eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
616 عکس
154 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
طفلی هنوز بستهٔ گهوارهٔ فنا مرد آن زمان شوی که شوی از همه جدا جهدی بکن که زلزلهٔ صور در رسد شاه دل تو کرده بود کاخ را رها جان از درون به فاقه و طبع از برون به برگ دیو از خورش به هیضه و جمشید ناشتا آن به که پیش هودج جانان کنی نثار آن جان که وقت صدمهٔ هجران شود فنا رخش تو را بر آخور سنگین روزگار برگ گیا نه و خر تو عنبرین چرا بر پردهٔ عدم زن زخمه ز بهر آنک برداشته است بهر فرو داشت این نوا در رکعت نخست گرت غفلتی برفت اینجا سجود سهو کن و در عدم قضا گر حلهٔ حیات مطرز نگرددت اندیک درنماندت این کسوت از بها از پیل کم نه‌ای که چو مرگش فرا رسد در حال استخوانش بیرزد بدان بها از استخوان پیل ندیدی که چرب دست هم پیل سازد از پی شطرنج پادشا امروز سکه ساز که دل دار ضرب توست چون دل روانه شد نشود نقد تو روا اکنون طلب دوا که مسیح تو بر زمی است کانگه که رفت سوی فلک فوت شد دوا بیمار به سواد دل اندر نیاز عشق مجروح به قبای گل از جنبش صبا عشق آتشی است کاتش دوزخ غذای اوست پس عشق روزه دار و تو در دوزخ هوا در ایرمان سرای جهان نیست جای دل دیر از کجا و خلعت بیت الله از کجا بنگر چه ناخلف پسری کز وجود تو دار الخلافهٔ پدر است ایرمان سرا در جستجوی حق شو و شبگیر کن از آنک ناجسته خاک ره به کف آید نه کیمیا بالا برآر نفس چلیپا پرست از آنک عیسی توست نفس و صلیب است شکل لا گر در سموم بادیهٔ لا تبه شوی آرد نسیم کعبهٔ الا اللهت شفا لا را ز لات باز ندانی به کوی دین گر بی‌چراغ عقل روی راه انبیا اول ز پیشگاه قدم عقل زاد و بس آری که از یکی یکی آید به ابتدا عقل جهان طلب در آلودگی زند عقل خدا پرست زند درگه صفا کتف محمد از در مهر نبوت است بر کتف بیور اسب بود جای اژدها با عقل پای کوب که پیری است ژنده پوش بر فقر دست کش که عروسی است خوش لقا جان را به فقر باز خر از حادثات از آنک خوش نیست این غریب نوآئین در این نوا اندر جزیره‌ای و محیط است گرد تو زین سوت موج محنت و زان سو شط بلا از رمز درگذر که زمین چون جزیره‌ای است گردون به گرد او چو محیط است در هوا از گشت روزگار سلامت مجوی از آنک هرگز سراب پر نکند قربهٔ سقا در قمرهٔ زمانه فتادی به دست خون وامال کعبتین که حریفی است بس دغا فرسوده دان مزاج جهان را به ناخوشی آلوده دان دهان مشعبد به گندنا اینجا مساز عیش که بس بینوا بود در قحط سال کنعان دکان نانوا زین غرقگان رو که نهنگ است برگذر زین سبزه زار خیز که زهر است در گیا گیتی سیاه خانه شد از ظلمت وجود گردون کبود جامه شد از ماتم وفا از خشک سال حادثه در مصطفی گریز کاینک به فتح باب ضمان کرد مصطفی ورد تو این بس است که ای غیث، الغیاث کز فیض او به سنگ فسرده رسد نما بودند تا نبود نزولش در این سرای این چار مادر و سه موالید بینوا شاهنشهی است احمد مرسل که ساخت حق تاج ازل کلاهش و درع ابد قبا آن قابل امانت در قالب بشر وان عامل ارادت در عالم جزا چون نوبت نبوت او در عرب زدند از جودی و احد صلوات آمدش صدا بر خوان این جهان زده انگشت بر نمک ناخورده دست شسته ازین بی‌نمک ابا آزاد کردهٔ در او بود عقل و او چون عقل هم شهنشه و هم پاسبان ما او رحمت خداست جهان خدای را از رحمت خدای شوی خاصهٔ خدا ای هست‌ها ز هستی ذات تو عاریت خاقانی از عطای تو هست آیت ثنا مرغی چنین که دانه و آبش ثنای توست مپسند کز نشیمن عالم کشد جفا از عالم دو رنگ فراغت دهش چنانک دیگر ندارد این زن رعناش در عنا ✍️خاقانی
حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم ________________ عجب ظلمی،عجب رنجی،عجب کشتار آرامی چه قربانگاه خونینی عجب حجی چه احرامی به یاد کاروان خسته ای در کنج ویرانه بخوان با من عجب شامی عجب شامی عجب شامی ... گیاه هرز صهیون ریشه کن می گردد از این پس چه زهرآگین سرآغازی ، چه پر ذلت سرانجامی به دست خویش کندی گور خود را آی اسرائیل به خون کودکان سوگند، تو افتاده در دامی میان سفره‌ی این جنگ تنها ترکش و زخم است برای لحظه‌ی افطار، جز غم نیست اطعامی ... به جای بارش باران، چرا هر لحظه می‌بارد گلوله از زمین و، از هوا موشک، چه ادغامی سخن از جان آدم‌هاست باید مرد از این داغ خبرها را رصد کردم، چه اعدادی چه ارقامی عدالت از نفس افتاده در دنیای پوشالی عدالت کو، عدالت کو، فقط مانده از آن نامی پس از این ظلم بی مقدار، آیا شبهه ای مانده است پس از این ظلم بی پایان، مگر می ماند ابهامی ✍شعر از:روح_الله_گائینی 👈تبدیل به نوحه شده است.
بشنو از نی چون حکایت می کند غزّه را در خون روایت می کند غزّه یعنی عزّ و ایمان و شرف هجمهٔ مکر یهود از هر طرف غزّه یعنی غربت و دلواپسی موجی از فریادهای بی کسی غزّه یعنی عشق و ایثار و جنون رقص بسمل در میان خاک و خون غزّه یعنی مادر دل بیقرار در دل خاکستر و گرد و غبار غزّه یعنی چشم بی تاب پدر دیدنِ طفلان در خون غوطه ور غزّه یعنی طفل ، تاول، آبله لشکری از شمر و زجر و حرمله غزّه یعنی در نبرد نیک و بد امّت اسلام در یک کالبد ما در اینجا غصّه و غم دیده ایم یک جهان ظلم مجسّم دیده ایم اشکهای بی صدا را دیده ایم کُلُّ أرضٍ کربلا را دیده ایم چشمهای غرقه خون منتظر مردمی مظلوم امّا مقتدر غزّه یعنی خیبر امروز ما شعلهٔ فریاد عالم سوز ما آه مظلوم است این جا در سکوت می کند ویرانه بیت عنکبوت غزّه یعنی ناله های سوخته شعله های غیرتِ افروخته غزّه یعنی عزّت و صبر و قرار آخرین فریادهای انتظار غزّه آغاز فتوحات ولی است این نوید قطعی سیّد علی است غزّه یعنی باب ظلمت سوی نور با کلید رمز آلود ظهور غزّه یعنی در دل عُسر و حَرَج انتظار پیک جانبخش فرج ✍️مجتبی تاجیک «ساده»
به نام نامی عاشقان بریده سر به پیش تیغتان می‌شود سینه ام سپر من از تبار سرهای بر نیزه رفته ام تو از سر بریده نترسان مرا دگر جهان پر از نوای لبیک ماست جهان پر از خروش خون خداست که هرزمان، زمان جان دادن است که هر زمین برای ما کربلاست شما که دینتان نه دین خداست حسابتان ز هرمسلمان جداست ما تا آخر مدافعان عشقیم جان بر کف در عراق و در دمشقیم *** *** *** *** أنَا المُدافِعُ المُسْتَمِيْتُ عنِ الحَرَمْ أنَا المُقاوِمُ في يَدِي العَزْمُ و العَلَمْ لأجْلِ آلِ بَيْتِ الرَّسُولِ أنَا هُنا أنَا هُنا لأجْلِ الدِّفَاعِ عنْ القِيَمْ عَهْدَاً لَكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ الرَّسُولْ لن يَسْتَبِيحَ السِّبطَ عَدْوُ الخُيول أمامَ كُلِّ المُعْتَدِيْنَ هُنا جُنُودُكُمْ كَالأُسْدِ حِيْنَ تَصُولْ نحنُ الحُسينيونَ نحنُ الأُبَاةْ بِنَخْوَةِ العباسِ نُمْحِيْ الغُزاةْ يَبْقى يَبْقى ... مُدَوِّيا نِدائي دوماً دوماً ...أنا لكم فِدائيْ ***** "حسینه عاشقم من گرک حق یولون گیدم" " جهاده گلمیشم تا حرمدن دفاع ایدم" "چخار فلکلره بانگ یا زینبیم منيم" "حماسه سنگرینده دلاور مجاهدم" "شهیدلرین همیشه همرازییوخ" "ولایتین مطیع ودمسازییوخ " "شرف یولون نشان ویرور کربلا " "حسین جانی خمینی سربازییوخ" "امامیمیز باش اگمدی ذلته" "ویروب شرف شعارینی ملته" غیرت اهلی همیشه محترمدی بو عاشقلر مدافع حرمدی
💥کانال رجزخوانی طوفان الاقصی افتتاح شد. 👈در این کانال قرار است مداحان، خود را برای اجرای برنامه های رجزخوانی طوفان الاقصی و روحیه بخشی به مبارزان و مشتاقان مبارزه با صهیونیسمِ کودک کش و حامیانش، آماده نمایند. آدرس کانال👇👇👇 https://eitaa.com/toofaanolaghsa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دست خدا در خلقت زهرا چه ها کرد سر تا به پا اعجاز را بر او عطا کرد تا این که گنج مخفی اش پنهان نماند طرح جدیدی از خداوندی به پا کرد نوری سرشت و مدتی بعد از سرشتن او را به نام حضرت زهرا صدا کرد وقتی برای بار اول، فاطمه گفت آن جا حساب "فاطمیون" را جدا کرد او جای خود دارد کنیز خانه ی او با یک نگاهی خاک را مثل طلا کرد حوریه بود و دست هایش پینه می بست از بس که در این خانه گندم آسیا کرد نان شبش در دست مسکین مدینه... ... می رفت یعنی روزه را با آب وا کرد امشب دخیل چادری پر وصله هستم آن چادری که بی خدا را با خدا کرد این هم یکی از معجزات درب خانه است در سینه چندین استخوان را جا به جا کرد ✍️علی اکبر لطیفیان
سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی : فرمانده ی این میدان حضرت زهرا سلام الله علیهاست. ----------- غزّه ی مظلوم دهر بپا خاست ، نشستن چرا شاخه ی این نخل شکستن چرا غزّه در آتش بدنش سوخته باغ و نهال و چمنش سوخته قصّه ای از آتش و خون گفته اند مادر و فرزند به خون خفته اند لشکر ابلیس شده یکّه تاز نسل کُشی می کند ابلیس باز حسّ مرا داغ برانگیخته خون مسلمان به زمین ریخته کودک تنها شده ی بی پناه کُشته شد امّا به کدامین گناه این دلِ مغموم چها دیده است غزّه ی مظلوم چها دیده است کفر مجسّم شده صهیون ببین سرخ شده شاخه ی زیتون ببین آه ببین نقشه ی خصمِ پلید فاجعه در فاجعه آمد پدید گرگِ پلید است که انسان کُشَد کفرِ یهود است مسلمان کُشَد آلِ یهود است کزو صبح و شام امّتِ اسلام شود قتلِ عام منبرِ خون است بخوان ای خطیب نَصْرُمِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریب فتح و ظفر جزوِ سپاه شماست نَصْرُمِنَ الله سِلاح شماست گیسوی طفلان همه در خون رهاست غزّه ی ویرانه ببین کربلاست آه چقدر آب و عطش دیده ایم باز درین دایره چرخیده ایم پلک میانداز و ببین در خزان خفته به خون اند همه مادران داغ به دلها سر و سامان دهد طفل در آغوش پدر جان دهد پنجه ی صهیون که چکد خون ازو زخم شده سینه ی گردون ازو ناله ازین خاک به گردون رسید روی زمین مانده هزاران شهید ای همه دل داده به فتحِ قیام صبر و شکیبایی تان مستدام شعله کشد آهِ جگر سوزتان جلوه کند نهضت پیروزتان حرمله ها تیر به کف آمدند باز پیِ ذبحِ شرف آمدند غزّه بُوَد عرصه ی خون و شرف بانگ بر آورده شرف ، لاتَخَف ای غم دل خوانده بگو یا حسین تشنه جگر مانده ، بگو یا حسین نام حسین است به دل جان دهد حضرت زهراست که فرمان دهد خون جگران را ز رهِ یاوری حضرت زهراست کند مادری آن که به قلب همه مَرهَم گذاشت آه که خود بازوی مجروح داشت وای ، خزان از غم او باغ ماست پهلوی بشکسته ی او داغ ماست دستِ ستم بابِ جسارت گشود چهره ی نورانی او شد کبود این که به دل خونِ جگر آتش است خانه ی وحی است که در آتش است شعله کِشد باغ ز بادِ خزان مادر و طفل اند در آتش نهان بعد نبی فتنه چنان شد پدید بانوی بیت علوی شد شهید فاطمه افتاد ز پا ، آه آه خانه ی وحی است که شد قتلگاه ** ✍محمود تاری «یاسر»