السلام علیکِ یا سکینه بنت الحسین سلام الله علیها؛
از نسل آفتابی و آیینهی وقار
چون کوه پایداری و چون سرو استوار
در بیکرانِ عصمتِ تو غرق میشوند
ماهِ پُر از تکسُّر و خورشیدِ شرمسار
ای اقتدار فاطمه در هر نگاهِ تو!
ای زینبِ رُباب و حسین! ای بزرگوار!
سجادهی تو بستر اشکِ شبانه است
بالیده از نمازِ تو بر خویش کردگار
از اینکه زود محو جمالِ خدا شدی
بابا به ذاتِ پاک تو میکرد افتخار
ای خندهی تو مایهی آرامش رباب!
از گریهی تو قلب حسین است بیقرار
بابا تو را به خاطر دین بُرد کربلا
چون با صبوری تو شد اسلام نامدار
تقویمِ خاطراتِ سپیدت تمام شد
برگشت سمتِ تو ورقِ سرخِ روزگار
وقتِ وداعِ با پدرت خیسِ اشک شد
آن چشمهای پُر غم و لبریزِ آبشار
بغضِ تو را به ورطهی فریاد میکشید
زینی که واژگون شد و اسبی که بیسوار...
خیمه به خیمه می دوی و جا گرفته است
در قابِ هر نگاهِ تو تصویرِ غصهدار
آتش گرفت دامنِ هر خیمه را ولی
با قطره قطره اشکِ تو شد شعلهها مهار
آغوشِ کودکانِ بدونِ پدر شدی
بودی تو نورِ عشق در آن تیره کارزار
آه از تو برنخاست در آماجِ دشمنی
تا زیرِ تازیانه نیفتی از اقتدار
تنها مطیعِ عمهی مظلومهات شدی
روحِ ولایت است که در توست آشکار
تو زندهای ولی وسطِ شهرِ مردگان
تو روشنی ولی وسطِ دشتِ پُر غبار
با واژههای تیز به جنگِ ریا برو
وقت است تا درآوری از کوفیان دمار
در شام گَردِ ریب و دو رویی فرو نشست
برخاست از کلام تو چون بوی ذوالفقار
تو کوثرِ حسینی و لبریزِ از حیا
باید بترسد از تو یزیدِ شرابخوار
هر بغض میفشرد غمت را به روی هم
اشکت شبیه بود به خونِ دلِ انار
بر منبر آنکه سبِّ علی کرد و هجو گفت
لعنِ سکینه ماند برایش به یادگار
هر روزِ تو به خدمتِ سجاد می گذشت
بانی روضه بودی و یکعمر سوگوار
شوقِ مسیر حج به تو معراج را چشاند
پُر شد مشامت از نفسِ آفریدگار
#محمد_رضا_طالبی
📚کانون فرهنگی آموزشی ولایت
برگزار می نماید!
