مباهله عید سعید آل طاهاست
مباهله نشانِ برتری مولاست
مباهله فخر تشیّع به دو دنیاست
سُرور دلهاست
نوای اهل عرش اعلیٰ
ای مظهرِ حیّ تعالیٰ
علی علی یا علی مولا
علی علی یا علی مولا...
خَمسهٔ طیّبه به اذن حیّ داور
شدند جلوهٔ حقیقتی مطهّر
وَ اهل نَجران شده اند پای تا سر
مَغلوب و مُضطَر
صورتشان ماهِ منیر است
دل به ولایشان اسیر است
مباهله مثل غدیر است
یا رب به حقّ پنج تن بر ما عطا کن
ما را مقیم کوی لطف اولیا کن
ما را محبّ اهل بیت مصطفیٰ کن
حاجتروا کن
با قلب زار و مبتلایی
مثل شهیدان خدایی
ما را نما کرببلایی
حسین حسین عزیز زهرا...
✍امیرعباسی
در همه ارض و سما شادی و هلهله شده
جشن مدح علی و عید مباهله شده
ترانهٔ عشق و وفا یا حیدر
زمزمهٔ عرش خدا یا حیدر
نَفس و وجودِ مصطفی یا حیدر
نور دو چشمانِ زهرا یا حیدر
یا علی مولا یاحیدر…مولا مولا یا مرتضیٰ
حِیرت نَجرانیان از هِیبت آل عبا
بُوَد از مشیّت و اراده و لطف خدا
عید خوشِ اهل یقین مبارک
عزّت و اقتدارِ دین مبارک
شور و سُرورِ بی قرین مبارک
مباهله بر مسلمین مبارک
یا علی مولا یاحیدر…مولا مولا یا مرتضیٰ
به تولّای علی همیشه دل می بازیم
ما به عشق علی و آل علی می نازیم
دست من و دامان تو یا حیدر
چشم من و احسان تو یا حیدر
جرم من و غفران تو یا حیدر
هستی من قربان تو یا حیدر
یا علی مولا یاحیدر…مولا مولا یا مرتضیٰ
✍امیرعباسی
انگار از آسمان ندا میآید
جبریل ز عرش کبریا میآید
این کیست که باشکوهتر از او نیست؟
از دور پیمبر خدا میآید
یک سو علی است
آنکسی که جان پیغمبر بود
یک سو زهراست
آنکسی که وصف او کوثر بود
یک سمت حسن، یک سمت حسین
انگار به پا قیامتی دیگر بود
«صلِّ علی محمد و آل محمد»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این مجد و شکوه را جهان کِی دیدهست؟
دور سرشان مُلک و مَلَک گردیدهست
لب باز کنند اگر به نفرین آنها
طومار زمین و آسمان پیچیدهست
یک دعایشان
لرزانده تمامی نجران را
در نگاهشان
دیدند صلابت ایمان را
با دیدۀ خود، دیدند همه
حقانیت پیمبر و قرآن را
«صلِّ علی محمد و آل محمد»
✍جمعی از شاعران
چند#رباعی
#مباهله
شعر از مه و مهرِ شبشکن باید گفت
از فاطمه و ابالحسن باید گفت
تا خاطرهٔ مباهله گم نشود
پیوسته سخن سخن سخن باید گفت
□
آیات چو آفتاب از خاور نور
نازل شده بر سینهٔ پیغمبر نور
ابناء و نساء و اَنفُس اَقدَس حق
یعنی حسنین و علی و کوثر نور
□
آن پنج وجود صاحب عصمت حق
یعنی همه عصارهٔ خلقت حق
کردند فنا بنای اُسقفبازی
با هیمنهٔ شگفت و با هیبت حق
□
مهری که به شأنش آمد از حق لولاک
روشن شده از جلوهٔ رویش افلاک
با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد
تا ریشهٔ تثلیث برآرد از خاک
□
فرمانده جنگ، مصطفی بود آنروز
سردار سپاه، مرتضی بود آنروز
لشکر حسنین و فاطمه پشتیبان
در عرصه، سلاحشان دعا بود آنروز
□
آنروز نه سنگ و چوب و نه سنگر بود
نه نیزهٔ جان شکار و نه خنجر بود
پیروزی پنج تن به اهل نجران
از باور بالندهٔ بارآور بود
□
با ذکر علیالدوام،آن پنج نفر
کردند به پا قیام، آن پنج نفر
با باور خود به مشرکین حجت را
کردند به حق تمام، آن پنج نفر
□
فرمود نبی: علی ولی الله است
خورشید ولایت و دلیل راه است
زهرا است دل من و حسن دلبندم
عشق است حسین و عشق حق دلخواه است
□
مهر آمد و پشت شب بیداد شکست
اندیشه تثلیثی شیاد شکست
هنگام مباهله ز اعجاز رسول
هم اُسقف و هم صلیب فولاد شکست
□
اُسقف که گل روی محمد را دید
افتاد صلیبش از کف و جامه درید
گفتا که به حق و راستی در انجیل
حق کرده وجود اَقدَسَت را تایید
□
تنها نه که بر مسیح ترفند زدیم
بر گریه خلق خسته لبخند زدیم
ای ختم رسل ببخش ما را که دگر
دل را به ولایت تو پیوند زدیم
□
با آنکه گرفتار توهم هستیم
در پیچ و خم خیال خود گم هستیم
از عاقبت مباهله میترسیم
کوتاه سخن، اهل تفاهم هستیم
□
پیش تو صلیب را شکستن عشق است
بر خاک، به درگهت نشستن عشق است
زُنار بلند عقل خود را با صِدق
بر رشتۀ دامن تو بستن عشق است
□
با اهل جدل مجادله باید کرد
با تیغ زبان مقابله باید کرد
بر منطق وحی سر اگر نسپردند
