#حضرت_رقیه (سلام الله علیها)
با آتش خیمه، تن اهل حرم سوخت
بابا کجا بودی، نبودی معجرم سوخت
از داغ هجرانت، چهل منزل، شب و روز
آن قدر گریه کرده ام، پلک ترم سوخت
دیدی حمیده، دختر هم بازی من
در زیر سم اسب ها، پشت حرم سوخت
هر بار نامت را به لب با گریه گفتم
با ضرب سیلی، عمه جانم در برم سوخت
دیگر توان پر گشودن هم ندارم
از بس مرا زجر حرامی زد، پرم سوخت
جوری لگد زد، خاطرات هر سه سالم
آتش گرفت و آیه های کوثرم سوخت
ضرب لگد، سیلی و سنگ و خار و آتش
بعد از عمو عباس، کلّ پیکرم سوخت
دارم خبر، در خانه ی خولی سرت سوخت
داری خبر از آتش خیمه سرم سوخت؟
وقتی سرت را بر درختی بسته دیدم
آتش گرفتم آن چنان خاکسترم سوخت
بر ما اشاره کرد مرد سرخ مویی
خیلی اهانت کرد، قلب خواهرم سوخت
بالشت من سنگ است وقتی دامنت نیست
دنیا دلش بر وضع زار بسترم سوخت
از سوز سرمای شب و گرمای روزش
کنج خرابه، استخوان لاغرم سوخت
بس که گرسنه مانده ام، سرگیجه دارم
از بس نخوردم آب، زخم حنجرم سوخت
شعر وصال من... رگ خشک گلویت
بوسیدم آن گونه که بیت آخرم سوخت
✍مهدی علی قاسمی
.
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_شام
#غزل
یک طرف چندین اسیرِ خسته بین سلسله
یک طرف جشن و میان دف نوازی هلهله
یک طرف شهری چراغان پایکوبان در سماع
یک طرف پاهای زخمی و سراسر آبله
بر سرِ آل علی از بام ها میریخت سنگ
آه از دروازهٔ ساعات و آهِ قافله
بوسه ها میزد به دستِ حرمله پیش رباب
آنکه با خنده به او میداد پشتِ هم صله
سرزمین شام از شرم و خجالت آب شد
گوشهٔ ویرانه زینب خواند تا که نافله
اشک هایش بیصدا میریخت روی معجرش
داشت از نیرنگ و مکرِ نامسلمانان گله
پیر کرد او را جسارت های در بزم شراب
خیزران انداخت بین چند دندان فاصله
با تمسخر جابجا میکرد بی غیرت یزید
مهرهٔ شطرنج را با قهقهه؛ با حوصله*
خطبهٔ زینب زبان دشمنان را لال کرد
ذوالفقارِ در کلامش بود ختم غائله!
مرضیه عاطفی
#یاعمتی_المظلومه_س 🌴
9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | نماهنگ "مسیر اربعین" با نوای حاج محمود کریمی
💠 حدیث روز 💠
💎 چگونه بمیریم بهتر است؟
🔻امام علي عليهالسلام:
إنَّ اللّهَ كَتبَ القَتْلَ على قَومٍ و المَوتَ على آخَرينَ، و كُلٌّ آتِيهِ مَنيّتُهُ كَما كَتَبَ اللّهُ لَهُ ، فطُوبى للمجاهدين في سبيلِهِ، و المقتولينَ في طاعتِهِ
❇️ خداوند براى گروهى كشته شدن را نوشته است و براى ديگران، مُردن را و هر گروهى مرگش به همان گونه كه خداوند برايش نوشته است، به او میرسد. پس، خوشا به حال مجاهدان در راه خدا و كشتهشدگان در راه طاعت او.
📚 شرح نهج البلاغه: ۳/۱۸۴
•┈┈••✾••┈┈•
پندیات امام زمانی🍃
#اول_مجلس
دل که با دلبر نباشد چشم تر بی فایده است
دیدگان خواب را شوق سحر بی فایده است
.
از فراق آزرده ای پس فکر راه چاره باش
بی عمل هِی صحبت از خون جگر بی فایده است
.
کربلا که می روی تصمیم بر تقوا بگیر
دست خالی چون که برگردی سفر بی فایده است
.
من از این و آن خبر دارم ولی از یار نه
جز ظهور اصلاً برایم هر خبر بی فایده است
.
پای منبرها نشستن هم مرا آدم نکرد
صحبت از انسانیت در گوش کر بی فایده است
.
