eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
618 عکس
156 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
زن، رشک حور بود و تمنّای خود نداشت چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت اسمی عظیم بود که چون رازِ سر به مُهر در خانۀ علی سَرِ افشای خود نداشت امّ‌البنین کنایه‌ای از شرم عاشقی‌ست کز حُجب، تاب نام دل‌آرای خود نداشت در پیش روی چار جگر گوشۀ‌ بتول آیینه بود و چشم تماشای خود نداشت زن؟ نه! هُمای عرش‌نشینی که آشیان جز کربلا به وسعت پرهای خود نداشت در عشق، پاره‌های جگر داده بود و لیک بعد از حسین، میل تسلّای خود نداشت عمری به شرم زیست که عباس، وقت مرگ دستی برای یاری مولای خود نداشت ✍️افشین علا
جز او بقیع زائر خلوت‌نشین نداشت در کوچه‌باغ مرثیه‌ها خوشه‌چین نداشت نجوای غمگنانۀ این مادر صبور تأثیر، کمتر از نفس آتشین نداشت جز چشم او که چشمهٔ احساس شد، کسی یک آسمان ستاره به روی زمین نداشت با آن‌که خفته بود به خون، باغ لاله‌اش از شکوه کمترین اثری بر جبین نداشت بعد از به دل نشاندن داغ چهار سرو دلبستگی به واژهٔ ام‌البنین نداشت... می‌گفت ای دلاور نستوه! ای رشید! خورشید نیز صبر و رضا بیش از این نداشت عباس من! که لالهٔ عباسی منی ای کاش دل به داغ فراقت یقین نداشت ای ساقی حرم که عطش تشنهٔ تو بود ساقی به جز تو سلسلهٔ «یا و سین» نداشت عباس من! شنیده‌ام افتاده‌ای از اسب تاب تحمل تو مگر صدر زین نداشت؟ بر دست و بازوی تو علی بوسه داده بود کس چون تو بازوان غرورآفرین نداشت والله، بعد زمزمهٔ «اِن قطعتموا» چشم تو اعتنا به یسار و یمین نداشت تا موج نخل‌ها ز حضورت به هم نخورد دریای غیرت این همه اوج و طنین نداشت تو، ماه من نه... ماه بنی‌هاشمی ولی پیشانی بلند تو این قدر چین نداشت وقتی حسین بر سرت آمد، که یک نظر... چشم تو تاب دیدن آن نازنین نداشت... ✍️محمدجواد غفورزاده(شفق)
واحد کند و تند يامَنْ رَاَى العبّاس كَرَّعَلى جَماهيرِالنَّقَدِ وَ وَراهُ مِنْ ابْناءِ حيْدرَكُلٌّ ليْثَ ذى لُبَدٍ اُنْبِئْتُ اَنَّ ابْنى اُصيبَ بِرَاْسِهِ مَقْطُوعُ يَدٍ وَ يْلى عَلى شِبْلى اَمالَ بِراْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ واللّهِ اِنْ قَطَعْتُمُ يَمينى اِنّى اُحامى اَبَداً عَنْ دينى وعَنْ اِمامٍ صادِقِ اليَقين نَجْلِ النَّبِىّ الطّاهِرِ الاَمينِ يانَفْسَ لا تَخْشَي منَ الْكُفّارِ واَبْشِرى بِرَحْمَةِ الْجَبّارِ مع النَّبِىّ السَّيّدِ الْمخْتارِ قَدْ قَطَعُوا بِبَغْيهِمْ يَسارِ شیر سرخ عربستان و وزیر شه خوبان، پسر مظهر یزدان ، که بدی صاحب طبل و علم و بیرق و سیف و حشم و با رقم و با رمق اندر لب او ماه بنی هاشم وعباس علمدار و سپهدار و جهانگیر و جهان بخش و دگر نایب و سقا
لا تَدْعُوَنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ كَانَتْ بَنُونَ لِيَ أُدْعَى بِهِمْ وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورُ الرُّبَى قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِيعاً طَعِينَ يَا لَيْتَ شِعْرِي أَكَمَا أَخْبَرُوا بِأَنَّ عَبَّاساً قَطِيعُ الْيَمِينِ
--------- آن کس که جلوۀ نور مبین است بانوی درد و غم، اُمُّ الْبَنین است بانوی ایثار - حق را طرفدار گلهای او خزان - گشته به گلزار واویلا واویلا آه و واویلا ... آن بانوی حزین، اُمُّ الْبَنین است از داغ کربلا، گریان ترین است خونین جگر شد - چون بی پسر شد قلب بشکسته اش - غرق شرر شد واویلا واویلا آه و واویلا ... گفت ای مردم مرا، در غم بجویید دیگر اُمُّ الْبَنین، بر من نگویید من خسته حالم - بشکسته بالم از داغ لاله ها - همچون هلالم واویلا واویلا آه و واویلا... می زد آتش به جان، از آه سینه شاهد بر اشک او، باشد مدینه در تاب و در تب - مانند زینب روزش از درد و غم - گردیده چون شب واویلا واویلا آه و واویلا... ** ✍️محمود تاری «یاسر»