دوبیتی
امام سجاد (علیه السلام)
تمام عمر شد با گریه مانوس
تمام خاطراتش آه و افسوس
چرا فرمود امان از شام مردم
امان از شام یعنی داغ ناموس
#امام_سجاد_ع
#حضرت_زینب_س
#شام
✍️میثم مؤمنی نژاد
مرثیه شام🥀
روضه در یک کلام وای از شام
دردِ بی التیام وای از شام
کاش مادر مرا نمی زائید
ناله های مدام وای از شام
ناسزاهای بد به ما گفتند
همه جایِ سلام وای از شام
آن دیاریِ که کرده بازی با
آبروی امام وای از شام
قافله تا غروب گیر افتاد
کوچه ها ناتمام وای از شام
دخترِ فاطمه اذیت شد
از نگاهِ حرام وای از شام
گذر از کوچه هایِ تنگِ یهود
آتشِ رویِ بام وای از شام
جایِ حیدر زگیسویِ دختر
می گرفت انتقام وای از شام
سر و تشت و پیاله های شراب
چوبِ بی احترام وای از شام
لعنتی در کنارِ سر میریخت
میِ باقیِ جام وای از شام
سرخ موئی اشاره کرد و یزید
گفت : گفتی کدام؟؟وای از شام
من چهل سال گریه میکردم
با همین یک کلام وای از شام
✍️قاسم نعمتی
#شعر_سبک_مرثیه_مداحی
#مرثیه
#شام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
زمزمه و زمینه🎙
ورود به شهر شام
فلک چه بلای عظیم آفرید
خدایا چه بر روز زینب رسید
رود دخت زهرا به بازار شام
رود دخت حیدر به بزم یزید
حسین یا حسین
چو شام بلا ، در به رویم گشود
زما ناله بود و از آنها سرود
بیا فاتح خیبر اینجا ببین
چه با ما کند کوچه های یهود
حسین یا حسین
بگو آسمان گریه کن تا ابد
که ناموس حیدر ، اسیری رود
کسی که بود پرده دارش ملک
عدو بر تنش کعب نی می زند
حسین یا حسین
✍️میثم مومنی نژاد
#شعر_سبک_مرثیه_مداحی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شام
#مرثیه
شور🎙
#یا_زینب
یازینب یا زینب...
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مدح
#شام
#کوفه
#مسمط_مسدس
شمس حجاب کبریا زینب است
تجلی شرم و حیا زینب است
روح مناجات و دعا زینب است
شان نزول انما زینب است
فاطمه کرببلا زینب است
دوای درد بی دوا زینب است
ای نفس حضرت ختمی مآب
دختر آسمانی بوتراب
در صدف بحر شرف درناب
روی تو حسرت دل آفتاب
موی تو شب ندیده حتی به خواب
مصحف مستور خدا زینب است
بیا و جلوه ی پیمبر ببین
شیرزنی چون یل خیبر ببین
ادامه سوره کوثر ببین
حُسن حَسن نیز مکرر ببین
دوباره یک حسین دیگر ببین
پنج تن زیر کسا زینب است
شمس چراغ در این خانه ات
ماه غبار در کاشانه ات
ارض و سما گر شده پروانه ات
یافته این گونه شفاخانه ات
تهمت عقل است به دیوانه ات
دوای ما نعره ی یا زینب است
دانه تسبیح تو شمس ضحی
چادر تو، پرچم حجب و حیا
به زیر سایه تو عرش خدا
نه فلک از خاک رهت شد بنا
خانه تو مطاف ارض و سما
کعبه سیار خدا زینب است
هیبت روی تو سر ا پا علی
فاطمه ای به شکل مولا علی
نیست کسی مثل توالا علی
میوزد از نطق تو هرجا علی
لعن علی عدوک یا علی
کوری چشم خصم با زینب است
کرببلا دیده که پیغمبری
فاطمه ای و یک تنه لشگری
فاتح هر رزم چنان حیدری
نیست اگر چه مثل تو خواهری
حسین را برادر دیگری
حسن به دشت کربلا زینب است
پلک بزن شام و سحر خلق کن
چشم بچرخان و قمر خلق کن
حماسه ای بار دگر خلق کن
به بانگ اسکوتو جگر خلق کن
خطبه بخوان تیغ دو سر خلق کن
آیینه دار مرتضی زینب است
