#حضرت_ام_البنین(سلام الله علیها)
عطرمادر
ای که برگل های زهرا تو ارادت داشتی
بعد زهرا راه در گلزار جنّت داشتی
درمقام ومنزلت آئینۀ نور و کمال
مظهر شرم وعفافی و نجابت داشتی
از نگاه رأفتت عطر ولایت می چکید
بر امیر مؤمنان ایمان و الفت داشتی
عمرتو طی شد به طوف کعبۀ ایمان وعشق
دائماً ازاشک خود غسل زیارت داشتی
عطرمادر باز هم پیچید درگلزار وحی
بس که برگل های زهرا تو محبّت داشتی
خوانده ای خود را کنیز خانۀ زهرا ،ولی
محضر گل های او قدر وشرافت داشتی
هم ادب آموز پرچمدار عاشورا شدی
هم برای بچه هایت درس غیرت داشتی
درکنار علقمه عباس تو باخون نوشت
درقیام روز عاشورا شراکت داشتی
مادری می کرد زهرا جای تو درعلقمه
جای آن رأفت که برگل های عترت داشتی
واژۀ اُم البنین را خط زدی ازدفترت
در دل از داغ بنین خود مصیبت داشتی
تاکه مردم را کنی بیدار از خوابی عمیق
با قیام گریه های خود رسالت داشتی
هیچ گه غافل مشو از حُرمت اُم البنین
ای «وفایی» ازخدا هرگاه حاجت داشتی
#وفات_حضرت_ام_البنین-سلام_الله_علیها
#سیدهاشم_وفایی ✍️
#هفتم_مادر
هفت روز است که این باغ، سیهپوشِ غم است
هرچه هر سو نگرم یک گل و یک غنچه کم است
طایر قدسی این باغ، پرش سوخته است
باغبان مانده و باغی که درش سوخته است
هفت روز است که این خانه ندارد مادر
کودک خانه دمادم به لب آرد مادر
مادرم نیست که تا شانه زند بر مویم
غم بی مادریام را به پدر میگویم
یاد آتشزدن خانه کنم هر شب و روز
دود آن شعله بُود بر در و دیوار هنوز
وای آنروز که در خانهی ما، «در» میسوخت
دل ما، قلب پدر، سینهی مادر میسوخت
آنچه آنروز در اینجا هدف دشمن بود
کشتن و سوختن و بستن و بشکستن بود...
✍️سیدرضا_مؤید
#دوبیتی
#امام_زمان_عج
ز دیده دُر فشاندم تا بیایی
به راهت گل نشاندم تا بیایی
تمام جمعهها با چشم گریان
دعای ندبه خواندم تا بیایی
♦️چهارمین جشنواره بین المللی شعر وحدت دانشگاه آزاد اسلامی آذربایجانغربی
📌بخش های جشنواره:
🔹ابعاد مختلف زندگی و تبیین سیره و شخصیت پیامبر اکرم (ص)
🔹پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) نماد وحدت و انسجام اسلامی
🔹زن و خانواده در سیره نبوی
🔹امامین انقلاب و وحدت امت اسلام
🔹ایران اسلامی، منادی وحدت
🔹وحدت و مقاومت
🔹سایر موضوعات مرتبط با پیامبر اکرم(ص) و وحدت امت اسلام
🔹مفاهیم وحدت آفرین زیارت جامعه کبیره
👤شرکت کنندگان: دانشگاهیان، دانش آموزان و عموم مردم
🗓زمان برگزاری جشنواره: ۸ بهمن ماه سال ۱۴۰۳
❌مهلت ارسال آثار: ۲۵ دی ماه سال ۱۴۰۳
🔰لینک ثبت نام و ارسال آثار:
emamat.iau.ir/fa
همچنین میتوانید اشعار خود را باذکر مشخصات( نام و نام خانوادگی،کد ملی، شماره تماس، سطح شرکت؛ دانش آموزی،دانشجویی، عمومی) از طریق ایتا به شماره ۰۹۱۴۱۸۷۸۳۵۳ میتوانید ارسال نمایید.
📍آدرس دبیرخانه: ارومیه کیلومتر ۲ جاده فرودگاه، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه
✍️ ارتباطات اجتماعی و روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی آذربایجان غربی و واحد ارومیه
مرثیۀ حضرت ام البنین (سلام الله علیها)
وزن عروضی: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی
رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو
میان اهل عالم در وفا ضربالمثل کردی
فرستادی به قربانگاه ،اسماعیلهایت را
همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی
کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند
تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی
چه شیری دادهای شیران خود را که شهادت را
درون کامشان شیرینتر از شهد و عسل کردی
رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد
به تیغ اشک خود، اعرابشان را بیمحل کردی
✍🏻محسن رضوانی
نقل شده كه حضرت عبّاس (علیه السلام) در وقت شهادت سى و چهار ساله بود و آنكه اُمُّ الْبنَين(سلام الله علیها)مادر جناب عبّاس (علیه السلام) در ماتم او و برادران اعيانى او بيرون مدينه در بقيع مى رفت و در ماتم ايشان چنان ندبه و گريه مى كرد كه هر كه از آنجا مى گذشت گريان مى شد . گريستن دوستان عجیب نيست ، مروان بن الحكم كه بزرگترین دشمن خاندان نبوّت بود ، وقتی بر امّ البنين(سلام الله علیها) عبور مى كرد از اثر گريه او گريه مى كرد!
اين اشعار از امّ البنين (سلام الله علیها) در مرثيه حضرت ابوالفضل (علیه السلام) و ديگر پسرانش نقل شده :
1-يامَنْ رَاَى العبّاس كَرَّعَلى جَماهيرِالنَّقَدِ
2-وَ وَراهُ مِنْ ابْناءِ حيْدرَكُلُّ ليْثٍ ذى لَبَدٍ
3-اُنْبِئْتُ اَنَّ ابْنى اُصيبَ بِرَاْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ
4-وَ يْلى عَلى شِبْلى اَمالَ بِراْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
5-لَوْكانَ سَيْفُكَ فى يَدَيْكَ لَمادَنى مِنْهُ اَحَدٌ
یعنی:
1-ای کسی که عباس را دیده ای که با دشمنان در جنگ است.
2-و پشت سراو پسران حیدرهرکدام مانند شیر شکاری هستند و در کنار او می جنگند.
3-به من خبر رسیده که بر سرپسردست بریده ام عمود آهنین رسیده
4-ای وای بر شیر بچه ام که عمود آهنین بر فرق سرش زدند.
5-ای عباس جانم! اگر دست در بدن داشتی و شمشیرت در دستت بود،هیچکس جرئت نزدیک شدن به تو را نداشت.