بیچون و چرا مباهله باید کرد
✍احد ده بزرگی
Meysam Motiei ~ Music-Fa.ComMeysam Motiei - Khabar Kon Ey Del (128).mp3
زمان:
حجم:
6.77M
🏴مداحی برای محرم
🎤حاج میثم مطیعی
🏴خبر کن ای دل؛ همین امشب
تمامِ غم های عالم را…
که غرق خون در افق دیدم؛ هلالِ ماه #محرم را…
سلام ای هلالِ مه نو رسیده
که غرقِ غباری و رنگت پریده
مگر تو عزادار ماه تمامی؛ که در خون نشستی و قدت خمیده؟
آمد ماه آه و اشک و ماتم
دل را می سپارم دستِ این غم…
باران میبارد از دیده؛ هر دم
مظلوم جانم… حسین یا ثارلله… 🏴
#امام_حسین
#التماس_دعای_فرج🤲
تا بُود حُبّ حسینی در دلم
تا که عشق او عجین شد در گلم
تا که جان آید به راه ریشهام
دم زنم گویم حسینی پیشهام
سوز من شورم شرار آتش است
بارش اشکم سرور دلکش است
اشک من رودی ز بحر او روان
اشک من احیاگر باغ خزان
اشک من دائم نویدم داده است
بر در بسته کلیدم داده است
اشک موجی پر شتاب و بی حباب
رو به ساحل او ندارد مثل آب
اشک امواج تلاطم آور است
در تغافل ها چو رعد و آذر است
اشک چون گل چهرهام را باز کرد
راه و رسم عاشقی آغاز کرد
تا حسینم کشتی است و ناخدا
راه دریایی است شور و شوق ما
او امید دین و دنیای من است
عالمی را سود و سودای من است
در شب مرگم چو در زیر لحد
هیچکس آنجا نباشد جز احد
ناگهان گویند نوری میدمد
مهر مولا بندهاش را میخرد
مهر مولایم نجاتم داده است
بر در جنت براتم داده است
مهر مولایم حسین بن علی
در زمین و آسمانها منجلی
مهر مولایم سرود بندگیست
مفخر انسان صعود بندگیست
مهر مولایم تقرّب آورد
قرب حق را رو به پایان میبرد
مهر مولا قرب یکتا را دراست
بهر پروازم بسوی حق پر است
این دم اینجا وقت شور انگیزی است
با دل و جان روز بر پا خیزی است
وقت مردن نیست همت بایدم
لحظه لحظه عشق و شدّت بایدم
کاسۀ سر عاریت بر یار رفت
آنکه سر تا پا همه از یار رفت
من نه اینم ظاهر و کی پوستم
در حریم کربلای دوستم
یار رسم سوختن داده مرا
عقل و هم دیوانگی هر یک بجا
عقل در رسم رهیدن آمدن
عشق در ژرفای دریاها زدن
عقل با چشم حسینی دوختن
عشق در دیوانگی آموختن
عقل تاریکی جهلم را برد
عشق خون دوری از دل را خورد
عقل فرماید که با حق یار باش
با حقیقت جمله در یک کار باش
هوش و فکرت را به راه یار گیر
تا شوی از جام مولا سیر سیر
تا بُود هایی که هوهویی زنم
تا بُود شاخی که کوکویی زنم
سوی من سوی حسینی است و بس
کوی من کوی حسینی است و بس
هر که جوید شیوهام را در خطاب
گویمش اما فقط روز حساب
روز حکم مطلق باری اله
تا که حق گویان بگیرندش پناه
میزنم سودای مستی سادگی
میکنم پروانگی دیوانگی
کاشف الکرب الحسین احساس من
بر لبم عباس من عباس من
#مجید_طاهری
#مرثیه
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
چه آه جانگدازی داره بابا
توی چشماش چه رازی داره بابا
یه ساعت بعد بچه اش زنده باشه
عجب عمر درازی داره بابا
▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪
ریزریزی ولی عزیزی تو
چکنم از عبا نریزی تو
▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪
دنبال صدای دلبرم افتادم
با سر به کنار اکبرم افتادم
تا پهلوی نیزه خورده اش را دیدم
یک دفعه به یاد مادرم افتادم
#محرم
#حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#واحد
#زمزمه
تا مشکتو تو آب زدی
موجای دریا شد آروم
تا رو به ساحل اومدی
بغضی نشست توی گلوم
همون دم بود غربت دنیا شد نصیبم
رو لب گل کرد ناله های امن یجیبم
بلند شو بنگر که شمشیر ها رو کشیدن
آخه می دونن بدون تو من غریبم
ابا الفضل اباالفضل
دشمن با داغ اکبرم
آتیش زده بر جیگرم
حالا شکسته با غمت
مثل سر تو کمرم
روی قلبم دیگه این زخم غم میمونه
کمرم دیگه مثل مادر خم میمونه
می دونی چه فکری می سوزونه دلم رو
تو این فکرم خواهرم بی محرم میمونه
پاشو ببین توی حرم
عزاخونه به پاشده
تا آرزوی کوفیا با کشتنت روا شده
بدون تو توی هر خیمه پا می ذارن
رد پاهاشونو تو آتش جا می ذارن
دیگه زینب دستاشو روی سر می گیره
پیش چشماش داغمو رو دلها می ذارن
ابا الفضل ابا الفضل
شاعر : مرحوم امیر حسین مومنی