eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
612 عکس
154 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
ولادت امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) امشب مدینه عرش معلای دیگر است آن شهر وحی، طور تجلای دیگر است تورات نور، در کف موسای دیگر است موسای عشق را ید و بیضای دیگر است امشب مدینه وآن همه آیات روشنش بوی رسول می‌دهد و پاره ی تنش یاد مدینه بر دل و بر جان صفا دهد خاک مدینه، دیده ی دل را جلا دهد این شهر، عطر سامره و کربلا دهد وین لاله‌زار بوی حسین و رضا دهد گاه نزول موکب اجلال احمد است یا عید جشن عالِمِ آل محمد است.. قدوسیان تجلی توحید بنگرید نوری که هر وصی و نبی دید بنگرید در طور جلوه‌ای که درخشید بنگرید در دامن ستاره به خورشید بنگرید خورشید آسمانِ ولایت رضا رسید در لاله‌زار نجمه، گل "اِنّما" دمید این وارث یگانه ی موسی‌بن‌جعفر است فرزند نازدانه ی موسی‌بن‌جعفر است در هر صفت، نشانه ی موسی‌بن‌جعفر است این آفتابِ خانه ی موسی‌بن‌جعفر است روح نبی، روان علی، بر جهان امام امر جهان و اهل جهان در کَفَش تمام آیینه ی خداست جمال صبیح او یوسف در آرزوی نگاه ملیح او فرموده است حضرت صادق مدیح او پیغمبران نشسته به پای ضریح او تا افکند نگاه عنایت به سویشان تا پُر کند ز کوثر رحمت سبویشان این ماه را که شمسِ ضحی آفریده‌اند نورآفرین آینه‌ها آفریده‌اند باب‌ُالمرادِ خلقِ خدا آفریده‌اند او را برای کشور ما آفریده‌اند ایران که پایگاه ولایت به عالَم است در سایه‌سار پرچم او سبز و خُرّم است نام رضا صفای دل اولیا بُوَد دست رضا هر آینه دست خدا بُوَد تنها نه سایه‌اش به سر مُلک ما بُوَد عالَم به زیر پرچم سبز رضا بُوَد این یک حقیقت است و کسی درک می‌کند کاین روضه را به اشک روان ترک می‌کند.. مهری که ماه، سِیْر کند در پناه او ماهی که مِهر موج زند در نگاه او "وَالشمسُ وَالقمر" خبر از روی ماه او "واللّیل" سایه‌پرور خال سیاه او او هشتمین امام و دهم عصمت خداست نامش علی، سلاله ی موسی، لقبْ رضاست سبز است پرچمت که دلیل هدایت است زرد است گنبدت که به خورشید، غیرت است سرخ است خاتمت که نشان شهادت است در هر نگاهِ مهرِ تو صدها کرامت است خورشید، هر سحر که ز مشرق کند طلوع با بوسه‌ها به گنبد تو می‌کند خشوع.. در این حرم، فروغ خدا دیده می‌شود در لحظه لحظه معجزه‌ها دیده می‌شود نور اجابت از همه‌جا دیده می‌شود آیات لطف و فیضِ رضا دیده می‌شود از فرش تا به عرش، تجلای رحمت است در انعکاس آینه‌ها نورِ رأفت است.. ای آفریده ذات تو را حق، برای خیر هم خیرخواه خلقی و هم ره‌نمای خیر هم ابتدای خیری و هم انتهای خیر دارد "موید" از تو امیدِ دعای خیر تا التفات بر پدر و مادرش کنی در آستان خویش مقرّب‌ترش کنی ✍🏻سیدرضاموید
علیه‌السلام 🔹آفتاب هستی‌بخش🔹 توآمدی و بر این خاک آبرو دادی بهار بودی و بر باغ رنگ و بو دادی ظهور کردی و آفاق از تو روشن شد به چشم بی‌رمق ماه و مهر، سو دادی ز فیض نور خود ای آفتاب هستی‌بخش! به آسمان و زمین جلوه‌ای نکو دادی در این کویر، تو سرچشمۀ تولایی که بر تمامی لب‌تشنگان سبو دادی ز هجرتی که تو را از مدینه کرد جدا چه حسرتی به دل بی‌قرار او دادی ز جای پای تو سبز است خاک نیشابور به خاک پاک خراسان تو آبرو دادی کلام وحی ز لب‌های تو شنیدن داشت که شرح حِصن ولا را تو موبه‌مو دادی نماز عید تو شد یک حماسۀ دیگر پیام بر همه از «لاتَفَرَّقوا» دادی به هر کسی که به دارالامان تو رو کرد همیشه فرصت و امکان گفتگو دادی فدای قلب رئوفت شوم که دل‌ها را کبوترانه به این آستانه خو دادی عجیب نیست ز تو گَر به گوشۀ چشمی جواب این همه چشمِ پُرآرزو دادی برای عرض ارادت «وفایی»آمد و گفت سیاه‌نامۀ ما را تو شست‌وشو دادی 🌴
