آموزش مداحی ولايت:
﷽
"براي حضرت خديجه صلوات الله عليها"
دلم می خواست امشب اشک چشمم را خبر می کرد
دلم می خواست دستم خاک عالم را به سر می کرد
دلم میخواست پایم امشب از ماندن حذر می کرد
به قبرستان دلگیر ابوطالب گذر می کرد
دلم می خواست خیس از گریه های ابرها باشم
دلم می خواست امشب زائر آن قبرها باشم
بهشتی بازهم از از جنس خاکی نازنین آنجاست
مزار پاره های قلب ختم المرسلین آنجاست
یقینا قطعه ای از جنت حق در زمین آنجاست
چرا که مرقد خاکی ام المومنین آنجاست
شدم سرمست از شهدی که شیرین کرد کامم را
به بانویم خدیجه عرض کردم تا سلامم را
سلام ای مادر اسلام ای خانوم ای بانو
سلام ای بیقرارت چارده معصوم ای بانو
سلام ای سنگ خارا در کفت چون موم ای بانو
سلام ای مظهر یا حی و یا قیوم ای بانو
تو حیی، زنده خواهی ماند تا وقتی که دین زنده است
تو قیومی و با تو پرچم اسلام پاینده است
قدم هایت ندیده هیچ گاه از پا نشستن را
نکردی صرف، ای سرو سهی فعل شکستن را
چگونه می توان فهمید اینسان چشم بستن را
به سودای یتیم مکه از دنیا گسستن را
برای تاجری چون تو که در مکه سرآمد بود
همه دیدند که سرمایه ات عشق محمد بود
الا یا کاشف الکرب محمد سیب لبخندت
سلامت داده جبرائیل از سوی خداوندت
به جنت هاجر و حوا و مریم آرزومندت
تو را کافیست بشناسیم از اوصاف فرزندت
جز اینکه خواجه ی لولاک، احمد همسرت باشد
گواه عصمتت این بس که زهرا دخترت باشد
الا ای یاد تو آرامش پیغمبر مکه
الا ای ترتبت تو قبله گاه دیگر مکه
الا ای سایه ی دست کریمت بر سر مکه
یتیمان تو از راه آمدند ای مادر مکه
قرار دل! دلم را عاری از هر بیقراری کن
کریمه! باز مهمان آمده پس سفره داری کن
میان بستر افتادی و باری مانده بر دوشت
پر از فریاد بی تابی ست بر لب های خاموشت
صدای گریه ای گویا طنین افکنده در گوشت
ببین زهراست که بی تاب افتاده در آغوشت
نگاهت حس تلخ لحظه های واپسین دارد
وصیت هایت امشب حرف هایی آتشین دارد
گمانم در نگاه دخترت آزار میبینی
و داری خانه ای با آتش بسیار می بینی
کسی را آشنا بین در و دیوار می بینی
میان پهلوی گل تیزی یک خار می بینی
ببین که دست های تازیانه می رود سویش
همینکه دخترت افتاد در افتاد بر رویش
محمدعلي بياباني
#حضرت_خدیجه_س
بعداز حضرت خدیجه(سلام الله علیها) با فرزندش چه می کنند: از میِ بغض امیر المؤمنین ساغر زدند
با جسارت تازیانه بر تن کوثر زدند
شاهدم قول من آذاها فقد آذانی است
آن جنایت پیشگان سیلی به پیغمبر زند
مصطفی در باغ جنت دست بر پهلو گرفت
تا لگد بر پهلوی صدیقه ی اطهر زدند
قامت انسیة الحورا چو شد نقش زمین
طایران وحی بسمل وار دورش پر زدند
سینه ی محسن که از ضرب لگد آسیب دید
راست گفتم تیر بر حلق علی اصغر زدند
منبر پیغمبر اسلام وقتی غصب شد
گردن سادات را تا دامن محشر زدند
بود جرم او حمایت از علی آخر چرا