گرمی عشق و هُرم این تب یکیست
تا به سحر مسیر هر شب یکیست
هر چه نوشتیم مرکب یکیست
چنان که نام خالق و رب یکیست
نام حسین و نام زینب یکیست
جان میان هر دوتا زینب است
روز قیامت که جهان مضطر است
بی سر و سامان صف محشراست
عرصه حشر از نم گریه تر است
هر که خودش مانده و بی یاور است
غم نخورد آن که تورا نوکر است
سایه روی سر ما زینب است
در کف تو چرخ چو دستاس بود
با نفست دهر پر از یاس بود
خاک رهت گوهر و الماس بود
بس که به اکرام تو حساس بود
پله منبر تو عباس بود
ستون خیمه سما زینب است
سیل کرم لحظه ی باریدنت
گل بکشد منت گل چیدنت
یاس در آرزوی بوییدنت
هیچ گلی ندیده خندیدنت
مگر به لحظه ی حسین دیدنت
حسین را چهره گشا زینب است
ازنگهت نور خدا منجلی
هرچه خدا خواست تو گفتی بلی
هیبت تو قصه هر محفلی
خواست که غم دست تو بندد ولی
غم که بود در بر دخت علی
حیدر صحرای بلا زینب است
آمده بر جنگ تو غم از الست
کرببلا غم به بلا داد دست
جنگ تورا حق به تماشا نشست
قامت تو قامت غم را شکست
دخت علی را نتوان دست بست
فصل خطاب خطبه ها زینب است
✍️موسی علیمرادی
#شور_عمومی
#شعر_و__سبک_مداحی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مصائب_شام
نه روز عید صیام و نه عید قربان است
چه روی داده که شام اینچنین چراغان است
زنان شام همه می زنند و می رقصند
به هر که می نگرم سخت شاد و خندان است
چه روی داده که در دست شامیان سنگ است؟
مگر که دختر حیدر به شام مهمان است
میان هلهله ها هیجده سر است به نی
به هر سری نگرم مثل ماه تابان است
سری به نوک سنان می خورد لبش بر هم
هنوز روی لبش آیه های قرآن است
سوار ناقه جوانی است در غل و زنجیر
که چشم سلسله بر ساق پاش گریان است
سر حسین به بالای نیزه قرآن خواند
یکی نگفت که این سر، سر مسلمان است
هنوز بر لبش آثار تشنگی پیداست
هنوز آن گلوی پاره پاره، عطشان است
حرامیان ستم پیشه! کعب نی نزنید
به کودکی که تنش مثل بید لرزان است
ز دست دختر زهرا طناب باز کنید
که او بر این اسرا یاور و نگهبان است
به سیل اشک جهان را خراب کن «میثم»
که جای گنج الهی به شام ویران است
✍️ حاج غلامرضا سازگار
باحذف دوبیت
#شام
#شعر_سبک_مرثیه_مداحی
مصائب اسارت🥀
سحر خیز ناله ها
طی شد مه محرم و ماه صفر رسید
از شام و کوفه و دل زینب خبر رسید
با اشک بی صدای سفیر ستاره ها
یک کاروان کجاوه ز راه سفر رسید
سنگ صبور قافله ی دل شکستگان
از کوره راه شب زده ی پر خطر رسید
زوار لاله های خزان گشته خسته جان
بهر طواف زاده ی خیر البشر رسید
پرچم فراز قافله ی نینوای عشق
ام المصیبه زینب خونین جگر رسید
با یک جهان مصیبت و یک کوه دردو غم
از کوچه های فاصله با چشم تر رسید
گلبوسه زد به تربت پاک برادرش
گویی به نخل باور صبرش ثمر رسید
بگشود عقده از دل و با یک نگاه گفت
جان برادرم غم هجران به سر رسید
از کوچه ی خرابه سحر خیز ناله ها
با کوچی از ستاره بدون قمر رسید
یعنی سه ساله کودک با محنت آشنا
از شام غم به کرب و بلایت مگر رسید؟
آری ( فراز ) ! آینه پرداز کربلا
با داغ لاله های بخون غوطه ور رسید
✍️فراز مردانی
#شعر_سبک_مرثیه_مداحی
#شام
#مصائب_شام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها