین @admin9988 وبلاگ http://asikhorasani.blogfa.com/ بایگانی پادکست ها https://eitaa.com/ali_moghaddam_Podcast پیام ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17344654120743 هندوستان @SAEB_TABRIZ
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمتی از توصیف مولف کتاب از جناب 《میرزا عبدالقادر بیدل از عارفان محقق و کاملان مدقّق بوده . چاشنی مکتب توحید از رحیق کلامش پیداست و حلاوت مذاق تصوف از شکّر گفتارش هویدا. در تحقیق مسئله توحید یگانه بوده و در ترک و تجرید سرآمد زمانه. با وجود فقر و مسکنت مرجع امرا و اهل کمال بود. در سنه هزار یکصد و سی و سه از این سرای فانی به عالم باقی شتافت. کلیاتش از ۱۰۰ هزار* بیت متجاوز است و هرچند اکثر اشعارش موافق محاوره فصحای عجم نیست و ترکیب‌های غریب در زبان فارسی اختراع نموده اما شعرهای بلند و برجسته بسیار دارد و پختگی نفس از گفت‌وگویش ظاهر است اگر زباندانی صرف اوقات نموده انتخابی از کلیات آن گران‌مایه بردارد معلوم می‌شود که صاحب چقدر مایه بوده‌است. به‌ هر حال این چند بیت از او نگارش می‌یابد: بیدل از یاد خویش هم رفتم که فراموش کرده‌است مرا . اینجا جواب نامه عاشق تغافل است بیهوده انتظار خبر می کشیم ما . همیشه تشنه لبِ خون ما بود بیدل چو شیشه هر که به دست آورد دل ما را . چه نسبت است به خورشید ذره را بیدل به عالمی که تو باشی مرا که می پرسد . ای محبّت گداختم بس کن نفسی بود باختم بس کن . مِی پرست ایجادم نشئه ازل دارم همچو دانه ی انگور شیشه در بغل دارم . درهای فردوس وا بود امروز از بی دماغی گفتیم فردا *در نسخه خطی کتابخانه آستان قدس رضوی از کتاب ریاض الشعرا نوشته ۴ هزار بیت پ ن : ابیات انتخابی زیاد بود فقط تعدادی را نوشتم @ASI_khorasani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا امام رضا خورشید سر برآرد هر صبح از حریمش گردد مدار عالم هم بر مدارِ این در خاکش دواست اینجا ، دارالشفاست اینجا درمان و درد باشد در اختیارِ این در دنیا نبود و بودیم ما بنده ی مرامش خاکی نبود و بودیم ما خاکسارِ این در
اگر ، اگر مجرم ، اگر بی‌دین ، اگر مستم به محشر کی گذارد دامن عفوت تهی‌دستم؟
دلیلِ راحتِ مُلک عدم ، همین کافیست که طفل گریه کنان از عدم برون آید . هر آن که پا به وجود از عدم گذاشت گریست نه من که هر که به دنیا قدم گذاشت گریست
در محفل دوستان به جز یاد تو نیست آزاده نباشد آنکه آزاد تو نیست شیرین لب و شیرین خط و شیرین گفتار آن کیست که با اینهمه فرهاد تو نیست؟!
هدایت شده از علی مقدم
تضمین غزلی اخلاقی از امام خمینی رحمه الله علیه ما را نمیدهد ز چه دلبر دگر جواب؟! با ناز خویش از چه به یاران دهد عذاب؟! دیگر به داد ما نرسد نِی گُل و شراب "ما را رها کنید در این رنج بی حساب با قلب پاره پاره و با سـینه ای کباب" لب تر نکرده ایم هنوز از سبوی دوست دستی نبرده ایم به معراج موی دوست پیدا نکرده ایم نشانی ز کوی دوست "عمری گذشت در غم هجران روی دوست مرغم درون آتش و ماهـــی بــــــرون آب" حاصل نشد ز حرص و غضب جز درندگی سودی نداشت در پی دنیا دوندگی ماییم و حسرت نفسی طعمِ بندگی "حالی نشد نصیبم از این رنج و زندگی پیری رسید غرق بطالت پس از شباب"  بر دفترِ سواد ، خطِ بی رمق زدم سر در کتاب و بحث تمامِ فرق زدم حتی به ردّ باطل اگر حرف حق زدم "هرچـــه فراگرفتم و هرچـــه ورق زدم چیزی نبود غیر حجابی پس از حجاب" آری بکوش تا بتوانی به هوش باش عمرت نگشته تا که زیانی به هوش باش قدّت نگشته است کمانی ، به هوش باش "هان ای عزیز فصل جوانی به هوش باش در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خـــواب" خود را اگر چه نیک قلمداد می کنند ابلیس را به مکرِ خود امداد میکنند جان را ز فرط آز و هوا باد میکنند "این جاهلان کــــه دعوی ارشاد مـــی کنند در خرقه شان به غیر "منم" تحفه ای میاب" اصلا نیاز نیست بگویی ، اشاره کن آری سکوت پیشه کن و فکرِ چاره کن اینجا که آمدی بنشین و نظاره کن "دم بر نیار و دفتر بیهوده پاره کن تا کی کلام بیهده گفتار ناصواب" ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ ۲۵ جمادی الثانی ۱۴۴۲ @ASI_khorasani
