eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
618 عکس
156 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فاطمه جان فاطمۀ خوب من آی حبیب من و محبوب من جور کش طعن رقیبم مرو بعد حبیبم تو طبیبم مرو دخت نبی گوش بگیر از ولی آی مرو فاطمه جان بی علی بوی محمد ز چمن می رود لالۀ زهرائی من می‌رود اشک پیمبر شده‌ام در غمت ساقی کوثر شده‌ام در غمت با چه زنم فاطمه تمثیل تو خانۀ من بی پر جبریل تو جلوۀ خورشید و زمین با تو بود بعد نبی روح امین با تو بود تا نفس صبح چه شبهای تار وحی تو می گفت خداوندگار یک نظر انداز به چشم ترم ساغر من کوثر من حیدرم خود نه فقط قلب پیمبر شکست پهلوی تو چون دل حیدر شکست جان به فدای مژۀ بسته‌ات من علی‌ام حیدر دل خسته‌ات بهر علی یک سخن آغاز کن جان محمد لب گل باز کن آه ز چشم تر من فاطمه دستۀ گل پرپرمن فاطمه آه حسن، دامن مادر بگیر آی حسین این گل پرپر بگیر مثل بتان زیر و زبر گشته‌اند بعد پیمبر همه برگشته‌اند نیست درین قوم بشیر و نذیر می شکنند این همه خُمّ غدیر گشت ولایت چو فراموششان دار امارت همه بر دوششان چیست به بازار جهان جز شکست عهد فروشند سه دنیاپرست آه که یک مشت فسون کاره‌اند طاوسی از هند جگر خواره‌اند نیست زمین محمل آزادگان چون برسد عهد زنازادگان رو شب مهمانی‌شان را ببین مجلس سفیانی‌شان را ببین خیز و ببین جاهلی پیرشان زور و زر و حلقۀ تزویرشان هنده زنانی که قلم می‌زنند حمزه کُشانی که قدم می‌زنند وای که بر موج خدا سد شکست کِشتی پهلوی محمد شکست زانکه درین بوته محک فاطمه ست عالم غصب‌ست و فدک فاطمه ست وای ازین گلشن آغشته دود پهلوی محبوبۀ حق شد کبود نرگس شهلای محمد ترست چشم علی زمزمۀ کوثرست خشم خدا را به خود انگیختند خون بنی فاطمه را ریختند شیعه درین ره به یقین مؤمن است اول این قافله‌ها محسن است تیغ ندارد علی اکنون به دست پهلوی او فاطمه بود و شکست خون دل مرغ چمن را ببین بعد علی روی حسن را ببین بعد حسین است که جانان هموست سید و سالار جوانان هموست باز گل کوثر و زمزم رسید گلشن عشاق، محرم رسید باز گُل باغ پیمبر دمید سرو به خونخواهی اکبر دمید بزمگه عشق تماشائی است فصل گل لالۀ زهرائی است چون کمر سرو شکست از جنون لالۀ عباسی او غرق خون کُشتۀ تیغ املش را ببین قاسم احلی عسلش را ببین بلبل عاشق به صلا آمدست از چمن کرب و بلا آمدست لاله، غم اندوخته‌ای بیش نیست گل، حرم سوخته‌ای بیش نیست چون چمن لالۀ احمر شده کرب و بلا از دم خنجر شده آه بیا رقص جنونش ببین اصغر قنداقه به خونش ببین ای ز گلوی تو جگر سوخته اصغر من اصغر پرسوخته از غم تو فاطمه محزون نشست عرش ز قنداق تو در خون نشست اصغر من گل همه بوی تو بود برگ گل از جنس گلوی تو بود آه ز تو تیر جگر سوز آه طفلک زهرا که ندارد گناه وه که چکید از نم چشم فلک قطرۀ خون تو به بال ملک تا ابد این ذکر، ملک را بس است یک کف خون تو فلک را بس است علم نبی گر چه کف حیدر است نشئه این باده ولی کوثر است ای که دل از فاطمه‌ات دور شد باطن قرآن ز تو مستور شد هَر دم از این باغ، گل دین دمد مریم از این سورۀ یاسین دمد آی محمد که تو را کوثرست دشمن تو شانِئَکَ الاَبترست هین نفس فاطمه‌ات بس تو را معنی والصبح تَنَفَّس تو را معنی والیلُ اِذا عَسعَس است فاطمه داری تو محمد بس است رایحۀ باغ گل نوریان شیشۀ در بستۀ کافوریان بر سر تختی که جلال شه‌ست پاره‌ای از جان پیمبر مه‌ست هین پر حورا ز انسِّیه دان مرجع این راضیه مرضّیه دان ای ز مثال تو چمن گشته فرش نور تو گُل ریخته بر ساق عرش دین محمد به همین خاتمه ست ذکر علی فاطمه یا فاطمه ست گر چه محمد دُر تنزیه سُفت حضرت زهراست که تسبیح گفت خُمِّ غدیر از کف این مِی ترست زانکه علی ساقی این کوثر است آینه آورد ز ربّ جلیل بعد پیمبر به چه کس جبرئیل 👇👇👇
