شب عروسی خوبان شبی دل انگیز است
سپهر دیدۀ داماد ما گهر ریز است
عروس صبح سعادت خوش و سحر خیز است
فضای جشن حبیبان محبت آمیز است
سبد سبد گل نرگس تو از بهار بیار
برای آنکه بریزی بپای یار بیار
ترنّم دل میهمان و میزبان عشق است
چه شادمان و غزلخوان دوان دوان عشق است
بزرگ راز شگفت میان مان عشق است
سرود شادی یاران در این مکان عشق است
تبسم دل و دلبر به هم چه روح افزاست
شب زفاف گل آغوش عاشقان زیباست
بپای عاشق و معشوق گل برافشانید
عبوس را به عروس چمن بخندانید
لباس شور و شعف بر تنش بپوشانید
دلی که خسته و مانده است را بجوشانید
خبر خبر که جوانی ز غم شده آزاد
به حجلۀ گل و بلبل قدم زده داماد
عروس حب علی را به روح و جان دارد
به زیر سایۀ زهرا خوش آشیان دارد
ز نور فاطمه مهری خدانشان دارد
به دست دسته گل از گلشن جنان دارد
عروس سوره ای از سوره های قرآن است
عروس مفتخر از نور عشق و ایمان است
دعا به زوج جوان کرده عاقد دیندار
بزرگ قوم شده گرم خواندن اذکار
پر از ثمر بشود زندگی شان چو انار
به دختران و پسرهای پاک و هم بسیار
به دست بوسی پیران با خرد «طاهر»
پدر و مادر خود را مبر تو از خاطر
✍️مجیدطاهری
شبِ عروسیتان آسمان مصفّا شد
زمين پر از برکات خدای اعلی شد
شب فرار غم و ماندن خوشیها شد
که بین عرش خدا بزم شور برپا شد
"دلم ز پرده برون شد، کجايی ای مطرب؟"
هوا هوای جنون شد، کجايی ای مطرب؟
رمق به جان غزلها دميده شد امشب
جنون به مرز تماشا کشيده شد امشب
همينکه صحنهی اين عقد ديده شد امشب
ندا رسيد که "عشق آفريده شد" امشب
" معاشران! گره از زلف يار باز کنيد "
به سمت فاطمه و مرتضی نماز کنيد
زمان بخشش هر اشتباه آمده است
شب سياه به پايان راه آمده است
به شام تار، هوای پگاه آمده است
شب عروسی خورشيد و ماه آمده است
"دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوشباد"
که غنچه گل شده با نغمهی مبارکباد
شب وصال دو دلداده و دو دلبند است
به اين دليل دل کل خلق خرسند است
لب رسول از اين عقد، غرق لبخند است
که عاقدِ علی و فاطمه خداوند است
"سرود مجلس امشب فلک بهرقص آرد"
از آسمان گل ياس و سپيده میبارد
دونيمه شد شب معراج سيب پيغمبر
که نيم آن شده زهرا و نيم با حيدر
ولی رساند خدا اين دو را به همديگر
زبان شاعر از اين وصف الکن است آخر...
"به پير ميکده گفتم که: چيست راه نجات؟"
نوشت: "نذر ظهور گل علی صلوات"
هدایت شده از دکترمجیدطاهری
مژده مژده موسم شادی شده امشب
کف بزن چون جشن دامادی شده امشب
دل با صفاست امشب
جشنی بپاست امشب
مولا علی مولا ..
هر طرف بینم رخ زیبای گل امشب
باشد اندر جشن ما ختم رسل امشب
دل با صفاست امشب
جشنی بپاست امشب
مولا علی مولا ....
هدایت شده از دکترمجیدطاهری
داماد با وقار بسکه زیبا شده
غنچه های لبش مثل گل واشده
شد عروسی بپا بهر دو مه لقا
آفرین آفرین مرحبا مرحبا
*******
دوستان کف زنید چون شب شادیه
روز خوشبختی و شام دامادیه
شد عروسی بپا بهر دو مه لقا
آفرین آفرین مرحبا مرحبا
هدایت شده از دکترمجیدطاهری
اگر خواهی شوی خوشحال امشب
رسی بر مقصد و آمال امشب
برای شادی این ماه داماد
بزن کف بهر استقبال امشب
هدایت شده از دکترمجیدطاهری
امروز که این جشن به وجه حسن است
زالطاف خدا و حجة ابن الحسن است
مانند گل یاس بُوَد تازه عروس
داماد گل شقایق و یاسمن است
هدایت شده از 📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
#ماه_رجب
ماه پرفیض رجب، ماه نبی، ماه خداست
ماه توبه، مه رحمت، مه ذکر است و دعاست
ماه از خویش بریدن به خدا پیوستن
ماه آنکس که به حق واصل واز خویش جداست
ماه میلاد شریف دو محمّد دو علی
که پر از جلوۀ ماه رخشان ارض و سماست
(اولین روز از) این ماه، جمال ازلی
در تماشای رخ حضرت باقر پیداست
دوم ماه رجب عید بزرگی دگر است
عید میلاد علی بن جواد بن رضاست
سوم ماه رجب آن دهمین حجب حق
جگرش لختۀ خون از شرر زهر جفاست
دهم ماه رجب با گل رخسار جواد
موجزن رایحۀ عطـر ولایت به فضاست
بارکالله که در سیزده ماه رجب
عید میلاد علی، مظهر رب الاعلاست
کعبه آغوش گشوده چو گریبان از هم
که ز قلب حرمالله، علی عقدهگشاست
صاحبخانه ندا داد که ای بنت اسد
خانه از ماست ولیکن متعلق به شماست
قدر و جاه تو بود فوق مقام مریم
پسر تو علی است و پسر او عیساست
نجل پاک تو امام است به نجل مریم
گرچه او مریم و عیساش پیامآور ماست
این پسر رکن و مقام است و حطیم و زمزم
این پسر حجر و حجر، مروه و مسعا و صفاست
نیمۀ ماه رجب روز وفات زینب
او که دخت علی و مادر صبر است و رضاست
زینب، آن فاتح میدان اسارت که هنوز
زنده از خطبۀ او واقعۀ کربوبلاست
شیردخت علی و فاطمه و اخت حسن
که حسین دگر است و نفسش عاشوراست
بیست و پنج رجب از بهر محبان علی
روز اندوه و غم و ناله و اشک است و عزاست
روز آزادی زندانی زهرای بتول
روز قتل خلف حضرت صادق، موساست
گوییا در دل تاریک سیهچال، هنوز
بانگ العفو بلند از دو لب آن مولاست
آن که دربارۀ وی آمده ساق مرضوض
چشمها گر ز غمش خون بفشانند رواست
روز بیست و ششم ماه رجب داغ پدر
بر دل و بر جگر سوختۀ شیر خداست
بر دل ختم رسل داغ ابوطالب ماند
آن که ایمانش فوق همۀ ایمانهاست
بیست و هفت رجب است عید بزرگی دیگر
عید مزمل و مدثر و نور و طاهاست
عید بعثت که نبی رخت رسالت پوشید
به! چه عیدی که به از عید صیام و اضحاست
عید پرواز بشر، عید نزول قرآن
عید نابودی بت، عید تجلای خداست
بیست و هشت رجب آغاز فراقیست بزرگ
که حسینبنعلی عازم دشت و صحراست
کاروان پسر فاطمه هنگام سحر
سر به کف دارد و عازم به سوی کربوبلاست
عزم حج دارد و در اول ره میبیند
قتلگاه است بر او مروه، صفا تشت طلاست
همقدم زینب و عباس و علیاکبر
پیش رویش علی و پشت سر او زهراست
گاه بر فرق علیاکبر خود مینگرد
گاه میگرید و چشمش به دو دست سقاست
گاه در سینه کند نوک سنان را احساس
گاه بیند که بریده سر پاکش ز قفاست
سر به کف داشتن و تیر گرفتن به جگر
سپر سنگ شدن حج امام شهداست
«میثم!»آن تربت ششگوشه بود در بر تو
وای من! از چه ندیدی حرم یار کجاست؟
(حاج غلامرضاسازگار)
توجه*** :جمعۀ اول این ماه.....تغییر داده شده به:«اولین روز از این ماه»