سر زد مهى زیبا از نسل کوثر
شد جلوه گر نور موسى بن جعفر
بر گوش جان – هردم رسد- این زمزمه
چشمت روشن – یا مولاتى – یا فاطمه
تابنده خورشید عشق و عقیده
امام صادق را فروغ دیده
شد سیمایش – روشنگر – جانها همه
چشمت روشن – یا مولاتى – یا فاطمه
محمد موحدیان(یاسر)
صل علی محمد امام کاظم آمد
#مباهله
میان باطل و حق باز هم مجادله شد
گذاشت پا به میان عشق و ختم قائله شد
محمد آمد و اهل کساء را آورد
ورق ورق کتب کفر ، برگ باطله شد
محمدآمد و با پنج پاسخ محکم
جوابگوی هزاران هزار مسئله شد
چه دید اسقف نجران درون انجیلش
که بین راه پشیمان از این معامله شد
خدا به خلق جهان حرف آخرش را زد
و حرف آخر او آیه ی مباهله شد
#محمدحسین_ملکیان
هستند نمایندهٔ دستانِ خدا
هم کعبه و هم قبله و هم قبله نما
در روز مباهله تماشایی شد؛
حقّانیتِ پنج تن آل عبا!
#مرضیه_عاطفی
#روز_مباهله
#غزل
محمّد، با خودش آورد، محبوبش، حبیبش را
حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را
زنی از راه میآید، که دارد آرزو مریم،
به رویش وا کند، یک لحظه چشمان نجیبش را
رسید از راه، روحالله و سرّالله و سیفالله
شنید از آسمان، عیسیابنمریم هم، نهیبش را
نگاهی میکند یعسوب و میترسند ترسایان
چه کس، اینگونه بیرون کرده از میدان، رقیبش را؟
بپرس از خیبر، ای نجران! که لرزان با تو واگوید:
چه خواهد شد اگر حیدر، کِشد تیغ مهیبش را
«پدر» با ما، «پسر» با ما، دَمِ «روحُالقدس» با ماست
بگو در پای حیدر، افکنَد ترسا، صلیبش را
#قاسم_صرافان
#روز_مباهله
#مثنوی
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
رجز مأذنهها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت
قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوستهست
نان یک عده به گمراهی مردم بستهست
ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است
لاجرم چارهای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند
به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبان گیر است
کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خونریزتر است
بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صف آرایی آن چند نفر خیره شدند
پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده
دفترم غرق نفسهای مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد
با طمانیۀ خود راه میآمد آرام
دست در دست یدالله میآمد آرام
دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد
ایها الناس من از پارۀ تن میگویم
دارم از خویشتن خویش سخن میگویم
آنکه هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آنکه با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است
من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم
نه فقط جسم علی روح محمد باشد
یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد
دیگر اصلا چه نیازیست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی میکند آب
الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد
مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
#سید_حمیدرضا_برقعی
#شعر_مباهله
وضو بگیرم و در حال روزه با تكبیر
كنم مباهله با دشمنان حَیّ غدیر
زبان حق شوم و آیه مباهله را
به شأن فاطمه و شوهرش كنم تفسیر
ز قول دوست ودشمن شنو كه این آیه
به وصف اهل كسا از خدا شده تعبیر
محمد و علی و فاطمه،حسن و حسین
