eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
618 عکس
156 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
چشمان خود را باز کن ای باب رحمت این بار هم اعجاز کن هنگام دعوت دریای اشکم از تلاطم می خروشد با دختر خود راز کن قبل از عزیمت یعقوب، مبهوت است از این گریه هایم برخیز و بنگر اشکهایم را ز غربت بر در زند اینک اجل ای وای ای وای مهلا" حبیبی! فاطمه را نیست طاقت رجعت نکن ای که رسول الله هستی ای که فرستاده خدایت سوی امت بابا بمان ما را ز بی یاری مدد کن انذار کن این ناکسانِ بی مروت این ریسمان° دستانِ سر تا پا جفاکار این ملحدان این غاصبانِ بی شرافت امروز بینم خانه ام آتش گرفته تنها نمایم مقتدای خود حمایت آماده کردم صورتم را بهر سیلی پهلوشکسته می شوم بهر امامت محسن شود کشته بدون جُرم، بابا انسان رسیده تا به سرحدَِ رذالت راحت گذشتی از تمام رنجهایت گفتی نخواهی ذره ای مزد رسالت زهرت خوراندند و دلت آلاله کردند بایست بنویسند پروازت شهادت اسلام آوردی و ترسیمی الهی شد مفتخر انسان و شد زیور عبادت قرآن، سخن های خدا را طرح کردی دادی به انسان نقشه بر گنج هدایت سنگت زدند افروختند آن مشعل از کین شد باز راهی بر ستم ها تا قیامت این عشق گردیده حُدوثش جان احمد اما بقا با کربلا باد از رشادت ای باغبان این باغ را پرورده بودی دیدند سر زد هر گلی با رنج و زحمت بی رحم کفاری که با پا لِه نمایند هرچه ثمر را در سقیفه از شرارت دیدارمان نزدیک خواهد بود جانا بینی چه ها کردند آنها با امانت امروز باید منتقِم دیگر بیاید دیگر بیاید سر شود دوران غیبت ۲۴مهر۱۳۹۹ مجیدطاهری
ازخاک کفش داریِ تان می‌توان گرفت عزت برای روز قیامت اباالحسن! خُدّام کفش داری ِتان اذن می‌دهند ما را برای وقت شفاعت ،اباالحسن ! ....... چشمم که ازضریح شما چشم می‌گرفت می خواست تا که شاهد قدسی ببیندَش حاجت بهانه بود که بالای اشک ها گلچین بدون جرم و گناهی بچیندَش ......... نیت اگر چه دائماً از یاد می‌رود دائم ولی خداست به دل، جان من رضاست با بوسه‌های دور درآن موج ازدحام نقش ضریح گشت که ایمان من رضاست ......... با اینکه دست خالی و درخواب آمدم برگشتم از همان در وبیدار درحرم دل تنگ آمدم که به  میقات خوانی ام احرام بسته ام شوم احضار در حرم ....... اینجا اگر که تشنه و با درد آمدم دردم دوا و سائل سیراب می‌شوم گاهی به پشت پنجره فولاد می‌روم از سوز تشنگان حرم آب می‌شوم ....... اینجا زنی  نشسته و با قلب پُرامید طفلی دخیل بر حرم یار کرده است یا یک جوان عاشقی از شهرهای دور پای پیاده، رهرو ِ دلدارکرده است! ....... نزدیک حوض مثل کبوتر نشسته است آبی ودانه ای و گذرنامه ای و باز درهای آسمان همه گویا گشوده شد تا سوی کربلای حسینی بَرَد نماز ..... شب‌ها رقیه‌ها همگی جمع می‌شوند در روضه ، روضۀ لب عطشان گرفته اند لب تشنه در حضور طبیب رئوف ِ ما گریان به قلب سوخته درمان گرفته اند ....... هر دفعه جان من به خراسان مُشرّف است اشکم درانتظار زیارت به کربلاست فرموده اند اشک فقط درغم حسین بانی اشک من بخدا حضرت رضاست (مجیدطاهری)
🤲تأثیرشگفت استغفار 📚«ربیع»آورده است که:کسی نزد امام حسن(علیه السلام)آمد و از قحطی و خشکسالی شِکوِه کرد؛ او آن مرد را به آمرزش خواهی و توبه فراخواند؛ مرد دیگری آمد و از فقر و بی‌نوایی نالید، او را نیز به توبه و آمرزش‌خواهی و دعا سفارش کرد؛ مرد سومی از راه رسید و از نازاییِ همسر و نداشتن فرزند، شِکوِه کرد و دعا خواست تا خدا به او پسری روزی سازد که به او نیز همین نسخه را داد؛ ما به او گفتیم چگونه برای دردها و خواسته‌های رنگارنگ یک نسخه می‌نگارد؟ 👈او پاسخ داد:دوستان! من از قرآن آموخته‌ام که درمان هر سه درد و راه نجات از هر سه مشکلی که عنوان گردید توبۀ راستین و آمرزش‌خواهی واقعی و بازگشت خالصانه به سوی خدا و مقررات اوست و آن‌گاه به تلاوت آیات مورد بحث پرداخت(طبرسی،ج15، 1380،267) ♦️سورۀ نوح:فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا ﴿١٠﴾ یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا ﴿١١﴾ وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهَارًا ﴿١٢﴾ 📙ترجمه: باز گفتم: به درگاه خداي خود توبه کنيد و آمرزش طلبيد که او بسيار خداي آمرزنده‌اي است( 10 ) تا باران آسمان بر شما فراوان نازل کند( 11 ) و شما را به مال بسيار و پسران متعدد مدد فرمايد و باغ‌هاي خرّم و نهرهاي جاري به شما عطا کند( 12) 📚طبرسی، فضل‌بن‌حسن، (1380). تفسیر مجمع‌البیان، ترجمۀ حجة‌الاسلام علی کرمی، تهران:وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات.
از دیده سیل بارد بی تاب گشته باران از غصه خون فشانَد این سیل شد خروشان این خِطّه سامرا نیست گویید کربلایش جان داده مرغِ بسمل اینجا به شوق جانان (ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد) فرزند مصطفی را از یاد برده دوران ابن الرضاست مردم! فرزند پاک هادی نامش حسن، بزرگی از نام او فروزان او را اسیرِ عسکر کردند با مرارت بردند عسکری را با رنج و غم به زندان او را جوان کشتند در آشیان کشتند دور از وطن چو جدش لبهاش بوده عطشان تا در محاق می رفت از پشت ابر تابد از نور ماهتابش شد قلب شب چراغان دُرّی گران دارد دریای بی کرانش از هجر روی آن دُر، غرقیم غرق هجران پیمانه داده ساقی ما را به جام باقی باشد علاج و درمان، جانا عمل به پیمان ۳۰مهر۱۳۹۹