#چهارپاره
#امام_جواد_علیه_السلام
آن قد°ر گفته ایم به جان جوادتان
ماخود حساب جان شما را نکرده ایم
این خانواده که همه از جان گذشته اند
در سائلی چه با گل زهرا نکرده ایم؟
در پنج روز عمرِ گل ای رهگذر، دریغ
جز گل فروشی از تو به گل سود می رسد؟
بیش از هزار سال از این باغ برده ایم
کی وضع و حال عشق به بهبود می رسد؟
باران گرفت، دیده ی ابری، بقیعی است
ماه بقیع روی به بغداد کرده است
تکرارِ بی وفایی همسر چه جانگزاست
تاریخ، مثل صاعقه فریاد کرده است
این بیست و پنج سال چه با این امام شد
قلب شکسته رو به خدا برد خانه کرد
امواج غم به مُعجزِ موسی نکرد رحم
قومش تلافی همه در این زمانه کرد
جان صدف که غوطه به دریای زهر خورد
گوهر شکست و وسعت دریا کویر شد
دست جواد با همه جودش گشوده ماند
تا روزِحشر، ماهِ همیشه منیر شد
"طاهر"
#مجیدطاهری
۳۱تیرماه۹۹
نوحه و زمزمه آقا علی ابن موسی الرضا (علیه السلام)
♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧
آب می گوید رضا بی تاب می گوید رضا
در دل تاریک شب، مهتاب میگوید رضا
باد می گوید رضا ایجاد می گوید رضا
هر دل بشکسته با فریاد می گوید رضا
خاک می گوید رضا افلاک می گوید رضا
تا قیا مت سید لولاک می گوید رضا
داد می گوید رضا فریاد می گوید رضا
شیعه پشت پنجره فولاد می گوید رضا
طوس می گوید رضا محبوس می گوید رضا
هر که آید بر درش پابوس می گوید رضا
نور می گوید رضا مسرور می گوید رضا
صحن و ایوان طلا با شور می گوید رضا
نوح می گوید رضا، زی روح می گوید رضا
هر مجاهد با تن مجروح می گوید رضا
یار می گوید رضا هشیار می گوید رضا
مرتضی و احمد مختار می گوید رضا
دانه می گوید رضا پیمانه می گوید رضا
هر کبوتر روی سقاخانه می گوید رضا
دهر می گوید رضا هر بحر می گوید رضا
بر لب شاه خراسان زهر می گوید رضا
ابر می گوید رضا بی صبر می گوید رضا
صبح صادق در طلوع فجر می گوید رضا
رعد می گوید رضا با جهد می گوید رضا
شیرخواره در درون مهد می گوید رضا
سرو می گو ید رضا هر نحو می گوید رضا
جای جای خاک ما تا مرو می گوید رضا
دیده می گوید رضا سنجیده می گوید رضا
هر مسا فر با دلی غمدیده می گوید رضا
لاله می گوید رضا با ناله می گوید رضا
چشم( شیدا) روز و شب پر ژاله می گوید رضا
♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧
✍شیدا نیشابوری مداح اهل بیت (علیهم السلام)
شوق وصال
#امام_زمان_عج
باری که ز هجر تو کشیدیم کشیدیم
پیراهن صبری که دریدیم دریدیم
کاری نتوان کرد درین ریزش باران
چون بارش ابری که چکیدیم چکیدیم
هجران تو شد شعله ی جانسوز جگرها
آهی که ازین شعله کشیدیم کشیدیم
چون نخل خزان گشته درین فصل غم انگیز
گر از غم هجر تو خمیدیم خمیدیم
چون اشک به هر گونه نشستیم نشستیم
چون لاله به داغی که تپیدیم تپیدیم
در راه تو ای یار نباشد غم و اندوه
هر طعنه ز اغیار شنیدیم شنیدیم
با وصل تو گر اُنس گرفتیم گرفتیم
غیر از تو ، ز هر کس که بریدیم بریدیم
دیوار فراقی که شکستیم شکستیم
از وادی هجری که رهیدیم رهیدیم
جز حسرت و افسوس ندارد عمل ما
آن جام فراقی که چشیدیم چشیدیم
سوی تو اگر بال گشودیم گشودیم
گر جانب کوی تو پریدیم پریدیم
دیگر نرویم از سر کوی تو به جایی
جایی که به شوق تو رسیدیم رسیدیم
عودت ندهیم آنچه خریدیم چو «یاسر»
کالای غمی را که خریدیم خریدیم
**
✍محمود تاری «یاسر»
مهدی! بیا و روی مَهت را نشان بده
یک لقمۀ حلال وکمی آب ونان بده
بربامِ بی مؤذّن دنیا اذان بده
برعاشقان خود دو سه پیمانه جان بده
بیمارم از خدا بخدا ده مرا شفا
مهدی! برای خاطر زهرا بیا بیا
بختم چه کور گشته صدایم نمیکند
حسّ عطش به دوست رهایم نمیکند
آقا برای خود که جدایم نمیکند
دعوت نگشته ام که دعایم نمیکند؟
هجر از چه میکنی به زبان وبیان بمان
هرلحظه ناله ام شده یا صاحب الزمان
غربت مبادسایۀ غیبت شودکمی
غیبت که نیست مایۀ غربت شودکمی
شیعه مباد طالب راحت شودکمی
بایدکه شیعه حامل همّت شودکمی
تا بشکند تمام موانع به سمت نور
تاچشم جهل را بنماید همیشه کور
ما مرغکان به سوی شما پرکشیده ایم
یک جادّه تا حوالی دلبر کشیده ایم
ما از فراق، خون جگر سر کشیده ایم
ما راه خود به قدرت باور کشیده ایم
ذکر همیشه ام بخدا ذکر یار شد
این زندگی پر از گذرِ آن نگار شد
درجمکران، توگمشدۀ ما ، متی نراک
درسهله کوفه باز تو تنها، متی نراک
هرجا نشسته ام که خدایا، متی نراک
تاکی کشم عذاب ِ غمت را، متی نراک
"طاهر"چو دست رابطۀ مهر راگرفت
مولا برای او سفر کربلاگرفت
#مجیدطاهری