eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
512 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
739 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقصود عاشقان دو عالم لقای توست مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست هر جا که شهریاری و سلطان و سروریست محکوم حکم و حلقه به گوش گدای توست بودم بر آن که عشق تو پنهان کنم ولیک شهری تمام غلغله و ماجرای توست هر جا که پادشاهی و صدری و سروریست موقوف آستان در کبریای توست قومی هوای نعمت دنیا همی پزند قومی هوای عقبی و ما را هوای توست هر جا سریست خستهٔ شمشیر عشق تو هر جا دلیست بستهٔ مهر و هوای توست کس را بقای دائم و عهد قدیم نیست جاوید پادشاهی و دائم بقای توست گر می‌کشی به لطف وگر می‌کشی به قهر ما راضییم هرچه بود رای رای توست امید هر کسی به نیازی و حاجتی است امید ما به رحمت بی‌منتهای توست هر کس امیدوار به اعمال خویشتن سعدی امیدوار به لطف و عطای توست باصدای: محمد معتمدی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
زمستان سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر برنیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه، جز پیش پا را دید نتواند که ره تاریک و لغزان است. وگر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورَد دست از بغل بیرون که سرما، سخت سوزان است. نفَس، کز گرمگاهِ سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم ز چشمِ دوستانِ دور یا نزدیک؟ مسیحای جوانمرد من، ای ترسای پیرِ پیرهن‌چرکین هوا بس ناجوانمردانه سرد است... آی دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
12.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زمستان باصدای شاعر 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صلی الله علیک یا باب الحواحج 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
چه بنویسم از آن گودال، از آن قعر سجون، از زخم از آن زندان که حکم روضه‌های قتلگاهی داشت 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
علیه‌السلام فلق در سینه‌اش آتش‌فشان صبحگاهی داشت که خون‌آلود پیغام از کبوترهای چاهی داشت طراوت در هوا از ریشۀ زنجیر می‌روید زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت مگر خورشید را هم می‌توان خاموش کرد آخر کسی از تیرۀ شب در سرش افکار واهی داشت عبایی روی خاک افتاده بود از خاک خاکی‌تر که در آن نخ‌نما آغوش اسرار الهی داشت کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است مگر او نیت دیگر به غیر از خیرخواهی داشت هماره آه او خرج دعا بر دیگران می‌شد اگر در سینه‌اش یارای آهی گاه‌گاهی داشت به تسبیحش قسم، زنجیرۀ عالم به دست اوست چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت چه بنویسم از آن گودال، از آن قعر سجون، از زخم از آن زندان که حکم روضه‌های قتلگاهی داشت :: تمام کشور من، کاظمین کوچک مردی‌ست که در هر گوشه‌ای از خاک ایران بارگاهی داشت... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکایتی در باب آداب صحبت 💐💐💐 مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال. عاقلی را پرسیدند: نیکبخت کیست و بدبختی چیست؟ گفت: نیکبخت آن که خورد و کِشت و بدبخت آن که مرد و هِشت. مکن نماز بر آن هیچکس که هیچ نکرد که عمر در سرِ تحصیلِ مال کرد و نخورد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast