حضرت فاطمه(س) به نقل از پدر بزرگوار خود فرمود:
یا فَاطِمَةُ مَنْ صَلَّی عَلَیکِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ
ای فاطمه! کسی که بر تو درود بفرستد، خداوند او را می بخشد، و به من، در هر جای بهشت که باشم، ملحق می کند. (بحارالانوار، ج100، ص194، ح10؛ مستدرک الوسائل،ج10، ص211)
یا فاطمه ای منشأ خیر و برکات
مهر تو بود قبولیِ صوم و صلات
فرمود نبی خدا گناهش بخشد
هر کس که برای تو فرستد صلوات
✍️سیدرضامؤید
شهادت صدیقهءکبری حضرت زهرا(س)
بر عا لم بشریت ،خصوصا بر شیعیان و
ارادتمندان حضرتش تسلیت باد🥀🥀
با حله ای از نور...!
ا ی ما ه بگو راز گل یاسمنش ر ا!
تا و ا نکند ا ز تنِ گل پیرهنش را
هان ای ملک از آب بهشتی به گل افشان
تا غسل د هد یاس کبود چمنش را
هان ای ملک این طاهره انسیهء حورا ست!
با حُله ا ی ا ز نو ر بپوشان بدنش را
این درد کمی نیست که خورشید ولایت
شب دفن کند نیمه ء خاموش تنش را
کر بود مگر شهر که د ر یا ی بلاغت
با چا ه بگو ید ز غر یبی سخنش را
آ ن چا ه چه می کرد ز غمناله ء مو لا
با سنگی ا گر قفل نمی زد دهنش ر ا
ا ی مونس غم ها ی علی بعد تو حیدر
پیش که برد سینه ء بیت الحزنش را؟
یا فا طمه بر خیز که تا با تو بگو ید
مو لا ی غر یبا ن غم تنها شدنش ر ا
امروز در این غمکده غوغای غریبی ست
همر ا ه خود آورده حسین و حسنش را
بگذ ا ر گل و راز دلش بسته بمانند
تا منجی عا لم بنما ید و طنش ر ا!
ا ی چشم ترم خانه بپرداز که چندیست
حس می کنم ا ز بو ی سحر آمدنش را
«کوثر» جگرم سو خت ز مظلومی زهرا
زین بیش مگو قصه ء درد و محنش را
✍️محمد قولی میاب« کوثر » ۱۴۰۲/۸/۶
مرثیۀ حضرت زهرا(سلام الله علیها)
🎙🎙🎙🎙
تمام شمع وجود تو آب شد مادر
دعای نیمه شبت مستجاب شد مادر
گل وجود تو پرپر شد و به خاک افتاد
بهشت آرزوی ما خراب شد مادر
به یاد نالهء مظلومیت دلم سوزد
که چون سلام پدر بیجواب شد مادر
حمایت از پدرم را گناه دانستند
که کشتن تو در امّت ثواب شد مادر
میان آن همه دشمن که میزدند تو را
دلم به غربت بابا کباب شد مادر
نشان غصب فدک ماند تا به ماه رخت
گرفته نیمهای از آفتاب شد مادر
به محفلی که پدر بر تو مخفیانه گرفت
سرشک دیدهء زینب گلاب شد مادر
به جای شمع که سوزد به قبر پنهانت
پدر کنار مزار تو آب شد مادر
✍️حاج غلامرضا سازگار
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
مادرم رفت و آه بعد از او
کار من غیر آه و شیون نیست
گر مرا تاب گفتنی باشد
در شما طاقت شنیدن نیست
چشمهای حسن به در مبهوت
چشمهای حسین بر تابوت
دامن خواهرم پر از یاقوت
و مرا جز گهر به دامن نیست
قصّهی عمر او به مثل غزل
غصّههایش قصیده شد به مَثَل
ما رباعیّ سوگ او امّا
هیچ یک را سر سرودن نیست
سایهاش تا که بر سر من بود
صد گلستان برابر من بود
«گل اگر بود، مادر من بود
چون که او نیست گل به گلشن نیست»
همه شب فکر و ذکر ما مادر
شاهد آتش دل ما "در"
قصّهای مثل قصّهی ما در
همهی آفرینش اصلاً نیست
بی رخش جلوه، مهر دارد؟ نه
ماه و انجم، سپهر دارد؟ نه
سر نگیرد بنفشه از زانو
و زبانی به کام سوسن نیست
نیست جز رنگ زرد بر چهره
نیست جز اشک سرخ در دیده
غیر آه کبود نیست به لب
غیر رخت سیاه بر تن نیست
بر سر تربتش چو پروانه
هیچ یک را ز شعله پروا، نه
صبحمان تیره زآن که بی رویش
هیچ تکلیف روز روشن نیست
گوشهی چشم او اگر چه کبود
مادرم روشنای چشمم بود
رفت آن روشنی زچشم و دگر
روشنایی به دیدهی من نیست
***
پدرم را که شد ز حق، محروم
و کسی مثل او نشد مظلوم
سر غصّه به چاه گفتن هست
پای رفتن به کوی و برزن نیست
😭
(سرودهی ۱۳۹۰ _ مصراع داخل گیومه از #پروین_اعتصامی است؛ البتّه دقّت نظر دارید که بیت «پروین»، برای این غزل، حکم یک مصراع را پیدا کرده است)
#جواد_هاشمی_تربت
#شب_جمعه
#زیارت_اباعبدالله
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کوفه
#مجلس_ابن_زیاد
هزار بار بگو شِمرُ جالِسٌ صَدره
ولی نگو دَخَلَت زَینبُ عَلَی بن زیاد
.
شبهای جمعه نیمه شبها تا سپیده
بر روی اسرارش خدا پرده کشیده
از راه میآید زنی قامت خمیده
لب میگذارد روی حلقوم بریده
فریادهای یا بنی پا بگیرد
حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
یک تکهای سالم همه پیکر ندارد
جایی برای بوسۀ مادر ندارد
#بخشی_ازشعرقاسم_نعمتی
در فراق امام زمان(عج)
مناسب برای گوشه های دستگاه آواز همایون
(درآمد اول،درآمد دوم، چکاوک، بیداد، بیات راجه)
------
ای که رخسار تو از چشم ترم پنهان است
بی تماشای رخت هر دو جهان زندان
است
-----
بی خبر بودنم از حال تو بیمارم کرد
یک خبر از تو مرا خوبترین درمان است
-----
کاش میشد که تماشای تو رزقم بشود
من که چشمم به در و آهِ دلم حرمان است
------
به کجا روی کنم تا به تماشات رسم
من که چشمان ترم غرق غم و گریان است
-------
ای که با گوشه ی چشمت غم دل را ببری
نظری کن به گدا حال دلش ویران است
-----
کودکی را ز خیال تو به پیری بردم
وصل حاصل نشد و دیده که سرگردان است
------
روضه ها خواندم و از داغ تو آتش شده ام
بی سبب نیست که آه دل من سوزان است
-------
(رمضی) از دربدری راه به جایی نبری
که قرارت همه در بندگیِّ سلطان است
✍️محمد حسین علیرمضانی
این شعر را یکی از پیرغلامان زنجانی پیشنهاد کرده است(با حذف دو بیت) :
در کعبۀ دل، قبلۀ امید حسین است
جان باختۀ مکتب توحید حسین است
آن ماهِ فروزنده که در چرخ ولایت
شد مشتریاش زهره و ناهید حسین است
در برج جوانمردی و ایثار و شهادت
ماه است ابوفاضل و خورشید حسین است
کو دولت جبارِ یزیدِ دَنی، اما
در خاطرهها زندۀ جاوید حسین است
آن کاو ز ازل رخت شهادت ز سرِ شوق
با قامت افراشته پوشید حسین است
✍️محسن حافظی کاشانی
#جمعه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
با گُل، سخنی از سَر ِ احساس مگو
دارد دل من به جمعه وسواس مگو
آخر گُل من می رسد از راه ولی
حرفی ز دَر و آتش و از یاس مگو
✍️مهدی مرصّعی
نام زهرا(سلام الله علیها)
نام زهرا می برم قلبم هیاهو می کند
عطر گل های به خون آغشته را بو می کند
نام زهرا می برم دردم مداوا می شود
