eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
512 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
739 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
گم گشته‌ی دیار محبت کجا رود نام حبیب هست و نشان حبیب نیست "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فغان که کوهکن ساده دل نمی داند که راه در دل خوبان به زور نتوان یافت... "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
بفرمایید چه آرایه‌ای در این بیت وجود دارد؟ "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
دوستانی که "ایهام‌"گویان! به صفحه شخصی من تشریف آوردید در جریان باشید ایهام در یک کلمه اتفاق میفته نه دو کلمه! یعنی ایهام یک واژه است با دو معنی(که خودش انواعی داره). پس گفتن "بین واژه ی الف و ب ایهام برقراره" موجب اِدخال سرور فی قلوب ادیبان است !😄
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
بفرمایید چه آرایه‌ای در این بیت وجود دارد؟ "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ممنون از دوستانی که استقبال کردند و پاسخ دادند.⚘ بین اوباش و او باش جناس مرکب مقرون هست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷آن شب جمعه ساعت یک و بیست... آن شب جمعه ساعت یک و بیست جغد آمد قرارمان را برد سردی دی به انجماد رسید شهر خشکش زد و زمین پژمرد مانده بودیم غرق بهت خبر کاش تکذیب می رسید از راه اشک‌ها بی‌صدا که باریدند شعله زد در جگر غمی جانکاه آن شب جمعه ساعت یک و بیست گویی افتاد بر زمان آتش غلیانی شگرف در دل بود چون غم خاص قصه‌ی آرش آن شب جمعه ساعت یک و بیست وقت اسطوره‌های فردا شد مرد میدان عاشقی پر زد راز افسانه ها هویدا شد رد دیوی پلید پیدا بود گل سرخی شکفته پرپر شد گرچه ققنوسمان در آتش رفت وقت ققنوس های دیگر شد آن شب جمعه ساعت یک و بیست دست و انگشتری به خاک افتاد روضه کربلا زبانه کشید در دل کشور حسین‌آباد داغ،کم کم مسیر خشم گرفت راه فریاد مرگ بر دشمن راه ایستاده ایم تا آخر راه جانم فدای تو میهن داغ، کم کم مسیر خشم گرفت بچه‌ها یک‌شبه بزرگ شدند عده ای این وسط مضطربِ خنده‌هاشان کنار گرگ شدند گرده از زخم نارفیق پر است بگذریم از کنارشان به سکوت آن شب جمعه ساعت یک و بیست آدمیت دوید سمت سقوط ناله‌هامان اگرچه بسیارند داغ سردار اگرچه بی حد است با شهادت دوباره زنده شدیم قلبمان داده با ولایت دست نام تو با شهید معرکه شد می‌تپد در تمام حنجره‌ها خون مظلوم آورد به خروش قلب دنیای خواب غم‌زده را هر شب جمعه ساعت یک و بیست وقت صبّار بودن است و شکور زود می‌آیی کنار ما سردار که زیادند مژده‌های ظهور "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
خدا از ما نگیرد نعمت آشفته حالی را "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
26 Pishe Yeki Az Mashayekh Geleh Kardam.mp3
935.9K
 گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان »حکایت شمارهٔ ۲۴ پیش یکی از مشایخ گله کردم که: فلان به فساد من گواهی داده است. گفتا: به صلاحش خجل کن! تو نیکو روش باش تا بدسگال به نقص تو گفتن نیابد مجال چو آهنگ بربط بود مستقیم کی از دست مطرب خورد گوشمال بدسگال: بد اندیش يعنى : تو خوش‌رفتار باش تا شخص بدانديش، فرصت عيب‌جويى تو را نيابد، چنانكه بربط (يكى از آلات موسيقى شبيه تار) اگر موزون باشد از دست آوازه خوان، گوشمال نمى‌گردد، (براى موزون كردن آهنگ، گوشه هاى بربط را مى‌پيچانند) "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
مگو خود را کنار دیگران تنها نمی‌بینی تو تنهایی! فقط تنهایی خود را نمی‌بینی رفیقا! شادمانی‌های عالم جاودانی نیست مگر اندوه را در خندهٔ گل‌ها نمی‌بینی؟ اگر نامی ز خسرو ماند از افسون شیرین بود به غیر از عشق اکسیری در این دنیا نمی‌بینی کجا این حس بی‌اندازه در تصویر می‌گنجد؟ تو از عکس خودت زیباتری اما نمی‌بینی به جای دیدن آیینه‌ها در چشم ما بنگر بدی از چشم خود می‌بینی و از ما نمی‌بینی شدی در چشم‌هایش خیره ای دل! سادگی کردی از این پس هیچ‌کس را غیر از او زیبا نمی‌بینی "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باورم نمی‌شود، کی کسی شنیده است زیر خاک گم شوند قله های استوار؟ "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast