هر چند نامِ نیک، فراوان شنیدهایم
نامی، به باشکوهی زینب، ندیدهایم
ارث از دلِ شجاع تو بردهست، یا علی!
نامش گره به نام تو خوردهست، یا علی!
پیوندِ عقل روشن و بیداریِ دل است
شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است
قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند
وقتی عقیلةالعرب از عشق، دم زند
زینب به بند، بندگی یار میکند
گیراست زلفِ یار و گرفتار میکند
از چشمِ یار، قامت دلدار، دیدنی است
نام حسین، از لب زینب، شنیدنی است
آن شیرزن که زینت شیر خدا شود
باید امیر قافلۀ کربلا شود
از خطبه، لرزه بر در و دیوار دیدهاید؟
غرش، به سبک حیدر کرّار دیدهاید؟
زن دیدهاید از همۀ شهر، مردتر؟
از هر چه مردِ عشق، بیابان نوردتر؟
زن دیدهاید در سخنش، برق ذوالفقار؟
بر ذوالجناحِ غیرت و آزادگی سوار؟
زن دیدهاید اسوۀ هر مرد و زن شود؟
زن دیدهاید مثل علی بتشکن شود؟
شد پیشِ حق، دلیلِ مباهات اهل بَیت
وقتی که نور چشم علی، گفت: «ما رَاَیت...»
با «ما رَاَیت...»، بندگیاش را تمام کرد
حمدی نشسته خواند و دو عالم قیام کرد
«از هر چه بگذری، سخنِ دوست خوشتر است»
این دخترت، علی! چه قَدَر، شکل مادر است!
هر بار، تا صدا زدهای نام زینبت
انگار نام دیگر زهراست، بر لبت
زینب، طلوع دیگری از نور فاطمه ست
یک جلوه، از حقیقتِ مستور فاطمه ست
آن زهرهای که چادرِ زهراست بر سرش
ناموس کبریاست، شبستانِ معجرش
چون حیدر است، شرحِ طناب و اسیریاش
چون فاطمه ست، یک شبه، جریان پیریاش
روزی که دل، مجاورِ بانوی عشق بود
حس کرد، قبر فاطمه هم در دمشق بود
#قاسم_صرافان
#قصیده
کیست زینب آسمان در مَحضَرَش اُفتاده است
پیشِ او خورشید با خاکسترش اُفتاده است
شام چیزی نیست تا ویران کُنَد با خطبهاش
بالِ عزرائیل پایِ شَهپَرَش اُفتاده است
چادرش را میتکاند میتکاند کوفه را
کیست زینب کوفه یادِ حیدرش اُفتاده است
میکَنَد از جا زمینِ شام را با کاخها
راهِ مولا باز هم بر خیبَرَش اُفتاده است
کیست زینب لحظههایی که علی در رزم بود
ذوالفقار اینَک به دستِ دخترش اُفتاده است
قبل از آنیکه یزید از پیشِ خانم پا شود
دید یِکجا سقفِ ظلمش بر سرش اُفتاده است
مرتضیٰ بر دستمالِ زردِ خود میزد گِره
یا که زینب دو گره بر معجرش اُفتاده است
هرکجا می رفت چشمی سویِ او جرات نکرد
بر سرِ او سایهیِ آب آورش اُفتاده است
کارِ او پیغمبریِ کربلا تا شام بود
بیرقِ عباس دوشِ خواهرش اُفتاده است
یادِ ایامی که شد سایه برادر با سرش
ظهر در گرمایِ سوزان بسترش اُفتاده است
داشت بر سینه لباسی را که مادر داده بود
یادِ مادر یادِ روزِ آخرش اُفتاده است
رو به قبله بستر است و رو به دَر چشمانِ او
باز اشکی سرخ از چشمِ تَرَش اُفتاده است
بادِ گرمی میوزید و بویِ سیبی میرسید
دید از تَل آنطرفتَر پیکرش اُفتاده است
وای دستِ حرمله گهوارهای پاشیده بود
آه دستِ ساربان انگشترش اُفتاده است
محملش را دید وقتی میرود از کربلا
میرود با دختری که زیوَرَش اُفتاده است
میشنید از مَحمِلی لالاییِ گرمِ رُباب
حق بده چشمانِ او بر اصغرش اُفتاده است
خُطبهاش را گیسویِ از نِی رهایی قطع کرد
ردِ خونی رویِ چوبِ منبرش اُفتاده است
چشم را بالا گرفت اما برادر را ندید
تاب خورده نیزه و حتماً سرش اُفتاده است
زیر دست و پا نگاهی کرد دنبالِ حسین
دید سَر این سو و آن سو مادرش اُفتاده است
#حسن_لطفی
#حضرت_زینب_کبری_سلاماللهعلیها
(۱)
دوست دارم که ترک لاف کنم
خلوتی رفته، اعتکاف کنم
تا شوم مُحرم حریم دمشق
کعبهی عشق را طواف کنم
سخن از کاف و ها و یا گویم
صحبت از عین و شین و قاف کنم
حرف از معنی حجاب زنم
یاد از بانوی عفاف کنم
اوّلین حرف و آخرین مطلب
السّلام علیکِ یا زینب!
(۲)
السّلام ای ملیکة الدّنیا!
السّلام ای شفیعة العقبا!
السّلام ای نبیرهی یاسین!
السّلام ای نتیجهی طاها!
السّلام ای سلالة الحیدر!
السّلام ای سلیلة الزّهرا!
السّلام ای حسن ز پا تا سر!
السّلام ای حسین سر تا پا!
بردی ای نور عین و عین نور!
تو از این پنج نور، فیض حضور
(۳)
ای تو ناموس قادر متعال!
مایهی افتخار احمد و آل
فاطمه عصمت و علی خصلت
مجتبی سیرت و حسین کمال
ای حریم تو احسن المأمن!
وی مدیح تو افضل الاعمال!
دم ز تو میزنیم در همه دم
یاد تو میکنیم در همه حال
ای که یادت نمیرود از یاد!
پدر و مادرم فدای تو باد!
(۴)
فاطمه زاده و علی حسبی
علوی ذات و فاطمی نسبی
کرمت شامل رجال و نسا
حرمت مستجار شیخ و صبی
ای ملقّب به زین اب! زینب!
تو سزاوار اینچنین لقبی
زینبت خوانده است گر چه خدا
به خدا زِین جدّ و امّ و ابی
ای تو آیینهی صفات حق!
عفّت تام، عصمت مطلق
(۵)
خطبههایت مبلّغ مکتب
گریههایت مروّج مذهب
از تو باید سرود در هر روز
بر تو باید گریست در هر شب
چه بگویم که در رسالهی عشق
عشق فتوا دهد بر این مطلب:
با ادب با وضو بباید برد
نام عُلیا مخدرّه زینب
وه! که نامت به وحی، تمثیل ست
زآن که نامآور تو جبریل ست
(۶)
ای خداوند عشق! یا زینب!
عبد در بند عشق یا زینب!
گر نبُد عشق تو جدا میگشت
بند از بند عشق یا زینب!
زیر و رو کردهایم کون و مکان
نیست مانند عشق، یا زینب!
عشق اگر عشق توست ما همهایم
آرزومند عشق، یا زینب!
کیستی؟ ای به عشق سنگ محک!
عشق را با تو هست حقّ نمک
(۷)
عقل، مجنون توست سیّدتی!
عشق، مفتون توست سیّدتی!
ماندگار است تا ابد اسلام
لیک مدیون توست سیّدتی!
حج و صوم وصلوة وخمس و زکات
همه مرهون توست سیّدتی!
نه فقط کربلا و کوفه و شام
کعبه ممنون توست سیّدتی!
همه هستیّ خود فدا کردی
دِین خود را به دین ادا کردی
(۸)
محو صبر تو حضرت ایّوب
مات اشک تو یوسف و یعقوب
یاد تو در ضمیر جان محفوظ
نام تو در کتاب دل مکتوب
گَرد و خاک حریم پاک تو را
حور با گیسویش کند جاروب
تویی آن کس که بس مصیبت دید
شد به امّ المصائبی منسوب
چه مصائب؟ که پیر کرده تو را
بلکه از عمر، سیر کرده تو را
(۹)
آن که از بار غم خمیده تویی
داغ بر روی داغ دیده تویی
آن که هم بوده مادر دو شهید
هم شده مادرش شهیده تویی
آن که از خیمهگاه تا گودال
همهی راه را دویده تویی
آن که فریاد واحسینایش
از زمین بر فلک رسیده تویی
تویی آن زن که رفت مردانه
کوفه، زندان و شام، ویرانه
(۱۰)
تویی آن بانویی که فاضله بود
بری از نقص بود و کامله بود
تویی آن بانویی که در دل شب
گرم راز و نیاز و نافله بود
تویی آن بانویی که بر لب او
نه گلایه نه شِکوه نه گله بود
تویی آن بانویی که چل منزل
در اسیری امیر قافله بود
راه را با حسین کردی طی
تو به محمل، حسین بر سر نی
(۱۱)
چون که میرفتی ای علیرفتار
به سوی قبر احمد مختار
تا حریم رسول اکرم بود،
پیشگاه تو حیدر کرّار
هم حسن همرمت بدی ز یمین
هم حسین از پیات شدی ز یسار
تو کجا روی ناقهی عریان؟
تو کجا بین کوچه و بازار؟
خاطر عاطر تو آزردند
بزم نامحرمان تو را بردند
(۱۲)
ای مهین جلوهی دلارایی!
