https://chat.whatsapp.com/DdRs7wQJEyOJB5mHiJI622
برادران و خواهرانی که مایلند در طرح ختم یک جزء قرآن در ماه مبارک رمضان شرکت فرمایند از طریق لینک بالا وارد گروه *هیئت مجازی ولایت* شوند و اعلام آمادگی فرمایند تا هر روز بنام آنها یک صفحه نوشته شود.
خواهران، فامیلی خود را این طور بنویسند :خانم عباسی
دلمردهایم و یاد تو جان میدهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان میدهد به ما
ماه خدا دومرتبه بیماه روی تو
دارد بشارت رمضان میدهد به ما
برگرد! ای که لحظۀ افطار، عاقبت
یک روز دستهای تو نان میدهد به ما
روزی سه بار غرق غریبی و بیکسیست
حسی که بیتو وقت اذان میدهد به ما
این ماه، فرصتیست که ما عاشقت شویم
ماه خدا دوباره زمان میدهد به ما
ما میهمان جد تو هستیم «جانْ حسین»
نامی که اشکهای روان میدهد به ما...
بیشک حوالۀ همه امسال کربلاست
رزقی که آخر رمضان میدهد به ما
#امام_عصر_علیه_السلام
#ماه_رمضان
#محمدعلی_بیابانی
@ostadtaheri⚘
مؤسس تشیع دوازده امامی در ایران، نوۀ شیخ جُنید
شیخ جنید صفوی(متوفی864 قمری) از مشایخ صفویه و پدر شیخ حیدر و پدربزرگ شاه اسماعیل یکم (مؤسس پادشاهی صفویه) است، که پس از وفات شیخ ابراهیم، جانشین وی شد. او با شیخ ابوالقاسم جُنید بن محمد جُنید بغدادی، فرق دارد؛ زیرا «جنید بغدادی» که او را در تصوف، شیخ الطائفه میدانستند در سال 297قمری در شهر بغداد وفات کرد. شیخ جنید صفوی نیز در جنگ با شیروانشاه کشته شد.
اسماعیل میرزا، در تابستان سال ۹۰۷ق در سن ۱۵ سالگی در تبریز تاجگذاری کرد و پس از آن شاه اسماعیل خوانده شد. شاه اسماعیل پس از تاجگذاری دستور داد که همۀ خطبا به نام دوازده امام(علیهمالسلام) خطبه بخوانند و عبارت «اشهد أنّ علیاً ولی الله» را به اذان اضافه کنند. مورّخان عصر نخست صفوی، به این نکته که مسیر شیعه شدن ایرانیان به طور گسترده و در حد سیاسی، از زمان سلطان محمد خدابنده ایلخان مغول (۶۸۰ - ۷۱۶ق) بوده، واقف بودهاند و معمولاً در یاد از شاه اسماعیل صفوی و تلاش وی برای نشر تشیع، از خدابنده هم یاد کردهاند. اما به دلیل آن که تشکیلات دولت ایلخانی بر مبنای تسنن بنا شده بود، و سنّیان نفوذ فراوانی در آن داشتند، مخالفتهای فراوانی با سیاست مذهبی خدابنده صورت گرفت که در نهایت وی را وادار به عقب نشینی کرد. بنابراین میان تلاشهای این دو پادشاه در این زمینه، نزدیک دویست سال فاصله افتاده است. شاه اسماعیل با تأسیس دولت صفوی توانست سرزمین ایران کهن را که تا آن زمان پاره پاره بود، متحد کند و وحدتی سیاسی در آن پدید آورد. همچنین رسمی شدن تشیع اثنی عشری توسط شاه اسماعیل، موجب تقویت هویت ملی و در نتیجه، ایجاد دولت متمرکزتر و قویتر شد. رسمی شدن مذهب تشیع در ایران، تمایز آشکاری بین دولت صفویه و امپراتوری عثمانی که قدرت اصلی جهان اسلام در قرن دهم بود، ایجاد کرد و بدین ترتیب به دولت صفوی هویت ارضی و سیاسی داد.
شاه اسماعیل برای صوفیان قزلباش که اکثراً جزء غلات شیعه بودند، خدای زنده و مظهر کمال و قدرت بود که همیشه پیروز میگردد، ولی شکست چالدران به افسانۀ شکست ناپذیری و عقیدۀ خرافی الوهیت وی پایان داد. سرانجام "شاه اسماعیل" پس از حدود ۲۳ سال پادشاهی، در سن ۳۸ سالگی در روز دوشنبه ۱۹ رجب سال ۹۳۰ق درگذشت و جسد او را دربقعۀ شیخ صفیالدین اردبیلی به خاک سپردند.