عقده های این دل دلگشته ام وا می شود
نام زهرا می برم این سینه مجنون می شود
داغدار کوچه ودرد و در وخون می شود
نام زهرا می برم باران اشکی بی حساب
می رود از دیدگانم با دلی از غم کباب
نام زهرا می برم نورش هویدا می شود
غنچه ی روحم به نام نامی اش وامی شود
نام زهرا می برم دل تا مدینه می پرد
روح را تا عرش حق اشک چکیده می برد
نام زهرا می برم فریاد می آید برون
از گلوی تشنه ام با پاره های قلب خون
نام زهرا می برم تصویر می گردد علی
ناله های مادری مظلومه با صوت جلی
نام زهرا می برم آن لاله ی سرخ جوان
می زند آتش به جانم سیلی وقدّ کمان
نام زهرا می برم می افتد از پا جان من
خون طراوش می کند از زخمه ی چشمان من
نام زهرا می برم می پیچد آوایی حزین
درتمام جزء جزء آسمان ها وزمین
نام زهرا می برم خیل ملائک باشتاب
می نویسند از برایم مشق نور اندر کتاب
نام زهرا می برم گویی که از جا مصطفی
می پرد آشفته تا بوید گلش را باصفا
نام زهرا می برم درعرش غوغا می شود
نور اندر نور اندر نور پیدا می شود
نام زهرا می برم آتش گلستان می شود
آسمان سینه ام مشمول باران می شود
نام زهرا می برم مست عوالم می شوم
گرچه من بشکسته ام از عشق سالم می شوم
نام زهرا می برم احساس عزّت می کنم
در دم جان دادنم احساس لذت می کنم
نام زهرا می برم حق را تماشا می کنم
از حضور حضرتش او را تقاضا می کنم
نام زهرا می برم مس رامرصّع می کند
هق هق اشکم کلامم رامقطّع می کند
نام زهرا می برم ای کاش قربانم کند
درجوار خویشتن در حشر مهمانم کند.
✍️مهدی مرصّعی
مشهد مقدس
#مدح
#مثنوی
باز گویم راز دل با فاطمه
یا محمّد، یا علی، یا فاطمه
اسم اعظم راز اسماء شماست
اولین حرف الفبای شماست
اهل دل چون نامه انشاء می کنند
ابتدا با نام زهرا می کنند
نام زهرا عقده از دل می برد
کشتی دل را به ساحل می برد
خلقت عالم پی تشریف اوست
چهار دفتر، دفتر توصیف اوست
فیض بخش اولین و آخرین
نور چشم رحمة للعالمین
کعبه سنگی از نشان خانه اش
راز کوثر اشک دانه دانه اش
زیر پا فرش از حصیر انداخته
متکا از لیف خرما ساخته
هر رسولی جرعه نوش جام اوست
معنی آیات رحمت نام اوست
ای که در عصمت خدا را مظهری
تو محمّد در لباس دیگری
کوثر و طوبای پیغمبر تویی
آفتاب خانه ی حیدر تویی
پایگاه وحی و قرآن خانه ات
گه تویی شمع و علی پروانه ات
گه علی شمع و تویی پروانه اش
او جهان را جان تویی جانانه اش
پایه های خانه ات ارکان عشق
آستانت مرکز فرمان عشق
حُسن را سرمایه از آبای توست
علم را پیرایه از ابنای توست
بر رسولان حکمتت آموزگار
بر امامان مصحفت دستور کار
خانه ی حق زادگاه شوهرت
عرصه ی خون جلوه گاه دخترت
سرفرازی چون حسن پرورده ای
عشقبازی چون حسین آورده ای
خوش بود از روی این دو عالمت
این دو گوهر حاصل عمر کَمَت
ای شده بر خلقت امکان سبب
تو بهشت مصطفایی زان سبب
زود بردت در بر احمد خدا
تا نباشد از بهشت خود جدا
فاطمه ای آنکه قبرت را علی
از نظرها ساخته پنهان ولی
هر کجا یادت انیس ما بُود
تربت گم گشته ات آنجا بُود