پندیات غزل هر سنگ خاره لؤلؤ و مرجان نمی شود هر شوره زار صحنۀ بستان نمی شود تا قابلیتی نپذیرد وجود ِ جان در قربِ دوست لایق جانان نمی شود بشكن بت غرور که شیطان ز روی عُجب تسليم امر خالق سبحان نمی شود طغيان رود حاصل تنگیِ جان اوست دریا بُوَد که سیر ز باران نمی شود با زيور كمال بیارای خویش را الفاظ زيبِ سيرتِ انسان نمی شود باید خرید گوهر دانش به نقد جان بيهوده‌گو ادیب و سخندان نمی شود در بحر بیکران ادب سير كن 《فراز》 زین ره هر آنکه رفت پشیمان نمی‌شود ✍️محمدتقی مردانی(فراز) برگرفته از کتاب فریاد سکوت
(علیه‌السلام) ذكر پابوس شما از لب باران می‌ریخت ابر هم زير قدم‌های شما جان می‌ريخت هرچه درد است به اميد دوا آمده بود از كفِ دست دعای همه درمان می‌ريخت عطر در عطر در ايوان حرم گل پاشید باد بر دوش همه زلف پريشان می‌ريخت نور در آينه‌های حرمت گل می‌كاشت از نگاه در و ديوار گلستان می‌ريخت روی انگشتِ همه ذکر دعا پَر می‌زد از ضريح لب تو آيۀ احسان می‌ريخت چشم در قابِ مفاتيح تو را خط می‌برد روی اِسليمیِ لب، نام تو طوفان می‌ريخت... روز بر قامت خورشيد فلک، شب در ماه نور از چشمۀ خورشيد خراسان می‌ريخت ✍️غلامرضاشکوهی
از دامن نجمه گل طوبی سر زد وز شهر مدینه نور طاها سر زد از نسل محمد و علی و زهرا عیسی‌نفَسی ز بیت موسی سر زد ✍️نادعلی کربلایی
غرفۀ مستقل انتشارات طاماه (ناشر تخصصی کتابهای آموزش مداحی با 33 عنوان کتاب)در سی و ششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در شبستان اصلی مصلای تهران، راهروی پنج. زمان: از چهارشنبه ۱۷ تا شنبه ۲۷ اردیبهشت ساعت۱۰صبح تا ۸شب مدیرمسئول:دکترمجیدطاهری 💐منتظر دیدار عموم علاقمندان هستیم.💐
، اولین انتشارات علمی و تخصصی در زمینۀ کتابهای آموزش مداحی اهل البیت(علیهم السلام) در کشور حتما عضو شوید 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/897778361Cbc2fb75cf3
امروز در نمایشگاه کتاب، با مسألۀ بغرنجی که مکرر اتفاق افتاده باز هم روبرو شدم. پیرمردی مراجعه نمود که در ابتدای انقلاب با بسیاری از بزرگان از جمله امام خمینی، شهید مطهری، مرحوم شریعتی و... نشست و برخاست داشته و زحمات فراوانی برای نشر آثار آنان متحمل شده بود. ایشان بین سخنان خویش از سستی و کوتاهی مداحان در شناساندن صحیح اسلام ناب و اهل بیت(علیهم السلام) می‌گفت و افسوس می‌خورد که این موجب پایین آمدن شأن آنان شده است. او و چند نفر دیگر معتقد بودند کوشش‌هایی که عالمان انجام دادند تا این یادگارهای رسول اکرم(ص) را در عالم بشناسانند با نحوۀ غلطِ مداحی مداحان، از بین رفته است. پرداختن به مسائلی فقط احساسی برای جذب شهرت و معروفیت و جمعیت، مانند کف روی آب است که از بین می‌رود و آنچه می‌ماند آب است که مایۀ حیات می‌گردد. «خداوند، حق و باطل را چنين مَثَل مى‌زند. اما كف، بيرون افتاده از ميان مى‌رود، ولى آنچه به مردم سود مى‌رساند در زمين [باقى‌] مى‌ماند. » (رعد17) البته توصیۀ من نیز به همۀ آنان این بود که یک‌جانبه نگاه نکنند و گفتم امروز بسیاری از مداحان هستند که با این موضوع بصورت عالمانه رفتار می‌نمایند. 21 اردیبهشت1404، 13.30 بعدازظهر ✍️مجیدطاهری