دیوان او بالغ بر ۸۰۰ صفحه می باشد. سلطان سلیم اول که در جنگ معروف چالدران در فتح تبریز موفق شده بود که همسر محبوب شاه اسماعیل را به اسارت در آورد پس از خروج از ایران، وی را گروگان گرفت و برای آزادی وی از شاه امتیازات کلانی خواست؛ اما اسماعیل برای به دست آوردن همسر محبوب خود حاضر نشد یک وجب از خاک ایران را به سلطان سلیم، تسلیم کند و آن چنان که گفته شده از غم فراق دوری همسر خویش، در سن سی و پنج سالگی درگذشت. پس از وی فرزند وی شاه طهماسب اول به پادشاهی ایران رسید.
شاه اسماعیل به فارسی و ترکی شعر میسرود و «خطایی» تخلص میکرد. تخمیس زیر را شاه اسماعیل اول با تضمین از غزل حافظ ترتیب داده است. سه مصراع اول هر بند از شاه اسماعیل (با تخلص خطایی) است و دو مصراع آخر هر بند، یک بیت از غزل حافظ است.
تو آن گلی که خراب تو گلعذارانند
اسیر بند کمند تو شهسوارانند
به بند دانه و دامت چو من هزارانند
غلام نرگس مست تو تاجدارانند خراب بادهٔ لعل تو هوشیارانند
تو با کرشمه و ناز و گدا به عجز و نیاز
کنون که صاحب حُسنی به حُسن خویش بناز
تو را رقیب و مرا شد سرشک محرم راز
تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز وگرنه عاشق و معشوق رازدارانند
رسید موسم گل، عیش و کامرانی کن
گذشت عمر، گرانی مکن روانی کن
خلاف زاهد مکار تا توانی کن
در آب میکده و چهره ارغوانی کن مرو به صومعه آنجا سیاهکارانند
سپاه خال و خطتت میکنند غارت دین
نشسته ابرو و چشمت ز گوشهها به کمین
کشیده صف ز خطا تا به روم لشکر چین
گذر بکن چو صبا بر بنفشهزار و ببین که از تطاول زلفت چه سوگوارانند
چو آفتاب رُخت نیست ماه در خاور
نهاده پیش قدت سرو سرکشی از سر
ندیده دیده چو روی تو ای پریپیکر
به زیر زلف دو تا چون نگه کنی بنگر که از یمین و یسارت چه بیقرارانند
ببین که مردم چشمت چو آهوی صیاد
ز خال دانه ز زنجیر زلف دام نهاد
ز خال و دانه خطایی چنین به دام افتاد
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند
👇👇
مدح حضرت علی(علیه السلام) به ترکی
عرضه یازدیم من سنه، ای شاه خوبانیم مدد
عرض حالیم سن بیلورسن، دین و ایمانیم مدد
شرمسارم، پرگناهم، سن باغیشلا یا کریم!
جمله لرنی یارلیغایین، کامل احسانیم مدد
مست و مجنون اولمیشام من فرقتیندن یا حبیب!
ای حقیقت عالمینده اینجه ارکانیم مدد
بو الیم دور دامنینیز یا علیّ المرتضی
بوی وصلیندور سنون هر درده درمانیم مدد
هر یانا عزم ائیلر اولسان سوره ی فتح اولدی فتح
آچیلور باغلو قاپی، دولتلی دربانیم مدد
بو "خطایی" نین گناهین سن گتورمه یوزینه
شاه مردان، شیر یزدان، سرّ سبحانیم مدد
منابع:ویکی شیعه، ویکی پدیا، ویکی گفتاورد، وبلاگ اشعارکامل شاعران
#شاه_اسماعیل_اول
#موسس_تشیع_در_ایران
@ostadtaheri⚘
#شعر_امام_زمانی_رمضان
#چهارپاره
#پنجاره
#مستزاد
رمضان سر زد از دیار خدا
بی خود از خویش گشته باور من
بس که زیباست حال هر سحرش
رحمتش باز شد برابرمن
می خورم غصه از نبودن یار
تاگشودم به چشم، مصحف عشق
گفتگوها ز آیه ها برخاست
کلمات خدا غزل خوانند
انتظار از میانشان پیداست
بلکه پیدا کنم نشانیِ دوست