كه پنج در عددند و یكی چو حی غدیر
پی مباهله كردند روی در صحرا
یكی چو مهر فروزان،چهار مهر منیر
فتاد چشم نصاری به آن خدارویان
كه نور طلعتشان گشته بود عالم گیر
مسیحیان پی نفرین پنج تن دیدند
كه نیست غیر هلاكت برایشان تقدیر
همه بخاك قدوم پیمبر افتادند
كه ای ز جانب حق،خلق را بشیرونذیر
به حضرت تو نصاری تمام تسلیمند
كه تو بلند مقامی و ما تمام حقیر
هزار مرتبه نفرین به دشمنان علی
كه می كنند در این آیه حیله و تزویر
كنند فضل علی را به دشمنی انكار
خدای نگذرد ازاین خطا و این تقصیر
چرا شدند فراری از این حقیقت محض
چرا به سلسلۀ نفس خود شدند اسیر
قسم به جان علی،منكر مباهله را
خدای لعن نموده، پیمبرش تكفیر
گرفتم آن كه شود خصم منكر خورشید
كجا به تابش انوار آن كند تأثیر
فضائل علی از حد فزون،چه زیان
كه بر مباهله منكر شوند یا به غدیر
علی كسی است كه در جنگ بدر شد پیروز
خدا به جنگ احد میدهد به او شمشیر
علیست فاتح احزاب و فاتح خیبر
علیست تیر الهی به قلب خصم شریر
علیست بت شكن كعبه روی دست رسول
علی به بیشۀ اسلام شد خروشان شیر
علی به جای نبی خفت و جان گرفت به دست
كسی نیافت جز او این چنین مقام خطیر
حدیث منزلت چون آفتاب می تابد
به این دلیل علی بعد مصطفی است امیر
وصی احمد مرسل كسی بود (میثم)
كه در تمام فضایل وُرا نبود نظیر
حاج غلامرضاسازگار
مباهله عید سعید آل طاهاست
مباهله نشانِ برتری مولاست
مباهله فخر تشیّع به دو دنیاست
سُرور دلهاست
نوای اهل عرش اعلیٰ
ای مظهرِ حیّ تعالیٰ
علی علی یا علی مولا
علی علی یا علی مولا...
خَمسهٔ طیّبه به اذن حیّ داور
شدند جلوهٔ حقیقتی مطهّر
وَ اهل نَجران شده اند پای تا سر
مَغلوب و مُضطَر
صورتشان ماهِ منیر است
دل به ولایشان اسیر است
مباهله مثل غدیر است
یا رب به حقّ پنج تن بر ما عطا کن
ما را مقیم کوی لطف اولیا کن
ما را محبّ اهل بیت مصطفیٰ کن
حاجتروا کن
با قلب زار و مبتلایی
مثل شهیدان خدایی
ما را نما کرببلایی
حسین حسین عزیز زهرا...
✍امیرعباسی
در همه ارض و سما شادی و هلهله شده
جشن مدح علی و عید مباهله شده
ترانهٔ عشق و وفا یا حیدر
زمزمهٔ عرش خدا یا حیدر
نَفس و وجودِ مصطفی یا حیدر
نور دو چشمانِ زهرا یا حیدر
یا علی مولا یاحیدر…مولا مولا یا مرتضیٰ
حِیرت نَجرانیان از هِیبت آل عبا
بُوَد از مشیّت و اراده و لطف خدا
عید خوشِ اهل یقین مبارک
عزّت و اقتدارِ دین مبارک
شور و سُرورِ بی قرین مبارک
مباهله بر مسلمین مبارک
یا علی مولا یاحیدر…مولا مولا یا مرتضیٰ
به تولّای علی همیشه دل می بازیم
ما به عشق علی و آل علی می نازیم
دست من و دامان تو یا حیدر
چشم من و احسان تو یا حیدر
جرم من و غفران تو یا حیدر
هستی من قربان تو یا حیدر
یا علی مولا یاحیدر…مولا مولا یا مرتضیٰ
✍امیرعباسی
انگار از آسمان ندا میآید
جبریل ز عرش کبریا میآید
این کیست که باشکوهتر از او نیست؟
از دور پیمبر خدا میآید
یک سو علی است
آنکسی که جان پیغمبر بود
یک سو زهراست
آنکسی که وصف او کوثر بود
یک سمت حسن، یک سمت حسین
انگار به پا قیامتی دیگر بود
«صلِّ علی محمد و آل محمد»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این مجد و شکوه را جهان کِی دیدهست؟
دور سرشان مُلک و مَلَک گردیدهست
لب باز کنند اگر به نفرین آنها
طومار زمین و آسمان پیچیدهست
یک دعایشان
لرزانده تمامی نجران را
در نگاهشان
دیدند صلابت ایمان را
با دیدۀ خود، دیدند همه
حقانیت پیمبر و قرآن را
«صلِّ علی محمد و آل محمد»
✍جمعی از شاعران