◀️کلاس های آموزش تخصصی مداحی اهل البیت(علیهم السلام)
📙(جهت خواهران گرامی)
🔸توسط استاد مجرب و مربی خانم
⚡️(با ارائۀ مدرک رسمی)
🕒سه شنبه ها از ساعت ۹صبح تا۱۲
👈تلفن:۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰
آدرس:
تهران
میدان امام حسین(علیه السلام)
کنارگذراتوبان امام علی(علیه السلام)
خیابان ثارالله(علیه السلام)غربی
پلاک۱۱۱
هدایت شده از دکترمجیدطاهری
غزل نوکران درگاه🍃
به نوکری تو خط سیادتم دادند
زکودکی به ولای تو عادتم دادند
در آستان تو اول مرا پذیرفتند
سپس اجازه ی عرض ارادتم دادند
مرا چه زهره که گویم غلام کوی توام
زلطف توست اگر این سعادتم دادند
محبت تو که گنج خداست در دل من
سعادتیست که پیش از ولادتم دادند
خدای را به ولای تو بندگی کردم
به یُمن عشق تو حال عبادتم دادند
شدم به عشق تو آواره تا به هر قدمی
هزار بار ثواب شهادتم دادند
چه از تو خواسته «میثم» که از تو نگرفته
که هر چه خواستم از آن زیادتم دادند
✍️حاج غلامرضاسازگار
باحذف یک بیت
#شعر_سبک_مرثیه_مداحی
#غزل
#امام_حسین_علیه_السلام
زمزمه🎤
زبا ن حال حضرت رقیه (علیها سلام)
عمه بیا تماشا یارم ز ره رسیده
گردیده میهمانم امشب سر بریده
خوش آمدی پدرجان امشب دراین خرابه
ازشوق دیدن تو جانم بلب رسیده
بابا در انتظارت شب تا سپیده بودم
این روز را من ای کاش هرگز ندیده بودم
بابا ببین رسیده هنگام چیدن گل
با دیدن سر تو حالی نداره بلبل
گردیده روی ماهم مانند لاله نیلی
باشد بصورت من آثار ضرب سیلی
بابا بدست دشمن اگرچه من اسیرم
دور سرت بگردم پروانه سان بمیرم
امشب در این خرابه ذکر پدر بگیرم
اشک غم از دو چشمم شب تا سحر بگیرم
گرد فراغ رویت بنشسته بر عذارم
امشب غمی ندارم هستی تو در کنارم
بابا چرا نیامد اکبر برادر من
ساقی نموده پر غم از غصه ساغر من
ممنونم ای پدر جان از من خبر گرفتی
دختر ناز خود را امشب به بر گرفتی
با اشک دیده شویم غبار روی ماهت
آتش زند بجانم شرار هر نگاهت
✍️شیدا نیشابوری
گوشواره:باباحسین حسین جان
#زمزمه
#شعر_سبک_مرثیه_مداحی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
زمینه و زمزمه🎙
حضرت رقیه (سلام الله علیها )
سلام بابا...بیا بنشین به دامانم
سلام بابا...ببین در کنج ویرانم
سلام بابا
سلام بابا . ببین گیسو سپیدم من
به آغوشم . تورو آخر کشیدم من
پدر جانم
از اون شب که. ..کتک خوردم چشام تاره
منو بد زد... لباسامم پر از خاره
پدر جانم
خبرداری شبا رو خاکا می خوابم
ببین کرده موهای سوخته بی تابم
پدرجانم
✍️قاسم نعمتی
باحذف دو بند
#شعر_سبک_مرثیه_مداحی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#زمزمه
#زمینه
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#واحد
بند1️⃣
بگیرید دست عدو رو
نمیبینم رو برو رو
مگه من چی بهش گفتم
فقط میخواستم عمو رو
منو میزد طاقت آوردم
منو میزد غصه میخوردم
یه جوری سیلی به روم زد که
دیگه فکر کردم الان مُردم
ما بودیم و -- یه مشت جنگی
یدونه محرم نداشتیم
اگه بودش -- عمو عباس
تو این جولان غم نداشتیم
بند2️⃣
یکی واسم آب بیاره
رو زخمام مرحم بزاره
امیدم رو گرفت از من
همین دوتا گوش پاره
لباس کهنه که میپوشم
میگیرم زانو تو آغوشم
مثه عمه که سرش زخمه
منم خیلی درد داره گوشم
واسه دردم -- با این احوال
نمیشه پیدا علاجی
خودم دیدم -- که گوشوارم
میفته دسته حراجی
بند3️⃣
رسیده جونم به لب هام
نشد درمون درد تب هام
میگفتم به -- عروسک هام
دلم تنگه واسه بابام
میدونم دلواپسه واسم
سه ساله بابامو میشناسم
توی گودال بود گمش کردم
رو نیزه پیدا شده واسم
روی دستات -- که خواب بودم
برام هی قصه میگفتی
ولی حالا -- الهی که
تو از رو نیزه نیفتی
✍️ابراهیمروشنروش-قم
🔸گوشواره: واویلا آه و واویلا
#شعر_سبک_مرثیه_مداحی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#واحد