نفس را اول فدای مقدمش کن بعد سر
ترک لذت تا نکردی ترک سر بی فایده است
.
شهر ما وقتی که جای یوسف زهرا نشد
در پی اش گشتن میان هر گذر بی فایده است
.
منتَظِر باید برای منتَظَر کاری کند
هرچه هم باشد درخت بی ثمر بی فایده است
.
صورت سرخ شهیدان بر همه اثبات کرد
ادعای عشق بی میل خطر بی فایده است
.
از تو ما آموختیم این درس را ای منتقم
گریه جز بر کربلا از هر نظر بی فایده است
.
.
.
✍سید پوریا هاشمی
#شعر_و_سبک_مداحی
#امام_زمان_عج
#پندیات
کمالالدین اسماعیل فرزند جمالالدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی، معروف به خلاق المعانی (۵۶۸-۶۳۵ ه.ق) به اعتقاد بعضی آخرین قصیدهسرای بزرگ ایران است که در جریان حملۀ مغول و به دست آنان کشته شد. پدرش (جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی) نیز از شعرای بزرگ ایران است.
کمالالدین در ترکیب بندی در مدح پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با مطلع:«ای جز باحترام خدایت نبرده نام وی سلک انبیا ز وجود تو بانظام» امیرالمؤمنین علی و فرزندانش(علیهمالسلام) را یاد کرده و میگوید:
آنجاکه جای نیست، توآنجا رسیدهای
هرچ آن کسی ندید، تو آنرا بدیدهای
کس را ز انبیا نرسد کآرزو کند
کآنجا رسدکه توبسعادت رسیدهای
بینایی از تو دارد هر دیدهورکه هست
کز جمله بر سرآمده چون نور دیدهای
خود محض رحمتی تو ، خطا باشد این که من
گویم برای رحمت خلق آفریدهای
بیناتر از علی نبود در جهان دین
کاندر دو چشم او نفس خود دمیدهای
زین هر دو گوشوارۀ زیبا که از تو یافت
درگوشِ عرش حلقۀ منت کشیدهای
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
ای جلوه گر از مرقد تو نور محمد
ای وجه خداوند ، در آیینه ی مرقد
مشهد شده از برکت تو معجزه باران
باران شده هر ابر که آمد سوی مشهد
نازل شده در شان شما آیه ی تطهیر
ساکن شده در حصن شما آیت سرمد
ای سلسله در سلسله ، فریاد طلاکوب
ای قافله در قافله ، فرش تو زبرجد
شیر روی پرده ز اشارات تو جان یافت
آهو به تمنای تو در دام قدم زد
صد چشمه ی جاری شده آغوش گشوده
بر قطره ی اشکی که به پابوس تو آمد
دریای کراماتی و هنگام تلاطم
جزر تو کرم گشته و احسان تو شد مد
ای تا ابد ، از روز ازل ، خلق جهانی
در صحن "عتیق و نو" ی تو مانده مردد
سوگند خورند آینه ها هیچ گدایی
با دست تهی از در این خانه نشد رد
عمریست که من سنگم و تو آینه یعنی
تو خوبتر از خوبتر از خوبی و من بد
چشمی به سوی سیم و زر خلق ندارم
حالا که خدا داده مرا اینهمه گنبد
بگذار خداحافظی ام زود بمیرد
در دار سلام تو شوم زنده مجدد
(میثم مؤمنی نژاد)
معمار می شوی و بنای تو می شوم
مانند یک ضریح برای تو می شوم
قلب مرا به پای ضریح ات گره بزن
بیمارم و دخیل شفای تو می شوم
بالم به بام هیچ کسی پر نمی دهد
تا یا کریم صحن و سرای تو می شوم
حتی کنار کعبه تو را می دهم نشان
قبله توئی و قبله نمای تو می شوم
میلت اگر کشید ضمانت کنی مرا
آهوی باوفای وفای تو می شوم
روزی اگر بناست فدای کسی شوم
سوگند می خورم که فدای تو می شوم
ناراحتم خدای نکرده ولم کنی
من تازه دارم از فقرای تو می شوم
شبهای قبر منتظرم ایها الرئوف
بیهوده نیست اینکه گدای تو می شوم
دست مرا برای گدایی نوشته اند
رزق مرا امام رضایی نوشته اند
علی اکبر لطیفیان
----------
نقد:"فقرای" جمع "فقیر"بوده و نمی تواند به عنوان قافیه محسوب شود.
