eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
611 عکس
154 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
از آن روزی که رو ، بر قبلۀ توحید آوردم نمیدانم به دور کعبه ،یا دور تو میگردم ؟ سحر گه رهروی بامن ؛ حدیثی گفت و دانستم که بی هِمَت اگر نام "علی"را برده ،نامَردم چه غم دارم ز انواع بلا ؛زیرا به لطف او "علی میگویم و هر دَم ؛مُداوا میشود دَردَم اگر عشق علی کفر است ، ما کافر جهان مومِن مسلمانم مخوان "زاهد" اگر زین کُفر بر گردم کدامین معجزه بهتر از این حالی که من دارم ؟ شده چون کورۀ آتَش؛ ز نام او ، دَم سَردَم ✍️امیرعاملی
باز گویم راز دل با فاطمه یا محمّد، یا علی، یا فاطمه اسم اعظم راز اسماء شماست اولین حرف الفبای شماست اهل دل چون نامه انشاء می کنند ابتدا با نام زهرا می کنند نام زهرا عقده از دل می برد کشتی دل را به ساحل می برد خلقت عالم پی تشریف اوست چهار دفتر، دفتر توصیف اوست فیض بخش اولین و آخرین نور چشم رحمة للعالمین کعبه سنگی از نشان خانه اش راز کوثر اشک دانه دانه اش زیر پا فرش از حصیر انداخته متکا از لیف خرما ساخته هر رسولی جرعه نوش جام اوست معنی آیات رحمت نام اوست ای که در عصمت خدا را مظهری تو محمّد در لباس دیگری کوثر و طوبای پیغمبر تویی آفتاب خانه ی حیدر تویی پایگاه وحی و قرآن خانه ات گه تویی شمع و علی پروانه ات گه علی شمع و تویی پروانه اش او جهان را جان تویی جانانه اش پایه های خانه ات ارکان عشق آستانت مرکز فرمان عشق حُسن را سرمایه از آبای توست علم را پیرایه از ابنای توست بر رسولان حکمتت آموزگار بر امامان مصحفت دستور کار خانه ی حق زادگاه شوهرت عرصه ی خون جلوه گاه دخترت سرفرازی چون حسن پرورده ای عشقبازی چون حسین آورده ای خوش بود از روی این دو عالمت این دو گوهر حاصل عمر کَمَت ای شده بر خلقت امکان سبب تو بهشت مصطفایی زان سبب زود بردت در بر احمد خدا تا نباشد از بهشت خود جدا فاطمه ای آنکه قبرت را علی از نظرها ساخته پنهان ولی هر کجا یادت انیس ما بُود تربت گم گشته ات آنجا بُود
مدح حضرت زهرا(سلام الله علیها) مدح تو زهمچو من کجا آید این کار خداست از خدا آید اوصاف تو ای ملیکه هستی وحی است که باید از سما آید تا حق سخن ادا کند جبریل با کوثر و قدر و هل اتی آید خیزد پی دست بوسی ات احمد از دور اگرت صدای پا آید این نیست عجب اگر کنیزت را چون مریم از آسمان غذا آید یا بهر طواف حجره ات کعبه با زمزم و مروه و صفا آید بر دست تو بوسه زد نبی کاین دست بر دست خدا گره گشا آید منّت نبرد زپادشاهان هم هر کس که گدات را گدا آید جائی که دوباره بر درت هر روز بر عرض سلام مصطفی آید جا دارد اگر برای دربانی موسای کلیم با عصا آید عیسی برد آرزوی بیماری کاین جا به بهانۀ شفا آید ای آن که ز تارتار هر مویت آوای خدا خدا خدا آید از تو همه عفو و بخشش و رحمت از ما همه عجز و التجا آید با اشک دو دیده شستشویم ده وز خاک مدینه آبرویم ده ............................................... بند دوم از دوازده بند ترکیب بند جلد دوم نخل میثم ✍️حاج غلامرضاسازگار ص156 ................ 👈یک اشتباه: دیشب(جمعه17آذر1402) در یکی از برنامه های رادیو(دربارۀ شعر آیینی)، شعر فوق توسط مجری محترم خوانده شد و همان اول، مجری به اشتباه افتاد و با یک وقفه و عذرخواهی و اصلاح، شعر را ادامه داد. 📚نقد: بحر و وزن شعر فوق: بحر هزج مسدّس اَخرب مقبوض = مفعولُ مفاعلن مفاعیلن(از وزن های پرکاربرد بحر هزج) در مصراع اول با عدم رعایت هجای دوم، بجای هجای بلند از هجای کوتاه استفاده شده است و به این دلیل موقع خواندن، در وزن اشتباه صورت می گیرد. 👈نکته دیگر اینکه ممکن است با اختیارات شاعری بتوان اشتباه فوق را توجیه نمود، اما به دلیل آنکه خوانندگان بسیاری (که در یک کلاس مورد امتحان قرار گرفت و اکثرا اشتباه خواندند) دچار اشکال می شوند قابل اغماض نیست. ✍️دکترمجیدطاهری