وی بهین اسوهی شکیبایی!
ما همه ذرّه و تو خورشیدی
ما همه قطره و تو دریایی
ای وجودت مطاف درد و غم
در لقب کعبة الرّزایایی
آن همه داغ دیدی و گفتی
من ندیدم به غیر زیبایی
همه مبهوت و مات بینش تو
آفرینها بر آفرینش تو
(۱۳)
گر شود صبر با تو رو در رو
پیش پای تو میزند زانو
صابران را تو برترین اسوه
شاکران را تو بهترین الگو
درد جان را محبتت درمان
زخم دل را ولایتت دارو
ما فقیر تو و تو مستغنی
ما گدای تو و تو شهبانو
هر چه هستیم خوب یا که بدیم
چنگ بر تار چادر تو زدیم
(۱۴)
من کجا مدح دخت دخت رسول؟
نازپروردهی علیّ و بتول
ای عقیله میان هاشمیان!
عاجز از درک تو تمام عقول
تا بیایم به آستانبوسی
کی به من میدهی تو اذن دخول؟
به سر آمد مدیحه و پایش
بزن از راه مهر، مُهر قبول
"تربتم" لیک کمترم از خاک
باد ارواح العالمین فداک!
#ترکیببند
نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن
نگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحم کن
اگر چه غنچه ی بی آب، هرگز نشکفد اما
در فردوس را بگشا، به روی من تبسم کن
به چشم خارجی ما را تماشا می کند، کوفی
به نی قرآن بخوان و رفع این سوء تفاهم کن
اگر بهر نماز شُکر می خواهی وضو سازی
ندارم آب با خاک سر زینب، تیمم کن
تو قلب عالم امکانی و آگاهی از قلبم
به دریا با نگاه خود بگو، کم تر تلاطم کن
نگه با اختیار و اشکِ من بی اختیار آید
ز برج نی، نظر، ای ماه من! امشب به انجم کن
اگرچه کاسه ی صبر مرا هم کرده ای لبریز
ز بهر حفظ جان کودکت با او تکلم کن
✍️انسانی ، علی
#قصیده
غرق گل شد کربلا چون رهگذار زینب است
یا که خونین مقتل یار و تبار زینب است
قامت موزون اکبر، سرو ناز کربلاست
چشمۀ این باغ، چشم اشک بار زینب است
گلبن قاسم دهد بر این گلستان خرمی
یادگار مجتبی، در روزگار زینب است
لالۀ عطشان این گلشن، علی اصغر بُوَد
شاهد این گفته، قلب داغدار زینب است
در کنار علقمه، سروی مگر آتش گرفت
یا سراپا غرقه در خون، جان نثار زینب است؟
این گلستانی که پامال سم اسبان شده
جسم و جان احمد و، دار و ندار زینب است
با چنین طوفان گلریزی، چه گل هایی شکفت
کس نمیداند، خزان یا نوبهار زینب است
تا بیاموزد رقیه، راه و رسم زینبی
در تمام صحنه ها، او هم کنار زینب است
گلشن آل خلیل از آتش بیداد سوخت
عقل در حیرت ازین صبر و قرار زینب است
از اسارت در ره آزادی او را ننگ نیست
بلکه فرمان بردن از کفار، عار زینب است
خطبه خوانَد چون علی، با آن حیای فاطمی
یادبود مَشیِ پیغمبر، وقار زینب است
نطق کردن در خیابان، بین آن غوغا گران
با وجود حضرت سجاد، کار زینب است
کوفه شد غرق سکوت آنگه که فرمود «اُسکُتوا»
رشتۀ جان ها مگر در اختیار زینب است؟
یاد بود احتجاج و نطق زهرا تازه شد
رنگ قرآن، در کلام زرنگار زینب است
حفظ جان حضرت سجاد، از تیغ عدو
جلوه ای از روح زهرا، شاهکار زینب است
روز عاشورا که شد روشنگر جان بشر
سایۀ غم های آن، از شام تار زینب است
گشت ظالم عاقبت از تخت عزت سرنگون
فتح مظلومان، ز یُمن اقتدار زینب است
این علم های سیاه و، این همه افغان و آه
پرچم فتح و، سرود افتخار زینب است
وقف باغ کربلا کن چشمۀ اشکت (حسان)
چون که این سان وقف کردن، یادگار زینب است
✍️حبیب الله چایچیان(حسان)
باحذف یک بیت
دیوان خلوتگاه راز، ص222-220
#غزل
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
سوزنده آتشــی به دل و جان زینب است
غوغایِ صبر،حاصل ِ ایمان زینب است
سالار او حسین کـه بی یارگشته بود
چشمش همه به غرّش طوفان زینب است
دشتی زخون ِلاله عذاران جوانه زد
باران ِآن زاشک فراوان زیـــنـب است
ماهی که در سپــــــــهر نگاهش غروب کرد
بر روی نیـــزهها مه تـابـان زینـب است
جان را کـــه "طاهر" از سـرمستــی نثار کرد
از شستـــشوی کامل باران زیــــنب است
✍️مجیدطاهری
زینب بنِگر ! کار به دستان ِ شب افتاد
چون ذبح عظیمت دگر از تاب و تب افتاد
لب تشنه بُریدند سرش بر لب دریا
سیراب زخون، اَلعَطَش ِ او ز لب افتاد
✍️مجیدطاهری
#دعای_سفره
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «هرگاه سفره بگسترند، بگو: «بسم الله» و چون شروع به غذا كردى بگو: «بِسْمِ اللهِ عَلى اَوَّلِهِ وَآخِرِهِ» (كافى، ج 6، ص 292، ح 2.)
