گریز روضه حضرت علی اکبر (علیه السلام)
سیدمحمودعلوی(مداح): به پدر یکی از شهدای مدافع حرم گفتم پدرجان روی ما را جلوی دشمنان سفید کردید و گفتید جوان من فدای جوان امام حسین (علیه السلام) ، او گفت دست به کمر من بزن ببین کمرم را بسته ام، از داغ پسرم نمی توانم کمرم را راست نگهدارم...😭😭😭
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
منبع: شبکه سه، سحر۲۳رمضان۱۴۰۳(قریب به مضمون)
#غزل
#امام_حسین_علیه_السلام
نصیحت پدرم مانده است در گوشم
که روز فقر، شبش نان روضه نفروشم
غم گرسنگیات قوت غالب من شد
همیشه در وسط روضه اشک مینوشم
قسم به کِتری جوشیده در حسینیه
که با کسی که نخواهد تو را نمیجوشم
گرفت نور خدا زندگیِ تاریکم
به لطف شعلهی در چلچراغِ بر دوشم
"حسین" گفت پدر جای لای لایی شب
شرابْ ریخت به جانم هنوز مدهوشم
به چار گوشهی قبرم قسم که بعد از مرگ
برای تنگی قبرم گدای ششگوشم
کفن که دستِ مرا بست؛ دست تو باز است
وَ دست باز تو یعنی بیا در آغوشم
چرا به یاد لب تشنهات نمیمیرم
مرا ببخش عزیزم که آب مینوشم
مصیبت پدر و مادرم ز یادم رفت
مصیبت پسر تو نشد فراموشم
**
میان روضهی بزم یزید فریادم
به یاد شام غریبان اگر که خاموشم
عزیز فاطمه خیلی برای من سخت است
تو پاره پیرهنی، من لباس میپوشم
#غزل
#اهل_بیت_علیهم_السلام
#مداح
#نوکر
منِ بیمایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
تو مگر سایۀ لطفی به سر وقت من آری
که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم
خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم
که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم
هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد
که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم
هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی
مگر آن وقت که شادی خور و غمخوار تو باشم
گذر از دست رقیبان نتوان کرد به کویت
مگر آن وقت که در سایۀ زنهار تو باشم
مردمان عاشق گفتار من ای قبلۀ خوبان
چون نباشند که من عاشق دیدار تو باشم
من چه شایستۀ آنم که تو را خوانم و دانم
مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم
گرچه دانم که به وصلت نرسم بازنگردم
تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم
نه در این عالم دنیا که در آن عالم عقبی
همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم
خاک بادا تن سعدی اگرش تو نپسندی
که نشاید که تو فخر من و من عار تو باشم
✍️سعدی
باحذف یک بیت
❣﷽❣
🎆#دوبیت_عید_فطر
عید عبادت آمده الحمدلله
فصل سعادت آمده الحمدلله
حیف از شب و روزی که رفت از دست ما حیف
امّا حلاوت آمده الحمدلله
🎆🎇🎆🎇🎆🎇
مي خواست بهانه اي كه پر نور شويم
از هرچه بدي و غير او دور شويم
يك ماه پر از فرصت برگشتن داد
يك عيد فرستاد كه مغفور شويم
🎆🎇🎆🎇🎆🎇
کم کم غروب ماه خدا دیده می شود
صد حیف ازین بساط که برچیده می شود
در این بهار رحمت و غفران و مغفرت
خوشبخت آنکسی ست که بخشیده می شود
🎆🎇🎆🎇🎆🎇
گذشت، ماه خدا و رسید، عید صیام
به هر دو باد، درود و به هر دو باد، سلام
هزار شکر که عید صیام کرد، طلوع
هزار حیف که ماه صیام گشت، تمام
.🎆🎇🎆🎇🎆🎇
عید فطر است بیا واله و شیدا باشیم
در گلستان دیانت گل تقوا باشیم
گر نباشیم در این آینه رهپوی بهشت
لا أقل همنفسِ سایه ی طوبا باشیم
عید فطر است بیا با دلِ تطهیر شده
جلوه ای کرده و در گلشن طاها باشیم
عید فطر است بیا بهر ثباث دل خویش
انعکاس نَفَس صبح تولّا باشیم
عید فطر است بیا جوشش دیگر گیریم
بِرکه نه ، موج در آئینه ی دریا باشیم
...
گر نبودیم همان گونه که مولا می خواست
دل من ، ای دل من ، کوش که حالا باشیم
دیدن یار میسّر نشود ، می بایست
بهر بهبودی خود فکر مداوا باشیم
رؤیتِ صبح وصال ار طلبی چون "یاسر"
در شب هجر بیا غرقِ تمنّا باشیم
مهمانی حق بود و به دل سامان داد
بر سائل خود طعامی از ایمان داد
عید رمضان آمد و آن بنده نواز
با عید به مهمانی خود پایان داد
ما بنده ی بیچاره ی مولا هستیم
لب تشنه ی زمزم تولا هستیم
از این که به مهمانی خود ما را خواند
ممنون خداوند تعالا هستیم
از خالق کل که ما نشانش بودیم
چون گل به حریم بی کرانش بودیم
ای ماه صیام در فضایی از عشق
یک ماه تمام میهمانش بودیم
**
محمود تاری «یاسر»
عیدفطر
هنگام شکوه بی کران آمده است
الطاف خدای مهربان آمده است
یک باغ شکوفه ی اجابت جاری ست
تبریک که عیدِ رمضان آمده است