خاک حرم رسيد، دوا نيز داده شد
آب حرم رسيد، شفا نيز داده شد
ما طور خواستيم مقيم حرم شديم
ما جلوه خواستيم، خدا نيز داده شد
اصلا بهانه هاست که ما را مي آورد
با دادن بهانه، بها نيز داده شد
هر جا اگر به خواسته ها لطف مي شود
در اين حرم نخواسته ها نيز داده شد
از بس کريم بود که درهم خريد و رفت
در ازدحام، حاجت ما نيز داده شد
اصلا به خواهش کم ما اکتفا نکرد
ما سنگ خواستيم، طلا نيز داده شد
گفتم رضا، عطاي حسيني نصيب شد
گفتم حسين، امام رضا نيز داده شد
مي خواستم به مشهد تو راهي ام کنند
ديدم برات کرببلا نيز داده شد
--------------------------------------
شاعر: علي اکبر لطيفيان
نقد:عبارت:«خدا نیز داده شد»از شأن ربوبی خداوند می کاهد و صحیح نیست که آورده شود.
برای امام حسن مجتبی(علیه السلام)
غارت زده منم که کنارت نشسته ام
غارت زده منم که ز داغت شکسته ام
غارت زده منم که تو را خاک می کنم
تابوت را ز خون تنت پاک می کنم
🍃غارت زده منم که ز کف داده صبر را
با دست خویش کنده برای تو قبر را🍃
غارت زده منم چه کنم با جنازه ات
ای وای ریخته به زمین خون تازه ات
غارت زده منم که ز داغ برادرم
می ریزم از کنار تنت خاک بر سرم
غارت زده منم که ز آغوش بسته ات
می گیرم آه چادر خاکیّ مادرم
من را به داغ قتل تو غارت نموده اند
نه کربلا نه کوفه نه در شام دلبرم
داغی که رفتن تو روی سینه ام گذاشت
والله بود سخت تر از غارت حرم
...
«تشییع روز با من و تو سازگار نیست
تا شب تو را به جانب قبرت نمی برم»1
1.بیت از علی اکبر لطیفیان
🔹نکته:در بیت«غارت زده منم که ز کف داده صبر را
با دست خویش کنده برای تو قبر را»
در این بیت بدلیل ابهام در مرجع ضمیر«منم» و«داده»، "کژتابی" وجود دارد ،مثلاً:«علی به دوستش گفت که مقالهاش منتشر شدهاست. » دراین مثال باید گفته شود:«علی به دوستش گفت که مقاله ات منتشرشده است.»
بنابراین بهتر است این بیت اصلاح گردد.
🔸نکتۀ جالبی نیز که در شعر فوق وجود دارد اینکه تا بیت پنجم مثنوی و از آن به بعد غزل است.
🍃فداکاری و رنج های پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله وسلم)درشعر🍃
نشسته بود یکی روز خواجۀ دو سرا
کنار تربت پاک خدیجۀ کبرا
به یاد آن همه مهر و وفای آن بانو
گرفته بود زاندوه در بغل زانو
در آن میانه ابوجهل و دار و دستۀ او
شدند حمله ور از کین به جسم خستۀ او
عبا به گردن آن شهریار پیچیدند
چنان که مرگ نبی را به چشم خود دیدند
رخش کبود شد و بسته شد ره نفسش
که خواست طایر جان پر بگیرد از قفسش
به زعم آن که نبی رفت دیگر از دنیا
گریختند زاطراف آن رسول خدا
خدای عزّوجل زنده خواست احمد را
نگاه داشت در آن عرصه ها محمّد را
بدون آنکه شود از ستمگران خائف
گرفت با بدن خسته اش ره طائف
خبر رسید که از مکّه احمد آمده است
به سوی مردم طائف محمّد آمده است
به پیشباز نبی اهل شهر صف در صف
به جای لاله گرفتند سنگ ها در کف
زخون به آینۀ کردگار زنگ زدند
بر آن وجود مقدس زکینه سنگ زدند
شکست آینۀ وجه ذات ذوالمننش
فتاد روی زمین، تاب رفت از بدنش
چو گشت نقش زمین آن بزرگ آیت نور
غلامی آمد و آورد بهر او انگور
گشوده شد به تبسّم رسول، هر دو لبش
غلام گشت مخاطب به یا اخا العربش
صدای حضرتش از بس ملیح و زیبا بود
به یا اخا العرب خود دل غلام ربود
غلام گفت سرم باد خاک این درگاه
اقولُ اشهد ان لا اله الاّ الله