روزها روزه ها به شوق حضور
با لب خشک تا دم دیدار
یک به یک می روند پیوسته
سر شود روزهای فصل بهار
از نسیمم خبر نیامد باز
رمضان است کوچه کوچۀ شهر
خانه هامان شده خدا آباد
بوی حلوای سفرۀ افطار
می تراود به لحظۀ میعاد
انتظاراست قوت سفرۀ من
سفرۀ اول است حاج قاسم
هست پهلوی ربنای ما
دم افطار، خنده های او
شد قبولی هر دعای ما
خواستم مثل او شوم سرباز
نان داغی گرفتم از نانوا
که شود داغ لحظه لحظۀ من
لقمه ای را که بر دهان بُردم
تازه آغاز شد بهانۀ من
سر افطار روضه ها دارم
حال خوبی ست حال من گویا
مشک چشمم به علقمه رفته
تاشود پر ز اشک با تعجیل
سوی عباس، فاطمه رفته
شد مهیا ظهور جانانم
باید از کربلا بگویم تا
گل نرجس! به سوی ما آیی؟
ازبیابان نینوا گویم
به گلستان روضه تا آیی؟
تا دم مرگ روضه می خوانم
ماه میهمانی است از اول
با ابوحمزه می شوم همراه
دست در دست او شوم بلکه
برسد تا خود خدا یک آه
فرجت را به ناله می خواهم
(مجیدطاهری)
#حلول_رمضان
@ostadtaheri
#نقد_شعر
چشیدم در حریمت طعم عشق لایزالی را
کشیدم در غل وزنجیر،نفس لا ابالی را
خداوندا به شوق بارش باران الطافت
تحمل کرده ام این سالهای خشکسالی را
زمانه از تو دورم کرده وشیطان فراوان است
نمی جویم تو را،گم کرده ام سیر جلالی را
چه شبهای درازی را که بی یاد تو سر کردم
ببخش این سرکشی این سرخوشی این بی خیالی را
برای درد دل کردن در این دنیای وا نفسا
به غیر از تو ندیدم هر چه گشتم این حوالی را
چهل سال است بی تابانه دنبال تو میگردم
چگونه شرح باید داد این آشفته حالی را
چنان در زرق وبرق زندگی غرقم که در سجده
نمی بینم به جز گلهای رنگارنگ قالی را
مرا تنها دو رکعت عشق روزی کن که دلتنگم
تداعی کن برایم باز گلبانگی بلالی را
رهیده تیر عمرم از کمان و راهی گورم
نیاوردم به دست ارزان من این قد هلالی را
خدایا سال وفال وحال ومالم با تو خوش یُمن است
نگیر از سرنوشتم بخت رام وبخت عالی را
به سمتت آمدم با کوله باری از نبودنها
فقط روی سیاه آوردم و دستان خالی را
من از دیدار عزرائیل واز محشر نمیترسم
که دارم بر سر خود سایه ی مولی الموالی را....
#احمدعلوی
#مناجات
نقد:
خداوند متعال در آیه ی ۹۴ سوره ی انبیا می فرماید:فمن یعمل من الصالحات و هو مومن فلا کفران لسعیه و انا له کاتبون، پس هرکس اعمال شایسته انجام دهد و مومن باشد کوشش او بدون پاداش نمی ماند و ما برای او ثبت می کنیم.
امام رضا(علیه السلام)نیز درباره ی شفاعت پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:شفاعت نکنند جز برای کسی که خدا دیانت او را بپسندد.(صدوق،۱۳۷۰، ۷)
در سراسر شعر، اینگونه متبادر می شود که شاعر، شرط گذر از مواقف محشر را محبت امیرالمومنین(علیه السلام) دانسته است و به غیر آن به چیز دیگری نمی اندیشد، اگرچه محبت اهل البیت(علیه السلام) انسان را به سوی رستگاری، هدایت و موفق به عمل خیر و طلب بخشش گناهان از خداوند می نماید، اما باید محبت اهل البیت(علیهم السلام) را راهی به سوی کوشش در مسیر بدست آوردن رضایت پروردگار بداند و فقط به آن اکتفا نکند.
@ostadtaheri
صدوق، محمد، (۱۳۷۰). امالی، چاپ پنجم، تهران:کتابچی.