نی که گل تاج شهان فاطمه‌ست علت تنزیل جهان فاطمه‌ست کوثر و یاسین به هم آمیختند طرح گُل فاطمه را ریختند ای ز خداوند مجسم شده آسیه و نرگس و مریم شده روزیِ گُل پیرهنان می‌دهد فاطمه چون بوی جنان می‌دهد شعله به جانِ گل و نسرین زده غنچۀ طاها که ز یاسین زده ای چمن جلوۀ آیینه کِشت فاطمه‌ای گو که ببوئی بهشت بحر محمّد – یَم حیدر خروش معنی سین فاطمۀ سبز پوش (احمد عزیزی)
شاعر:احمد عزیزی موضوع:سوگ حضرت زهرا(سلام الله علیها) وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب: مثنوی ................... عشق من پاییز آمد مثل پار باز هم ما بازماندیم از بهار احتراق لاله را دیدیم ما گل دمید و خون نجوشیدیم ما باید از فقدان گل خونجوش بود در فراق یاس مشكی‌پوش بود یاس بوی مهربانی می‌دهد عطر دوران جوانی می‌دهد یاس‌ها یادآور پروانه‌اند یاس‌ها پیغمبران خانه‌اند یاس در هر جا نوید آشتی‌ست یاس دامان سپید آشتی‌ست در شبان ما كه شد خورشید؟ یاس بر لبان ما كه می‌خندید؟ یاس یاس یك شب را گل ایوان ماست یاس تنها یك سحر مهمان ماست بعد روی صبح پرپر می‌شود راهی شب‌های دیگر می‌شود یاس مثل عطر پاك نیت است یاس استنشاق معصومیت است یاس را آیینه‌ها رو كرده‌اند یاس را پیغمبران بو كرده‌اند یاس بوی حوض كوثر می‌دهد عطر اخلاق پیمبر می‌دهد حضرت زهرا دلش از یاس بود دانه‌های اشكش از الماس بود داغ عطر یاس زهرا زیر ماه می‌چكانید اشك حیدر را به راه عشق معصوم علی یاس است و بس چشم او یك چشمه الماس است و بس اشك می‌ریزد علی مانند رود بر تن زهرا گل یاس كبود گریه آری گریه چون ابر چمن بر كبود یاس و سرخ نسترن گریه كن حیدر كه مقصد مشكل است این جدایی از محمد مشكل است گریه كن زیرا كه دخت آفتاب بی‌خبر باید بخوابد در تراب این دل یاس است و روح یاسمین این امانت را امین باش ای زمین یاس خوشبوی محمد داغ دید صد فدك زخم از گل این باغ دید مدفن این ناله غیر از چاه نیست جز دو كس از قبر او آگاه نیست گریه بر فرق عدالت كن كه فاق می‌شود از زهر شمشیر نفاق گریه بر طشت حسن كن تا سحر كه پر است از لختۀ خون جگر گریه كن چون ابر بارانی به چاه بر حسین تشنه‌لب در قتلگاه خاندانت را به غارت می‌برند دخترانت را اسارت می‌برند گریه بر بی‌دستی احساس كن گریه بر طفلان بی‌عباس كن باز كن حیدر تو شط اشك را تا نگیرد با خجالت مشك را گریه كن بر آن یتیمانی كه شام با تو می‌خوردند در اشك مدام گریه كن چون گریۀ ابر بهار گریه كن بر روی گل‌های مزار مثل نوزادان كه مادر‌مرده‌اند مثل طفلانی كه آتش خورده‌اند گریه كن در زیر تابوت روان گریه كن بر نسترن‌های جوان گریه كن زیرا كه گل‌ها دیده‌اند یاس‌های مهربان كوچیده‌اند گریه كن زیرا كه شبنم فانی است هر گلی در معرض ویرانی است ما سر خود را اسیری می‌بریم ما جوانی را به پیری می‌بریم زیر گورستانی از برگ رزان من بهاری مرده دارم ای خزان زخم آن گل در تن من چاك شد آن بهار مرده در من خاك شد ای بهار گریه‌ بار نا امید ای گل مأیوس من یاس سپید ............... با حذف: نیمه‌شب دزدانه باید در مغاك ریخت بر روی گل خورشید خاك