هرگاه سفره را براى رسول خدا( صلی الله عليه و آله و آله) مىگستراندند چنين دعا مىكرد«سُبْحانَکَ اللّهُمَّ ما اَحْسَنَ ما تَبْتَلينا سُبْحانَکَ ما اَكْثَرَ ما تُعْطينا، سُبْحانَکَ ما اكْثَرَ ما تُعافينا. اَللّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَيْنا وَعَلى فُقَراءِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمينَ وَالْمُسْلِماتِ»(كافى، ج 6، ص 293، ح 2.)
«بار خدايا، تو منزّهى، چه نيك ما را مىآزمايى، منزّهى تو چه بسيار به ما عطا مىكنى، منزّهى توچه بسيار از ما درمىگذرى. بار خدايا، بر ما و بر نيازمندان از مؤمنين و مؤمنات ومسلمين ومسلمات وُسعت وگشايش ده».
امام سجّاد (عليه السلام) پس از غذا خوردن چنين دعا مىكرد:«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَطْعَمَنَا وَ سَقَانَا وَ كَفَانَا وَ أَيَّدَنَا وَ آوَانَا وَ أَنْعَمَ عَلَيْنَا وَ أَفْضَلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ». (من لا یحضره الفقیه، ج3، ص358)
«سپاس خدایی را که به ما غذا داد و سیراب نمود و به ما کمک کرد و پناه داد و نعمت ارزانی کرد و برترین حمدها از آن خدایی که [دیگران را] غذا می دهد و خود از غذا بی نیاز است».
دعایی مشهور:الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، هَنیئاً لِلآکِلین وَ بَرَکَةً لِلباذِلین، زادَ الله النِّعَم، دَفَعَ اللهُ النِّقَم، اللهُمَّ تَقَبَّل هذا الإحسان مِن مُحسِنِها، بِحُرمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ بِحُرمَةِ سورةِ الفاتِحَةِ مَعَ الصَّلَوات.
👈دعای پایان سفره در یک نگاه:
سُبْحانَکَ اللّهُمَّ ما اَحْسَنَ ما تَبْتَلينا سُبْحانَکَ ما اَكْثَرَ ما تُعْطينا، سُبْحانَکَ ما اكْثَرَ ما تُعافينا. اَللّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَيْنا وَعَلى فُقَراءِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمينَ وَالْمُسْلِماتِ. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَطْعَمَنَا وَ سَقَانَا وَ كَفَانَا وَ أَيَّدَنَا وَ آوَانَا وَ أَنْعَمَ عَلَيْنَا وَ أَفْضَلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ. الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، هَنیئاً لِلآکِلین وَ بَرَکَةً لِلباذِلین، زادَ الله النِّعَم، دَفَعَ اللهُ النِّقَم، اللهُمَّ تَقَبَّل هذا الإحسان مِن مُحسِنِها، اللهمَّ اغفِر لِلمُؤمِنینَ والمُؤمِنات، وَالمُسلمینَ والمُسلماتِ، لا سِیَمّا اَمواتَ صاحِبَ البَیتِ والطَّعام.
الهی كه اين سفره معمور باد دمادم پـر از نعمـت و نـور بـاد
گزنـد زمانـه و آفـات دهـر از اين سفره و صاحبش دور باد
گوارا غذا بر همه حاضران دل و جانشان نیک مسرور باد
بِحُرمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ بِحُرمَةِ سورةِ الفاتِحَةِ و الاخلاص، مَعَ الصَّلَوات.
صوت دعای سفره👇