ستایش محبوب
می ستایم خالق محبوب را
می نگارم بر لبم آن خوب را
تاکه دل می رفت سوی آن نشان
بارش باران گرفت از من امان
از اشاراتش دلم شد غرق نور
او مرا می داد از ظلمت عبور
آفرینش را به یک دم آفرید
رحمتش دائم به هر خاکی رسید
ساده انگاریم ما در هر بهار
رویش آلاله را در روزگار
کن نگه هر دانه ای در خاک را
می دهد جان عالم افلاک را
آسمان مانند سقفی روی سر
هست حافظ بر همه اهل نظر
عالم ایجاد در دست خدا
موم نرمی هست در هر ماجرا
راه رفتن را به هر مولود داد
تا به سویش پر زند مانند باد
لیک بعضی مانده پاهاشان به گل
باد نسیان کرده شان آشفته دل
سرزمین یاد او شد انبساط
یاد او شد مبدا هر ارتباط
او به هر مشتاق مشتاقی کند
اشتیاق آباد اشراقی کند
او رفیق لحظه ی تنهایی است
پای هر دل لحظه ی بی پایی است
او به آهنگ نسیم هر سحر
می دود هر دم صمیمانه به بر
لحظه ها در انتظار یاد اوست
نفس ها ریزه خور امداد اوست
(مجیدطاهری)
@ostadtaheri
#مناجات_مداح_با_خداوند(1)
🤲خداوندا تو شاهدی که ما عاشق اهل بیتت بودیم و از دنیا دست کشیدیم و سپاس و ثنای آنها را گفتیم!
🤲خداوندا تو شاهدی که ما از همه بیشتر خواستیم بر لبمان ذکر تو و ذکر دوستانت یعنی اهل بیت(علیهم السلام) باشد!
🤲خداوندا تو شاهدی که ما در قلبمان عشق اهل بیت(علیهم السلام) را پروراندیم و خواستیم بر لبمان ذکر آنان باشد!
🤲خدایا شاهد باش که ما دوست دار اهل بیت(علیهم السلام) بودیم و خواستیم دیگران را نیز به آنان بخوانیم!
🤲خدایا شاهد باش که ما مداح اهل بیت(علیهم السلام) بودیم و ذکر آنان را که تو دوست می داری بر لب جاری کردیم و دیگران را هم به آن دعوت کردیم؛ پس بر ما نظر فرما و ما را در جوار رحمتت، آرام بپذیر!
#طاهر
@ostadtaheri
#ربنای_عشق
ربنا بذری ست روی لب، بدان
تا شود دل از لطافت پرنیان
ربنا آغوش خود را وا کند
حکم ادخلنی به خود امضا کند
صدق دل با او دو چندان می شود
صادق آبادی به سامان می شود
روح رحمانیِ بسم الله داد
اذن داد و اذن داد و راه داد
حمد ربُ العالمین را تا شنفت
از درون، باغی به قلب ما شکفت
عبد تا ایاک نعبد می سرود
از درون جان او دل می ربود
تا صراط المستقیم آموزدت
مثل کاهی دائما می سوزدت
می دهد یک راه عالی را نشان
می دهد مولی الموالی را نشان
نعمت عالم همه از آنِ اوست
ممکناتی جرعه نوشِ این سبوست
راه حق با این نشانه منجلی ست
رمز حق تنها و تنها با علی ست
باعلی، جان بی قراری می کند
چشم ها از عشق زاری می کند
باعلی دیدار امضا می شود
محتضر احیا و احیا می شود
باعلی، داری عروج آسمان
رتبه ی خود می بری تا لامکان
باعلی فهمیم ما در "وابتغوا"
این وسیله برده ما را کو به کو
کو به کو تا کوی هستی آفرین
آفرین بر این تولا آفرین
#طاهر
#مجید_طاهری
@ostadtaheri
#سایه_قرآن📖
باتو قرآن چون حکایت میکند
دائماً بر تو عنایت میکند
دوست، میدارد تو را با خویش دوست
آیت عشقش برایت روبروست
باکسی جز آشنایش دوست نیست
غیر را میراند و گوید که کیست
خواهیاش محرم شوی قرآن بخوان
تا شوی از دشمنان او نهان
آیهها بر جان تو باشد حصار
تا بماند در گلستانت بهار
سوره ها سرسبز می دارد تو را
تا خزان از شاخه ات باشد جدا
خواندهای «انا الیه الراجعون»؟
میشود این آیه ما را رهنمون
جانب روز قیامت کار کن
خوش متاعی وارد بازار کن
خواندن قرآن تو را بینا کند
قطره قطره جمع تا دریا کند
تاجداگردی ز خاشاک و ز خس
در پناه لطف حق باشی و بس
تا که ایمن گردی از شرّ عدو
"رَتّلِ القرآنَ ترتیلا" بگو
روزعاشورا شنیدی بر حبیب
لطف امضای حسینی شد نصیب
چون شبانه روز قرآن دار بود
هم به قرآن هم به عترت یار بود
ثقل اکبر بر ترازوی عمل
داشت تا شد در همه خوبان مَثَل
سایه ی قرآن به سر خوش سایه ای ست
پایه ی قرآن به دل خوش پایه ای ست
#طاهر
(مجیدطاهری)
@ostadtaheri