نبی گرفت ره مکّه با لبی خندان
غلام گفت که ای جان عالمت قربان
الا نگاه بد از آفتاب رویت دور
چه شد که دست نبردی به جانب انگور
رسول گفت که ای پای تا به سر همه شور
مرا چه حاجت بر چند دانۀ انگور
زمکّه آمده ام تا به طائف این همه راه
که بشنوم زتو یک لا اله الاّ الله
مرا به راه هدایت به دوش، دِین تو بود
🍃مراد من همه ذکر شهادتین تو بود
الا کسی که به اسلام ناب پیوستی
خدا گواست که مدیون این رسول استی
به خاطر تو جبین نبی زسنگ شکست
مباد آنکه دهی دین خویش را از دست
پس از تحمّل یک عمر زحمت و محنت
گذشت و اجر رسالت نخواست از امّت
جواب تهمت و دشنام با متانت داد
کتاب و عترت خود را به ما امانت داد
پس از رسول به قرآن چه زجرها دادند
به اهل بیت گرامیش اجرها دادند
به داغدار مدینه ترحّم آوردند
به جای لاله بر او بار هیزم آوردند
ز باب خانۀ زهرا شراره گشت بلند
غلاف تیغ به بازوش بست بازوبند
به پاس اجر رسالت شکست پهلویش
نشان غصب فدک ماند بر گُل رویش
🍃علی که جان نبی بود مثل شمع شد آب
گرفت اجر رسالت به دامن محراب
به سجده کرد ز زخم جبین گل افشانی
گرفت رنگ خدایی زخون پیشانی
گرفت اجر رسالت حسن پس از پدرش
دوبار دست زجان شست و پاره شد جگرش
یکی به کوچه که شد نقشِ خاک، مادر او
یکی ز زهر که در کوزه ریخت همسر او
چه احترام از او روی دوش یاران شد
تن مقدّسش از تیر لاله باران شد
پس از حسن که حیاتش گذشت در غربت
گرفت اجر رسالت حسین از امّت
زتیر و تیغ و سنان زخم ها به پیکر داشت
نشان اجر رسالت ز پای تا سر داشت
سلام ما به شهیدی که سیّد الشّهداست
سلام باد به خونی که خونبهایش خداست
سلام ما به حسین و به اشگ دیدۀ او
سلام بر گلوی از قفا بریدۀ او
سلام بر تن پاک خون نشستۀ او
سلام باد به پیشانی شکستۀ او
سلام باد به غمهای ناشمردۀ او
سلام بر لب و دندان چوب خوردۀ او
سلام بر جگری کز عطش چو آتش تافت
سلام باد بر آن سینه ای که نیزه شکافت
سلام بر مه افتاده زیر سمّ ستور
سلام باد به خورشید روی خاک تنور
سلام بر تن صد پاره ای که عریان ماند
سلام بر سر ببریده ای که قرآن خواند
سلام ما به قیام حسین و صبر حسن
سلام «میثم» بر زائرین قبر حسن
***********
🔹نکات:1-شهادتین با دِین، هم قافیه نیست،زیرا «ین» جزء کلمه نیست.
2-درمصراع«علی که جان نبی بود مثل شمع شد آب» ع در شمع ،خارج از وزن عروضی است.
🍃یکی از بهترین اشعار در مدح پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)🍃
ای برگزیدۀ همۀ انتخاب ها
قرآن تو کتاب تمام کتاب ها
اندیشۀ تو تیشه به اصل بدی زده
ای ریشۀ همیشه ترین انقلاب ها
فخر فلک به توست که فانوس گشته بود
در کوچه های آمدنت آفتاب ها
سرمشق آسمان و زمینی که نام توست
برلوح شب نوشته به خط شهاب ها
من تکیه کرده ام به نو وپایمردی ات
در روز چون و چند و چه ، روز حساب ها
سرگشته در مضایق وصف تو مانده ام
چندان که داده ام به سخن آب و تاب ها
خورشید مکه ،ماه مدینه ، رسول من
🍃ای خاکسار مدحت تو بو تراب ها
شمع زبان بریده چه لافد ز آفتاب
گنگم که در هوای تو دیدست خواب ها
(حسین منزوی)
*******
🔹نکته: شاید تنها در یک صورت بتوانیم «بوتراب» که لقب حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است و منظور در شعر، ایشان بوده را جمع ببندیم که دیگران غیر از ایشان را ائمۀ معصومین(علیهم السلام) بدانیم.