دیگر آن مظلومه را پیش روی حیدر زدند
خواست قلب سخت تر از سنگشان آید به رحم
بغض حیدر یادشان افتاد محکم تر زدند
فاطمه دنبال حیدر بود و دنبال سرش
چار کودک دست خود بر سینه و بر سر زدند
دست ناپاک سقیفه بر جنایت باز شد
تا قیامت کشتن آل علی آغاز شد
حسان
#حضرت_زهرا_س
شور حضرت خدیجه سلام الله علیها
سلام روح القدس سلام رب جلیل
به مادر کوثر و به دختر سلسبیل
چه بانویی در قریش همیشه او بی نظیر
چه همسری بر رسول هماره او بی بدیل
قطره ای از قهر او عذاب طوفان نوح
گوشه ای از مهر او عبور موسی ز نیل
یگانه بانو که بر دو قبله خوانده نماز
سجده به بت کی کند ؟ پیرو دین خلیل
بطن چنین بانویی ظرف امامت شده
از افق او دمید آل نبی را سلیل
بهر طعامش حرا چله نشینی کند
بهر سلامش رطب شهد شود بر نخیل
شاخه ی گل روی دست قابض روح آمده است
پر شده در باغ وحی بوی گلاب و رحیل
رسد به خیرالبشر تسلیت از کردگار
رسد به خیرالنسا تعزیت از جبرئیل
جامه ی پیغمبر است جای کفن بر تنش
نخواست حتی کفن ز روزگار بخیل
نبود بیند دگر که بین دیوار و در
دختر او شد شهید کودک او شد قتیل
نبود تا بنگرد که تشنه ای روی خاک
سنگ خورد بی حساب تیر خورد بی دلیل
نبود تا بنگرد به دست و پای امام
حلقه ی زنجیر ها چگونه بسته دخیل
....
میثم مومنی نژاد
#حضرت_خدیجه_س
شور
سلام خالق سلام خلقت سلام احمد سلام امّت
سلام رضوان سلام جنّت سلام غلمان سلام حورا
سلام آدم سلام حّوا سلام مریم سلام عیسی
سلام یاسین سلام طاها به جسم زهرا به جان زهرا
یازهرا مادر4
مهین صفیه بهین امینه نهال مکه گل مدینه
رسول حق را سرور سینه ولی حق یگانه همتا
جلال منّان جمال سبحان روان قرآن زبان فرقان
قرار امکان مدار ایمان رسولۀ حق بتول عذرا
یازهرا مادر4
دُرِ نبوت گل ولایت محیط رحمت یم عنایت
رسل به نورش شده هدایت یکی به جودی یکی به سینه
هزار یوسف به تخت شاهی هزار یونس به بطن ماهی
به عصمت او دهد گواهی به مدحت او هماره گویا
یازهرا مادر4
#حضرت_زهرا_س
ذکر ولایت
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند
قسم به ذات کبریا، ز یُمن مرتضی کند
خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون
که او کند هر آنچه را که حکمت اقتضا کند
ز قدرت یَدُ اللَّهی، کسی ندارد آگهی
وسیلهاش بود علی، خدا هر آن چه را کند
به جنگ بدر و نهروان، علیست یِکّه قهرمان
نگر که دست حق عیان، قتال اشقیا کند
به روی دوش مصطفی، نهد چو پای مرتضی
نگر به بت شکستنش، که در جهان صدا کند
به رزم خندق و اُحُد، به قتل عَمْرو عَبْدُوُد
خدا به دستِ دست خود، لوای حق بپا کند
چو افضل از عبادت خلایقست ضربتش
علی تواند این عمل، شفیع ماسِوی کند
به پیشگاه کردگار، ز بس که دارد اعتبار
دُیون جمله بندگان، تواند او ادا کند
نماز بی ولای او، عبادتیست بیوضو
به منکر علی بگو، نماز خود قضا کند