بر کرده ی ناصحیح ، رحمی بنما هرچند شدم وقیح ، رحمی بنما یارب ز گناهِ خلوتم میترسم یا مَن سَتَرَ القَبیح ، رحمی بنما
🔶در کار خیر حاجت ‌‏هیچ استخاره نیست‏ ‌‏قطعه شعری حضرت امام دارند بدین‌‎ ‌‏مضمون:‏ 🔵بهار آمده دستار زُهد پاره کُنید!‏ ‌‏🔷به پیش پیر مغان رفته اِستشاره کُنید!‏ ‌‏ 🔹سِزد ز دانۀ انگور سُبحه ای سٰازید!‏ 🔵‌‏برای رفتن استخاره کُنید! دانه انگور را به دانه تسبیح تشبیه کردن، آن هم برای رفتن میخانه! مناسبت می و انگور و استخاره و تسبیح، داد مقدسین را در آورده بود. ‌‏ می گویند که عده ای نزد مرحوم حاج ، رئیس حوزه‌‎ ‌‏علمیه قم رفته، و به ایشان گفته اند: چه نشسته اید که آقا روح الله دیگر چه بی دینی که نکرده است! که می گوید! اهل هم که هست! اين هم شعرش! او را از حوزه بیرون کنید. حاج شیخ عبدالکریم حائری ـ که خیلی مورد‌‎ ‌‏علاقه و احترام امام نیز بودند ـ در جواب خندیدند و گفتند: عجب، از قول‌‎ ‌‏من به ایشان سلام برسانید و بگویید: در کار خیر حاجت هیچ استخاره‌‎ ‌‏نیست.‏ ‌‎ ‎ 📚‌ديوان امام مجموعه اشعار امام خمينى سلام الله عليه، ص: ۳۰۵ 📖 یک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه ۵۳۲
زیاد حرف زدن قلب را قسیّ میکند رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم : لاتَکثُرُوا الکَلَامَ بِغَیرِ ذکرِ اللَهِ، فإنَّ کثرةَ الکلامِ بِغَیرِ ذکرِ اللَهِ قَسوُ القلبِ، إنَّ أبعَدَ النّاسِ مِنَ اللَهِ القلبُ القاسی ترجمه : در غیر یاد خدا زیاد سخن نگویید؛ چرا که زیاد حرف زدن در غیر ذکر خدا موجب سختی و قساوت قلب است، و دورترین مردم از خدا افراد سخت دل هستند. «تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة» ج ۱۲ ص ۱۹۴ در غیرِ ضرور از "زبان" حرف مکش یک نقطه اضافه تر "زیان" میگردد @ali_moghddam
هدایت شده از انجمن ادبی مَطلَع
• انجمن ادبی مطلع • آلبوم تصاویر با حضور میهمان ویژه جناب آقای #مهدی_جهاندار از اصفهان @anjoman_matla
به اُمیدِ گوشه چشمت چقدر گدا نشسته نه فقط گدا که حتی ، صف اغنیا نشسته منِ بنده را ز خیل حشمت سوا مفرما که به خوان لطف و جودت همه ماسوا نشسته "اَنا مِن شروط" یعنی که ولای توست توحید حرمت نشسته هر کس ، حرم خدا نشسته "اَنا مِن شروط" یعنی که به گِرد کعبه حاجی چو رضا نباشی از او ، ز خدا جدا نشسته "اَنا مِن شروط" یعنی مرو راه دیگر ای دل به خدا رسیده هر کس به ره رضا نشسته تو ز هیچکس نپرسی : "ز کجایی و که هستی؟" که غریبه هم ز لطفِ تو چو آشنا نشسته نه فقط که رو سپیدان به نماز ایستاده به نیاز ، روسیاهان همه با حیا نشسته همگی به دام لطف تو اسیر گشته اینجا که کمند لطف و جودت به کمینِ ما نشسته به جز از تو که نشستی سر سفره با گدایان به خدا نبوده شاهی بغل گدا نشسته چو نگین پادشاهی که نشسته بر رکابش به دلم محبّتِ تو چقَدَر به جا نشسته شده "فابک للحُسین" تو دلیل گریه هایم که همیشه در دل تو غم کربلا نشسته
جز ذوالجلال وهم است در عالَمِ تعقُّل ، ما را وبال وهم است سوءُ النظر خیال و سوءُ الخِصال ، وهم است "یا ناقص الکمالیم ، یا کامل القصوریم"* ما ممکن الوجودیم ، از ما کمال وهم است در عالَمِ خیالی حرف از جلال پوچ است گر در پیِ جلالی ، جز ذوالجلال وهم است اهل عدم‌ کجا و حرفِ سوال از وصل؟! تو در پیِ جوابی؟! وقتی سوال وهم است عاصی اگر نمیری ، هرگز وِرا نبینی با زنده بودنِ تو ، فکرِ وصال وهم است ۱۰ جمادی الاولی ۱۴۴۲ ۵ دی ۱۳۹۹ *مصراع از بیدل دهلوی