محور اهل کِسا --------- یا فاطمه ای صنوبر عشق بر اهل کِسا تو محور عشق ای نور رخت شرافت نور در آل عبا عبارت نور ای باعث افتخار احمد ای در همه جا قرار احمد در عرش یگانه بوده ای تو بانوی دو خانه بوده ای تو یک ، خانه ی عرشی پیمبر دو ، خانه ی غرقِ نور حیدر هم دختر مصطفی تویی تو هم همسر مرتضی تویی تو بر خاتم انبیا نگینی در بین زنان تو بهترینی وقتی ز تو می بَرد خدا نام قلب دو جهان بگیرد آرام در وصف تو ای عزیز احمد هُمْ فاطِمَةُ ، بیان ایزد ای روشنی سپیده  زهرا آئينه ی  بَعْلُها ، بَنیِها در نور نشسته گوهر تو زیرا که علی ست شوهر تو آباءِ تو آبروی دین اند دستان خدا در آستین اند در بحرِ تو اهل نور غرق اند اَبناءِ تو بهترینِ خلق اند تو گوهر زیِب و زِیْن داری یعنی حسن و حسین داری ای ماه رخت فروغ هر شب پرورده ی دامن تو زینب بانوی سرای رحمتی تو چون گوهر گنج خلقتی تو من در عجبم ز کار مردم دریای دو دیده در تلاطم در غربت فاطمه شناسی حیرت زده ام ز ناسپاسی آنان که ز حق همه گسستند افسوس که حرمتت شکستند ای دیده جفا ز قوم نجران ای دشمن تو یهود دوران ای برده مکان به سمت لاهوت دیدی تو ستم ز جبت و طاغوت از داغ تو قدسیان خمیدند پهلوی تو را شکسته دیدند ای وای چه کرد ظلم و تزویر با غنچه و گل غلاف شمشیر بر مادر خود به چشم خونبار فریادگرند آل اطهار آن ضرب غلافِ تیغ اعدا شد باعث قتل مادرِ ما ** ✍محمود تاری «یاسر»
#واحد بنویسید مرا یار اباعبدالله اولین بندۀ دربار اباعبدالله منتظر ماندۀ دیدار اباعبدالله من کجا و سر بازار اباعبدالله که خدا هست خریدار اباعبدالله عاشق آن است که دیدار کند یارش را بارها جان بدهد دید اگر دارش را باز آماده کند جان دگر بارش را فاطمه پیش خدا، پیش برد کارش را هرکه افتاد پی کار اباعبدالله وقت هجران به گریبان چه نیازي دارم به دل بی سر و سامان چه نیازي دارم با لب پاره به دندان چه نیازي دارم به سرشانۀ اینان چه نیازي دارم تا سرم هست به دیوار اباعبدالله قبل ازآنیکه بیاید خبرم را ببرید زیرپایش مژۀ چشم ترم را ببرید محضرش دست به دست این جگرم را ببرید گرسرم را و سر دو پسرم را ببرید ...باز هستیم بدهکار اباعبدالله سنگها خوب نشستند به پاي لب من لب من ریخت و پیچید صداي لب من طیب الله به این لطف و وفاي لب من بعد از این آب حرام است براي لب من بسکه لبریزم و سرشار اباعبدالله مانده از جلوۀ والاي تو حیران،مسلم جان خود ریخت به پاي تو به یک آن،مسلم عیدقربان شهان،هست فراوان مسلم من به قربان تو نه...جان هزاران مسلم ....تازه قربان علمدار اباعبدالله به ولاي تو نداده ست اذان،هیچکسی وا نکرده ست به شأن تو دهان،هیچکسی مثل مسلم نبوَد دل نگران،هیچکسی به خداوندکه در هر دو جهان،هیچکسی... ....مثل من نیست گرفتار اباعبدالله پیکرم وقف نوك پا زدن طفلان شد کوچه کوچه سر من بود که سرگردان شد چه خیالی ست که بازیچۀ این و آن شد یا که بر عکس به میخی تنم آویزان شد دست حق باد نگهدار اباعبدالله ❌❌❌❌❌❌❌❌
#واحد بنویسید مرا یار اباعبدالله اولین بندۀ دربار اباعبدالله منتظر ماندۀ دیدار اباعبدالله من کجا و سر بازار اباعبدالله که خدا هست خریدار اباعبدالله عاشق آن است که دیدار کند یارش را بارها جان بدهد دید اگر دارش را باز آماده کند جان دگر بارش را فاطمه پیش خدا، پیش برد کارش را هرکه افتاد پی کار اباعبدالله وقت هجران به گریبان چه نیازي دارم به دل بی سر و سامان چه نیازي دارم با لب پاره به دندان چه نیازي دارم به سرشانۀ اینان چه نیازي دارم تا سرم هست به دیوار اباعبدالله قبل ازآنیکه بیاید خبرم را ببرید زیرپایش مژۀ چشم ترم را ببرید محضرش دست به دست این جگرم را ببرید گرسرم را و سر دو پسرم را ببرید ...باز هستیم بدهکار اباعبدالله سنگها خوب نشستند به پاي لب من لب من ریخت و پیچید صداي لب من طیب الله به این لطف و وفاي لب من بعد از این آب حرام است براي لب من بسکه لبریزم و سرشار اباعبدالله مانده از جلوۀ والاي تو حیران،مسلم جان خود ریخت به پاي تو به یک آن،مسلم عیدقربان شهان،هست فراوان مسلم من به قربان تو نه...جان هزاران مسلم ....تازه قربان علمدار اباعبدالله به ولاي تو نداده ست اذان،هیچکسی وا نکرده ست به شأن تو دهان،هیچکسی مثل مسلم نبوَد دل نگران،هیچکسی به خداوندکه در هر دو جهان،هیچکسی... ....مثل من نیست گرفتار اباعبدالله پیکرم وقف نوك پا زدن طفلان شد کوچه کوچه سر من بود که سرگردان شد چه خیالی ست که بازیچۀ این و آن شد یا که بر عکس به میخی تنم آویزان شد دست حق باد نگهدار اباعبدالله ❌❌❌❌❌❌❌❌
شور🎙 یازینب یا زینب... شمس حجاب کبریا زینب است تجلی شرم و حیا زینب است روح مناجات و دعا زینب است شان نزول انما زینب است فاطمه کرببلا زینب است دوای درد بی دوا زینب است ای نفس حضرت ختمی مآب دختر آسمانی بوتراب در صدف بحر شرف درناب روی تو حسرت دل آفتاب موی تو شب ندیده حتی به خواب مصحف مستور خدا زینب است بیا و جلوه ی پیمبر ببین شیرزنی چون یل خیبر ببین ادامه سوره کوثر ببین حُسن حَسن نیز مکرر ببین دوباره یک حسین دیگر ببین پنج تن زیر کسا زینب است شمس چراغ در این خانه ات ماه غبار در کاشانه ات ارض و سما گر شده پروانه ات یافته این گونه شفاخانه ات تهمت عقل است به دیوانه ات دوای ما نعره ی یا زینب است دانه تسبیح تو شمس ضحی چادر تو، پرچم حجب و حیا به زیر سایه تو عرش خدا نه فلک از خاک رهت شد بنا خانه تو مطاف ارض و سما کعبه سیار خدا زینب است هیبت روی تو سر ا پا علی فاطمه ای به شکل مولا علی نیست کسی مثل توالا علی میوزد از نطق تو هرجا علی لعن علی عدوک یا علی کوری چشم خصم با زینب است کرببلا دیده که پیغمبری فاطمه ای و یک تنه لشگری فاتح هر رزم چنان حیدری نیست اگر چه مثل تو خواهری حسین را برادر دیگری حسن به دشت کربلا زینب است پلک بزن شام و سحر خلق کن چشم بچرخان و قمر خلق کن حماسه ای بار دگر خلق کن به بانگ اسکوتو جگر خلق کن خطبه بخوان تیغ دو سر خلق کن آیینه دار مرتضی زینب است گرمی عشق و هُرم این تب یکیست تا به سحر مسیر هر شب یکیست هر چه نوشتیم مرکب یکیست چنان که نام خالق و رب یکیست نام حسین و نام زینب یکیست جان میان هر دوتا زینب است روز قیامت که جهان مضطر است بی سر و سامان صف محشراست عرصه حشر از نم گریه تر است هر که خودش مانده و بی یاور است غم نخورد آن که تورا نوکر