#حضرت_علی_ع
شور یابن الحسن یا مولا
عجّل علی ظهورک
مهدی آل زهرا
عجّل علی ظهورک
منّت گذار و بازآ
عجّل علی ظهورک
با این دعا و نجوا
عجّل علی ظهورک
محبوب حق تعالی
عجّل علی ظهورک
ای نور طور سینا
عجّل علی ظهورک
ای جان بیت الأقصی
عجّل علی ظهورک
جانان شهر بطحا
عجّل علی ظهورک
قفل ظهور بگشا
عجّل علی ظهورک
خورشید عالم آرا
عجّل علی ظهورک
یارا فلک بیارا
عجّل علی ظهورک
ای بیکرانِ دریا
عجّل علی ظهورک
ما شیعیان ببخشا
عجّل علی ظهورک
ای پایگاه تقوا
عجّل علی ظهورک
ای مرکز تولا
عجّل علی ظهورک
دُردانهای و زیبا
عجّل علی ظهورک
داریم ما تمنّا
عجّل علی ظهورک
ای دستگیر فردا
عجّل علی ظهورک
بر دفع ظلم اعدا
عجّل علی ظهورک
دنیایی و هم عقبا
عجّل علی ظهورک
قلب مرا کُن احیا
عجّل علی ظهورک
ای جلوه گاه عیسی
عجّل علی ظهورک
ذکر لب مسیحا
عجّل علی ظهورک
یک گوشه چشم فرما
عجّل علی ظهورک
در رزق و روزی ما
عجّل علی ظهورک
مولا بقیةَ الله
عجّل علی ظهورک
(مجیدطاهری)
#امام_زمان_عج
خداوندا!شبم را روز گردان
چو روزم بر جهان پیروز گردان
شبی دارم سیاه از صبح نومید
در این شب روسپیدم کن چو خورشید
تویی یاری رس فریاد هر کس
به فریاد من فریاد خوان رس
ندارم طاقت تیمار چندین
اغثنی یا غیاث المستغثین
به آب دیده طفلان محروم
به سوز سینه پیران مظلوم
به بالین غریبان بر سر راه
به تسلیم اسیران در بن چاه
به داور داور فریادخواهان
به یا رب یا رب صاحب گناهان
به دامن پاکی دین پرورانت
به صاحب سری پیغمبرانت
به محتاجان در بر خلق بسته
به مجروحان خون بر خون نشسته
به دورافتادگان از خان و مانها
به واپس ماندگان از کاروانها
به وردی کز نوآموزی برآید
به آهی کز سر سوزی برآید
به ریحان نثار اشک ریزان
به قرآن و چراغ صبح خیزان
به نوری کز خلایق در حجاب است
به انعامی که بیرون از حساب است
به مقبولان خلوت بر گزیده
به معصومان آلایش ندیده
به هر طاعت که نزدیک صواب است
به هر دعوت که پیشت مستجاب است
بدان آه پسین کز عرش پیش است
بدان نام مهین کز عرش پیش است
که رحمی بر دل پرخونم اور
وزین غرقاب غم بیرونم آور
اگر هر موی من گردد زبانی
شود هر یک تو را تسبیح خوانی
هنوز از بی زبانی خفته باشم
زصد شکرت یکی ناگفته باشم
اگر روزی دهی وز جان ستانی
تو دانی هر چه خواهی کن تو دانی
به نوفیق توام زین گونه بر پای
برین توفیق توفیقی بر افزای
من رنجور،بی طاقت عیارم
مده رنجی که من طاقت ندارم
زمن ناید به واجب هیچ کاری
گر از من ناید آید از تو باری
به انعام خودم دلخوش کن ای یار
که انعام تو بر من هست بسیار
ز تو چون پوشم این راز نهانی؟
و گر پوشم تو خود پوشیده دانی
(نظامی گنجوی)
#مناجات
#حدیث_روز
امام على علیه السلام فرمودند :
خداوند روزه را واجب كرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید .
نهج البلاغه ، حكمت 252
@hajmajidetaheri