نسوزد تا که دل، چشمی به عالم تر نمی‌گردد نبارد تا که ابری، نخل بارآور نمی‌گردد ملاک خاتمیت قابلیت هست انسان را وگرنه هر یتیم مکه پیغمبر نمی‌گردد اگر بارد ز ابر آسمان هر روز و شب باران لیاقت گر نباشد، قطره‌ای گوهر نمی‌گردد ز هر ساقی مکن خواهش که می در ساغرت ریزد که هر ساقی به عالم ساقی کوثر نمی‌گردد به عالم گر تهی دستی به درگاه رضا رو کن کز این در هیچ کس با دست خالی بر نمی‌گردد میسر گر نشد لطفش برو خود را ملامت کن که کم لطفی ز اولاد علی باور نمی‌گردد کسی که ضامن آهو شود، وقت گرفتاری یقیناً زائرش بی بهره از این در نمی‌گردد منِ ژولیده می‌گویم دو صد بار دگر ای دل نسوزد تا که دل، چشمی به عالم تر نمی‌گردد ✍🏻ژولیده نیشابوری
امام رضا(علیه السلام) چهارپاره ازخاک کفش داریِ تان می‌توان گرفت عزت برای روز قیامت اباالحسن! خُدّام کفش داری ِتان اذن می‌دهند ما را برای وقت شفاعت ،اباالحسن ! ....... چشمم که ازضریح شما چشم می‌گرفت می خواست تا که شاهد قدسی ببیندَش حاجت بهانه بود که بالای اشک ها گلچین بدون جرم و گناهی بچیندَش ......... نیت اگر چه دائماً از یاد می‌رود دائم ولی خداست به دل، جان من رضاست با بوسه‌های دور درآن موج ازدحام نقش ضریح گشت که ایمان من رضاست ......... با اینکه دست خالی و درخواب آمدم برگشتم از همان در وبیدار درحرم دل تنگ آمدم که به میقات خوانی ام احرام بسته ام شوم احضار در حرم ....... اینجا اگر که تشنه و با درد آمدم دردم دوا و سائل سیراب می‌شوم گاهی به پشت پنجره فولاد می‌روم از سوز تشنگان حرم آب می‌شوم ....... اینجا زنی نشسته و با قلب پُرامید طفلی دخیل بر حرم یار کرده است یا یک جوان عاشقی از شهرهای دور پای پیاده، رهرو ِ دلدارکرده است! ....... نزدیک حوض مثل کبوتر نشسته است آبی ودانه ای و گذرنامه ای و باز درهای آسمان همه گویا گشوده شد تا سوی کربلای حسینی بَرَد نماز ..... شب‌ها ستاره ها همگی جمع می‌شوند در روضه ، روضۀ لب عطشان گرفته اند لب تشنه در حضور طبیب رئوف ِ ما گریان به قلب سوخته درمان گرفته اند ....... هر دفعه جان من به خراسان مُشرّف است اشکم درانتظار زیارت به کربلاست فرموده اند اشک فقط درغم حسین بانی اشک من بخدا حضرت رضاست ✍️
امام رضا(علیه السلام) غزل زیارت آمدم توشه بگیرم به شما برگردم راه برمن بنمایی به خدا برگردم یارضاجان مددی تا به نوایی برسم هیچ جایی نروم تا به رضا برگردم تا مرادم بدهید آمده ام در بزنم حاجتم را نظری تا که روا برگردم همه دل داده ی وصلند و به دلبر مایل می دهم دل که به دریای وفا برگردم بی قراری چه کنم زد به نهادم آتش خرمنم سوخته اینجا نه، کجا برگردم پاره ای از تن پیغمبر اکرم باشید جان من! مُعجزه ای معجزه تا برگردم پای هر مرثیه را کرببلا وا کردید آمدم نزد شما کرببلا برگردم ✍️مجیدطاهری
مناجات امام زمان(عج) قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم به انتظار قسم تاب انتظار ندارم به احتضار مبدل شد انتظار ظهورت اجل رسیده دگر تاب احتضار ندارم ز بس گریستم و دیده ام ندید رخت را گمان برند گروهی به من که یار ندارم اگر بهار شود چهار فصل سال برایم خدا گواست که بی روی تو بهار ندارم به سلطنت ندهم رتبه ی گدایی خود را که در زمین و زمان جز تو شهریار ندارم نمانده تاب فراق و نه هست طاقت جرم چگونه صبر کنم دیگر اختیار ندارم دیار من نبُود غیر خاک مقدم یارم چو دور غیبت یارم بُود دیار ندارم به اشک دیده بیارم مگر به دست دلت را عزیز دل چه کنم چشم اشکبار ندارم اگر تو سوزدهی جز به آتشت نگدازم وگر تو اشک دهی غیر گریه کار ندارم ✍🏻غلامرضا سازگار