است سایه روی سر ما زینب است در کف تو چرخ چو دستاس بود با نفست دهر پر از یاس بود خاک رهت گوهر و الماس بود بس که به اکرام تو حساس بود پله منبر تو عباس بود ستون خیمه سما زینب است سیل کرم لحظه ی باریدنت گل بکشد منت گل چیدنت یاس در آرزوی بوییدنت هیچ گلی ندیده خندیدنت مگر به لحظه ی حسین دیدنت حسین را چهره گشا زینب است ازنگهت نور خدا منجلی هرچه خدا خواست تو گفتی بلی هیبت تو قصه هر محفلی خواست که غم دست تو بندد ولی غم که بود در بر دخت علی حیدر صحرای بلا زینب است آمده بر جنگ تو غم از الست کرببلا غم به بلا داد دست جنگ تورا حق به تماشا نشست قامت تو قامت غم را شکست دخت علی را نتوان دست بست فصل خطاب خطبه ها زینب است ✍️موسی علیمرادی
سلام الله علیها در محفلِ عاشقان بخوان مهدی را تبریک بگو از دل و جان مهدی را در سجده پس از ولادتش دخت نبی می گفت که یارب برسان مهدی را ..... امشب که نبی خنده به لب ها دارد دامان خدیجه عطر زهرا دارد می بوید و می بوسدش و از همه بیش بوسیدن دست او تماشا دارد ..... جبریل به عرش، نقش کوثر زده است طوبی گل تسبیح به پیکر زده است از خانه ی کوچک محمد امشب خورشید زمین و آسمان سر زده است ..... امشب که خدیجه روی خندان دارد از عالم قدس، چهار مهمان دارد زهراست به دامنش وَ یا در دل شب خورشید درون خانه پنهان دارد ..... امشب همه آیات جلی سجده کنند بر درگه لطف ازلی سجده کنند از بعد ولادتش به شکرانه ی دوست زهرا و محمد و علی سجده کنند ..... هر دل پیِ دل سِتان خود می گردد هر كس پیِ هم زبان خود مي گردد روزی كه كند پدر فرار از پسرش زهرا پیِ دوستان خود می گردد ..... ای آنکه خدایت ز هواداران است نازل به جهانْ فیض تو چون باران است یا فاطمه مِهر تو بوَد روح نماز مهر تو شفاعت گنهکاران است ..... ای روی تو جلوه گاه سرمد زهرا وی سینه ی تو بهشت احمد زهرا عید تو بوَد، ببخش عیدی ما را زان دست که بوسیده محمد، زهرا ✍️سیدرضامؤید
در باغ دعا اگر بهار است، از اوست هر شاخه اگر شکوفه‌بار است، از اوست برخیز و بخوان زیارت جامعه را این فصل اگر که پایدار است، از اوست 🔹رایت ولایت🔹 سحر به سینه ز داغی نهان حکایت داشت غم غروب بلنداختر هدایت داشت به روی آینۀ صبح، زنگ حسرت ریخت که رنگ او ز شب دیرپا حکایت داشت غم شهادت فرزند مصطفی، هادی که بر ستیغ ولا رایت ولایت داشت امین حضرت حق، بوالحسن، علیِ نقی که بر فراز زمان، برکشیده رایت داشت دلی به پهنۀ این آسمان نیلی‌فام سری به سروری عرش، از عنایت داشت.. چو آفتابِ محمد، ز پرتو ازلی جهان هستی در سایۀ حمایت داشت کجا به زهر ستم چهره می‌کشید به خاک؟ اگر که دشمن حق غیرت رعایت داشت ز برق شوکت او خصم در هراس افتاد که ذوالفقار علی در کف کفایت داشت ✍️مشفق کاشانی
بر جلوۀ خلقت پیمبر صلوات بر چهرۀ غرق نور اکبر صلوات تقدیم به آن جوان رعنا که بُوَد سر تا به قدم شبیه حیدر صلوات گر ذکر ابوتراب بردارد علی از چشم حریف خواب بردارد علی سلمان محمدی شود نصرانی از چهره اگر نقاب بر دارد علی از خانۀ ارباب خبر می آید بر آل علی تازه پسر می آید در خُلق و مرام و منطق و حُسن و جمال انگار محمدی دگر می آید می بارد از این جمال دلجو صد ماه سر تا به قدم، علی می‌آید از راه حق است اگر کعبه ترک بردارد لا حول و لا قوة الا بالله ✍️وحیدمحمدی