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در ترجمۀ کتاب الغدیر آمده:«شبلنجی در کتاب نورالابصار، ص47 گوید:حضرت علی(امیرالمؤمنین) هر روز به زیارت قبر فاطمه(س) می‌رفت. در یکی از روزها که به زیارت رفته بود خود را به روی قبر انداخته و گریست و این شعر را سرود: مالی مَرَرتُ عَلَی القُبور مُسلِما قَبرَالحبیب فَلا یَرُد ُجَوابی یا قبرَ مالَکَ لا تُجیبُ مُنادیاً أملَلت ُ بَعدی خُلّةُ الاحبابِ چه جانگداز است، هنگامیکه بر قبر حبیبم عبور می‌کنم و سلام می‌دهم و جوابی نمی‌شنوم. ای قبر چه شده که جواب مرا نمی‌دهی؟ آیا بعد از من دیگر دوستی با کسان، ملامت آمیز شده؟ سپس گوینده‌ای که فقط صدایش شنیده می‌شد به وی پاسخ داد: قالَ الحَبیب: وَ کیفَ لی بِجَوابِکُم وَ اَنَا رَهینٌ جَنادلُ وَ تُرابِ أکلِ التُرابِ مَحاسِنی فَنَسیتَکُم وَ حُجبتُ عَن أهلی وَ عَن أترابی فَعَلیکُم مِنّی السَلام تَقَطّعَت مِنّی وَ مِنکُم خُلّة الأحبابِ و آن حبیب گفت:کسی که در گرو خاک و سنگ است، چگونه می‌تواند جواب تو را بگوید. من از نزدیکان و عزیزان خود جدا ماندم و خاک زیبایی‌های مرا خورد و در آن هنگام که رشته‌های محبت از هم می‌گسلد درود من بر شما باد.»(امینی، 1354، ج3، 473)
تا دور آفرینش و تا عمر عالم است پیوند عشق و عاشق و معشوق با هم است گر سرّ این رموز بدانی وجود عشق پیش از سرشتن گِل حوا و آدم است گو سقف آسمان و بساط زمین نباش ماییم و سدّ عشق که جاوید محکم است یکباره از وجود برون آی و محو شو در عین عشق هر دو جهانت مسلم است گر عاقلی نصیحت ضدان نکن قبول پرهیز کن که صحبت ضدان جهنم است دیوان آدمی صفت اند اهل روزگار خود خاصه در زمانه ی ما آدمی کم است در هر سخن ز رمزْ نزاری چو بنگری صد نکته خوب تر ز دگر نکته مُدغم است شاعر:حکیم نزاری بخشی از یک غزل وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
هدایت شده از دکتر مجید طاهری
مداح و مداحی در مکتب حاج قاسم سلیمانی.pdf
حجم: 579.5K
کتاب مداح و مداحی در مکتب حاج قاسم سلیمانی، تألیف :مجیدطاهری، کاری از «کانون فرهنگی ولایت».در این مجموعه که از گفتارهای مختلف تهیه شده، سعی بر این است که آنچه را می‌توان از اشارات آن «رفیق خوشبخت ما» دربارۀ مداحان یافت به اختصار و کوتاه ارائه شود، بلکه مقبول افتد و به کار آید. ان‌شاء‌الله
♦️افتخار روضه خوانی♦️ حجت اسلام سید حسین مؤمنی: ♦️مرجع تقلیدی که آرزوی روضه خوان بودن داشت👇👇👇 طلبه‌ای سر درس اشکال گرفت و مرحوم آیت‌الله العظمی تبریزی جواب ایشان را داد. بعد این طلبه جسارت کرد و گفت آقا تو درس نمی‌گویی، تو روضه می‌خوانی. ایشان با یک بغض و گریه‌ای فرمودند که من آمدم در حوزه که روضه‌خوان شوم. و سه مرتبه فرمودند ای کاش من یک روضه خوان بودم. ♦️احترام عجیب مرجع تقلید به روضه خوان👇👇👇 محضر یکی از مراجع تقلید (از بردن نامشان معذورم) مشرف بودم. به من فرمودند که تازه چه داری؟ گفتم آقا بخواهم روایت بگویم که شما استادید، بخواهم فقه بگویم که شما خبره فن هستید، یک روضه‌ای به ذهنم رسیده. این مرجع بزرگوار که شاگردهایشان مجتهدند و بعضی از شاگردهایش الان رساله دارند، آمد روی زمین نشست و گفت: بخوان! بعد من روضه‌ای از حضرت صدیقه سلام الله علیها خواندم. خیلی گریه کردند. گفتند روضه بخوان و من پایین می‌نشینم. به ایشان عرض کردم یک ذکری به من بدهید یک مقداری گرفتارم. ذکری به من دادند و گفتم آقا چند روز بخوانم؟ فرمود یک هفته. گفتم معمولا می‌گویند ۴۰ روز، گفت آن ۴۰ روز مال من است. چون تو روضه‌خوانی یک هفته‌ای جواب می‌گیری! ♦️مرجع تقلید نمی گذاشت روضه خوان دست او را ببوسد👇👇👇 محضر آیت الله العظمی وحید خراسانی حفظه الله تعالی توفیق داشتم روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها منبر رفتم. شب قبلش از دفتر آقا به من زنگ زدند و گفتند آقا اینجا هستند و فرمودند فردا از مادرتان کم نگذاریدها. قبل از منبر دوباره گفتند آقای فلانی در روضه کم نگذاری‌ها. من روضه خواندم و حال ایشان بد شد، بعد از جلسه به من پیغام دادند، آقا شما را کار دارد. خدمت آقا رفتم. ایشان هم اصلا اجازه نمی‌دهد یک منبری، یک روضه‌خوان و یا یک سید دستش را ببوسد. من یک دفعه دست ایشان را بوسیدم، گریه‌شان گرفت و گفتند یا حضرت زهرا، خودش بوسیدها! روضه‌های ابی عبدالله علیه السلام قلب را نرم می‌کند. چه کسی می‌گوید قساوت می‌آورد؟ اصلا حسین جنس غمش فرق می‌کند. ♦️ماجرای روضه‌خوانی که بدنش در قبر محو شد👇👇👇 مرحوم ملاحسین مولوی را آوردند دفن کردند. سالیان سال گذشت. بعد خواستند برادر یا برادرزاده‌شان را روی قبر ایشان دفن کنند. لحد شکست و رفتند پایین. دیدند قبر خالی است! فیلم این ماجرا موجود است و از صداوسیمای قم پخش شده است. بعد فهمیدیم حاج ملاحسین در عالم خواب به یک نفر گفته است، همان لحظه‌ای که مرا دفن کردید، بدن من را پیش امام حسین بردند. ♦️روضه خوانی که در هنگام به هوش آمدن، روضه می خواند👇👇👇 حدود ۱۰ سال قبل، دهه اول محرم از قم به تهران می‌رفتم تا در مسجد ارک سخنرانی کنم. قبل از آن در حرم سخنرانی می‌کردم و روضه می‌خواندم و بلافاصله به سمت تهران می‌رفتم. در راه ماشین‌مان چپ کرد. حالا آن موقع ما را زیاد رسانه‌ نشان نمی‌داد. در بیمارستان عمل جراحی داشتم. در ریکاوری چشم‌هایم را باز کردم. دورتادور من خانم و آقا پرستار ایستاده بودند. چشم‌هایم را که باز کردم، ناله‌ام شروع شد. همه رفتند. درد زیادی داشتم، گفتم آقا بیایید یک مُسکن به من بدهید. من حالم بد است. ظاهراً آن لحظه نباید به بیمار مُسکن بدهند؛ چون مواد بی‌هوشی هنوز وجود دارد. گفتند امکانش نیست و همه رفتند. گفتم چرا تا چند لحظه قبل دور من بودید؟ یکی گفت حاج آقا داشتی به هوش می‌آمدی، روضه می‌خواندی، دور شما جمع بودیم تا روضه بشنویم. الان دیگر فقط داری ناله می‌کنی. خیلی از این اتفاقات در زندگی ما افتاده است. من به شاگردهایم می‌گویم بروید روضه‌خوان باشید. فقه‌تان را بخوانید، اصولتان را بخوانید، اما بروید روضه خوان بشوید. بعد می‌گویند چکار کنیم؟ می‌گویم پیش امام رضا بروید. اول روضه خوان، علی ابن الموسی الرضا (علیه السلام) است. امام رضا (علیه السلام) روضه باز خوانده است، «إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ» بعد می‌فرماید جد ما را به قتل صبر کشتند. منبع:خبرگزاری فارس ۱۳۹۹-۴-۷ http://fna.ir/ey95a3
جان بر لب است از غم جانان دعا كنيد شايد به سر رسد شب هجران دعا كنيد با چشمه هاي خالي و خشكيده نگاه در حسرت رسيدن باران دعا كنيد روزي هزار بار دعاي فرج كم است در آرزوي يار فراوان دعا كنيد هر جا كه ميرويد نجف مكه كربلا اينجا كنار شاه خراسان دعا كنيد يا ايهاالرئوف! شما واسطه شويد ما بي كسيم حضرت سلطان! دعا كنيد ما آمديم اذن محرم به ما دهيد آقا براي ماه عزامان دعا كنيد ما گريه مي كنيم كه يك روز جان دهيم از داغ خشكي لب عطشان دعا كنيد محمدعلي بياباني