دیشب از عشق چشم من‌ تر بود عاشقی حرف ما و دلبر بود دلِ گم گشته ام مرا می‌برد دلم از کودکی کبوتر بود تا سر کوچۀ خدا رفتم که پُر از چشمه‌های کوثر بود چشم من بود و دامن ساقی دست من بود و لطف ساغر بود من ز هوش و دلم ز دستم رفت کار پیمانه‌های آخر بود کار دل، کار عشق دست تواند هم خدا، هم حسین مست تواند جلوه ای کن به رسم دلبری‌ات تا بریزیم سر به سروری‌ات درِ بازارِ بردگان وا شد یوسف آمد برای نوکری‌ات کعبه افتاده است دنبالت با خیالِ رخِ پیمبری‌ات تو علی هستی و علی مانده ماتِ اعجاز تیغ حیدری‌ات چقدر مثل فاطمه هستی به فدای شکوه کوثری‌ات آمدی عشق در به در شده است امشب ارباب ما پدر شده است باز کن چشم عالم آرا را خیره کن چشم‌های دنیا را نخوری چشم ای تو چشم حسین بس که چشمت ربوده دل‌ها را نوۀ ارشد امیر عرب می دهی عطر نام زهرا را ای علمدار دوم این قوم می بری رونق مسیحا را آرزوی حرا دو رکعت توست تا ببیند دوباره طاها را صخره ای موج را به هم کوبید روی دوشش گرفت دریا را پَرِ سجاده‌های مادر تو می برد دودمان لیلا را سیب سرخی و زادۀ ارباب یوسف خانوادۀ ارباب گره ای تا زدی دو ابرو را به هم آمیختی تو شش سو را همگی قبر خویش را کندند تا که دیدند تیغ و بازو را تیغ رقصید و آسمان بشنید ضربه ات را صدای هوهو را طپش قلب خیمه‌ها آمد تا گشودی سپاه گیسو را آمدی تا پس از عمو گیری پای محمل رکاب بانو را از مِیِ عشق باده ای داریم وه چه ارباب زاده ای داریم! روشنی‌های آسمان حسین ای نشانیِ بی نشان حسین روی چشم تو ابروان پدر روی دوش تو گیسوان حسین آه! داودِ حضرت ارباب ای اذان گوی کاروان حسین بعد آوای دلنشین تو بود نوبت گفتن اذان حسین قُوَت زانوان بابایی ای مسیحاترین جوان حسین مادرت هیچ، بین بُهت حرم رفتنت می‌برَد توان حسین از نگاهت عزیز زهرا سوخت رفتی از رفتن تو لیلا سوخت ✍️حسن لطفی یک بند برای استفادۀ بهتر هنرجویان گرامی، حذف شده است.
#واحد بنویسید مرا یار اباعبدالله اولین بندۀ دربار اباعبدالله منتظر ماندۀ دیدار اباعبدالله من کجا و سر بازار اباعبدالله که خدا هست خریدار اباعبدالله عاشق آن است که دیدار کند یارش را بارها جان بدهد دید اگر دارش را باز آماده کند جان دگر بارش را فاطمه پیش خدا، پیش برد کارش را هرکه افتاد پی کار اباعبدالله وقت هجران به گریبان چه نیازي دارم به دل بی سر و سامان چه نیازي دارم با لب پاره به دندان چه نیازي دارم به سرشانۀ اینان چه نیازي دارم تا سرم هست به دیوار اباعبدالله قبل ازآنیکه بیاید خبرم را ببرید زیرپایش مژۀ چشم ترم را ببرید محضرش دست به دست این جگرم را ببرید گرسرم را و سر دو پسرم را ببرید ...باز هستیم بدهکار اباعبدالله سنگها خوب نشستند به پاي لب من لب من ریخت و پیچید صداي لب من طیب الله به این لطف و وفاي لب من بعد از این آب حرام است براي لب من بسکه لبریزم و سرشار اباعبدالله مانده از جلوۀ والاي تو حیران،مسلم جان خود ریخت به پاي تو به یک آن،مسلم عیدقربان شهان،هست فراوان مسلم من به قربان تو نه...جان هزاران مسلم ....تازه قربان علمدار اباعبدالله به ولاي تو نداده ست اذان،هیچکسی وا نکرده ست به شأن تو دهان،هیچکسی مثل مسلم نبوَد دل نگران،هیچکسی به خداوندکه در هر دو جهان،هیچکسی... ....مثل من نیست گرفتار اباعبدالله پیکرم وقف نوك پا زدن طفلان شد کوچه کوچه سر من بود که سرگردان شد چه خیالی ست که بازیچۀ این و آن شد یا که بر عکس به میخی تنم آویزان شد دست حق باد نگهدار اباعبدالله ❌❌❌❌❌❌❌❌